شفقنا رسانه- در دنیای امروز، شاهد تحولات و چالشهای نوینی هستیم که شکل و شمایل جنگهای سنتی را تغییر داده است. ما در دورهای قرار گرفتهایم که جنگها دیگر تنها به نبردهای فیزیکی محدود نمیشوند و جنبه های چند وجهی و ترکیبی پیدا کرده اند که یکی از تاثیرگذارترین آن ها جنگ روانی و عملیات روانی است که باید مورد توجه قرار گیرد. سید غلامرضا فلسفی در این باره می گوید: جنگ روانی یک استراتژی ارتباطی هدفمند است که با بهرهمندی از ابزارهای رسانهای، اراده جمعی یک ملت را تضعیف میکند و باورهای ملی را مورد تردید قرار میدهد و انسجام اجتماعی – سیاسی را مختل میکند. در این شرایط، رسانههای ایران در مقام ستون اصلی نظام ارتباطی، نقشی کلیدی در خنثیسازی این تهدید دارند. شواهد تجربی حاکی از آن است که کشورها با رسانههای منسجم و مشارکتجو در کاهش تأثیر پیامهای دشمن بسیار موفق بودهاند.
گفتگوی شفقنا رسانه با سید غلامرضا فلسفی، پژوهشگر حوزه سوادهای رسانهای و خبری را در ادامه بخوانید…
از نظر شما چه تعریفی را برای جنگ روانی می توان ارائه کرد؟
جنگ روانی مجموعهای از اقدامات برنامهریزیشده و هدفمند است که با استفاده از رسانهها در قالب تبلیغات سیاسی، شایعات، اطلاعات نادرست، اخبار جعلی و عملیات روانی، بر باورها، احساسات، انگیزهها و رفتارهای مخاطب یا کاربرِ هدف (فرد، گروه یا جامعه) تأثیر میگذارد تا اهداف سیاسی، نظامی یا اجتماعی محقق شود. بهبیاندیگر جنگ روانی استفاده از تبلیغات و سایر اقدامات روانی برای تأثیرگذاری بر نظرات، احساسات، نگرشها و رفتار گروههای دوست، خنثی یا دشمن بهمنظور پشتیبانی از اهداف ملی است.
جنگ روانی سلاحی است که کشورها و حتی نحلههای سیاسی برای تسلط بر افکار دیگران از آن بهره میبرند. از این منظر تفاوتی چندان میان کشور دوست و دشمن نیست چون غایت آن است که افکار عمومی کشورِ هدف چنان قانع شوند که جهت تحقق مصالح و همسو با منافع کشور دوست یا دشمن حرکت کنند و این سویهای نوین از نظام سلطه است که ذهن و قلب انسان را به بند میکشد.
می توانید وجوه افتراق جنگهای روانی، شناختی و ترکیبی را بهاجمال بیان کنید؟
در جنگ روانی، هدف تغییر احساسات و رفتار مخاطب یا کاربرِ هدف به کمک تبلیغات سیاسی و اخبار جعلی است لذا ذهن و قلب مخاطب یا کاربر نشانه گرفته میشود. این در حالی است که در جنگ شناختی هدف اصلی تغییر ادراک و تصمیمگیری است بهنحویکه مغز و فرایند فکر کردن مخاطب یا کاربر هدف قرار میگیرد و در نهایت جنگ ترکیبی با هدف اصلی تضعیف و حتی تغییر نظام سیاسی کشور بهواسطه ابزار نظامی، سایبری، اقتصادی و روانی است که کل جامعه هدف مشروع محسوب میشود. لذا بر این باورم که جنگهای روانی و شناختی ذیل جنگ ترکیبی تعریف میشوند. اگر در جنگ روانی قلب و در جنگ شناختی مغز هدف قرار میگیرد، در جنگ ترکیبی تمامی پیکر هدف است.
جنگ روانی از منظر رسانهای واجد دستهبندیهایی است که از آن جمله میتوان به جنگهای روانیِ سفید، خاکستری و سیاه اشاره کرد. در جنگ روانی سفید به کمک رسانههای رسمی و بیانیهها، اطلاعات صحیح ولی گزینشی منتشر میشوند. در جنگ روانی خاکستری بهواسطه رسانههای مجهول و شایعات، اطلاعات مبهم یا فاقد منبعِ مشخص منتشر میشوند و در نهایت در جنگ روانی سیاه هدف، انتشار اطلاعات نادرست و اخبار جعلی از طریق اسناد، منابع و حسابهای جعلی است. بدیهی است که در عصر پسادیجیتال ابزارهای جنگ روانی روزآمد شدهاند که از آن جمله میتوان به بهکارگیری هوش مصنوعی با تأکید بر جعل عمیق، الگوریتمهای سایت شبکههای اجتماعی، ترول فارمها و میکروتارگتینگ اشاره کرد.
با این اوصاف جنگ روانی چه مراحلی را طی می کند؟
مراحلی که جنگ روانی طی می کند، عبارتاند از: تحلیل مخاطب یا کاربر، شناخت فرهنگ، ارزشها و نقاط ضعف روانی، تدوین محتوا، شناسایی محل حضور مخاطبی یا کاربر، اجرا و تقویت و در نهایت ارزیابی تأثیر. این عملیات در رسانهها واجد نشانههایی است که از آن جمله میتوان به تکرار بیشازحد یک محتوا، استفاده از تصاویر احساسیِ بدون منبع، ایجاد دوقطبی کاذب، ایجاد حسابهای کاربری جدید یا فعالسازی حسابهای کاربری قدیمی در فضای سایبری که تعدادی کثیر دنبال کننده دارند و ترند شدن ناگهانی یک موضوع بدون وجود رویداد واقعی اشاره کرد. در جنگ روانی، برنده کسی نیست که در سمت حقیقت ایستاده است بلکه کسی است که کنترل روایت را در اختیار دارد.
می توانید به نمونههایی از جنگ روانی در ایران و جهان اشاره کنید؟
تجاوز جبهه عبری-غربی به ایران که با حملات هوایی رژیم صهیونیستی به تأسیسات نظامی و به شهادت رساندن جمعی از فرماندهان عالیرتبه و دانشمندان نخبه آغاز شد، نمونهای معرف از درهم تنیدگی عملیات نظامی با جنگ روانی است. بر اساس دادههای موجود، در این جنگ روایتپردازی بر بستر رسانه به عاملی کلیدی برای تضعیف روحیه جبهه مقابل و درعینحال تقویت انسجام داخلی طرفین درگیر بدل شد. اغراق نیست اگر بیان کنم که کنترل و پردازش روایت در این جنگ فراتر یا همسنگ بمبها به کار گرفته شدند.
رژیم متجاوز صهیونیستی با ترکیبی از انواع جنگهای روانی، ایران را تهدید وجودی تصویر کرد و همزمان داخل ایران را با شایعات و اخبار جعلی هدف قرار داد که یکی از ثمرات آن افزایش حمایت از نخستوزیرش در داخل مرزهایش بود. اگر بخواهم بر اساس طبقهبندی ارائهشده عرض کنم، بهطور مشخص و در قالب جنگ روانی سفید نخستوزیر رژیم صهیونیستی با هدف تقویت روایتِ دفاع مشروع برای جبهه عبری- غربی از طریق صدور بیانههای رسمی به بهرهمندی از ظرفیت رسانههای جریان اصلیِ غربی مانند سی ان ان و بیبیسی دست زد. در مقام شاهد مثال میتوان سخنرانی ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵ وی در کنگره ایالاتمتحده با جمله کلیدی «ایران در آستانه دستیابی به بمب اتمی است» اشاره کرد که بیش از ۱۰۰ بار در رسانههای غربی بازنشر شد و به حمایت ۷۰ درصدی افکار عمومی آمریکا از حمله تجاوزکارانه مشترکِ جبهه دشمن به ایران انجامید.
در قالب جنگ روانی خاکستری با هدف ایجاد ترس و شکِ بدون منبعِ مشخص در مخاطبان یا کاربران داخل ایران، بهطور مثال میتوان به پخش فیلمهای جعلی با عنوان «اعتراضات گسترده در تهران» پس از بمباران تأسیسات هستهای فردو اشاره کرد که بر اساس گزارشها، در تلگرام و اینستاگرام بیش از ۵۰ میلیون بار دیده شدند.
در چارچوب جنگ روانی سیاه نیز که با هدف تضعیف جایگاه رهبری و فرماندهی عالی در ایران انجام شد با تولید و همرسانی اطلاعات نادرست و اخبار جعلی به تولید فیلمهایی جعلی با عنوان خروج مقامات عالی نظام از کشور دستزده شد. این جعلیات که توسط واحد ۸۲۰۰ ارتش رژیم صهیونیستی ساخته شد در ایکس بیش از ۲۰ میلیون بار همرسان شد.
در مجموع تقویت روایت صهیونیستی و تولید محتواهای ضد ایرانی از طریق الگوریتمهای سایت شبکههای اجتماعی و ترول فارمها همچنین هکینگ سایبری و بهموازات آن سانسور و کنترل اطلاعات با پنهانسازی ویرانیها و خسارات وارده ناشی از حملات موشکی ایران توسط اداره سانسور ارتش صهیونیستی، نمونههایی از عملیات روانی دشمن در جریان تجاوز ۱۲ روزه علیه کشورمان محسوب میشود.
البته ایران هم با روایت «مقاومت» در قالب تبلیغات سیاسی و به نمایش درآوردن فیلم پرواز پهپادهای تهاجمی و موشکهای شلیکشده بهسوی سرزمینهای اشغالی همچنین طرح موضوعهایی مانند اصابت %۷۰ موشکهای شلیکشده به اهداف از پیش تعیینشده، انهدام جنگنده اف ۳۵ و اسارت خلبان زن آن و در تعاقب این اتفاق سقوط سهام شرکت لاکهید مارتین به عملیات روانی دشمن پاسخ داد که این عملیاتها فارغ از میزان اثرگذاریشان بنا به دلایلی از جمله قطع اینترنت و فیلترینگ، گستره فرامرزی محدود داشت و بیشتر معطوف به داخل مرزها بود.
لازم است یادآور شوم که جنگ روانی، یکی از دیرپاترین، پیچیدهترین و تأثیرگذارترین ابزارهای قدرت در تاریخ بشر است. مواردی مانند بهرهمندی جوزف گوبلز از رادیو، سینما، پوستر و مطبوعات جهت مهندسی افکار عمومی در دوران آلمان نازی؛ جعل اسناد، انتشار شایعات و اخبار جعلی جهت بیاعتبارسازی رهبران طرف مقابل طی دوران جنگ سرد؛ پخش نوارهای صوتی حاوی نالهها و صداهای ترسناک توسط ارتش ایالاتمتحده در جنگلهای ویتنام جهت ترساندن مبارزان ویتنامی؛ انتشار اطلاعات نادرست و اخبار جعلی با استفاده از باتها در سایت شبکههای اجتماعی جهت هدفگیری رأیدهندگان در انتخابات ۲۰۱۶ ایالاتمتحده از نمونههای تاریخی و معروف جنگهای روانی محسوب میشوند.
با این اوصاف راههای بهکارگیری جنگ روانی چیست و آیا فقط از رسانهها استفاده میشود ؟
جنگ روانی با پیشرفت فناوریهای دیجیتال ابعادی جدید یافته است و اغلب از طریق ابزارهای رسانهای مانند تبلیغات سیاسی، اطلاعات نادرست و اخبار جعلی عملیاتی میشود که در ادامه به بررسی راههای اصلی بهکارگیری آن در این جنگ میپردازم.
-استفاده از تبلیغات سیاسی یکی از قدیمیترین و مؤثرترین روشها در جنگ روانی است. این فن پخش محتواهای هدفمند از طریق رسانههای سنتی مانند تلویزیون، روزنامهها و رادیو یا سکوهای دیجیتال مانند سایت شبکههای اجتماعی را شامل میشود. هدف اصلی آن، تکرار اطلاعاتی خاص و جهتدار برای ایجاد همدلی یا نفرت نسبت به گروهها یا ایدههای معین است، درحالیکه جنبههای مخالف حذف یا کمرنگ میشوند. پژوهشهای رسانهای نشان میدهد که این روش در جنگهای مدرن برای تضعیف روحیه دشمن یا تقویت حمایت داخلی به کار میرود. برای مثال، در درگیریهای سیاسی، رسانهها با تأکید بر روایتهای یکجانبه، نظر عمومی را هدایت میکنند.
-اطلاعات نادرست عمدی و اخبار جعلی شامل انتشار عمدی اخباری گمراهکننده است تا سردرگمی ایجاد کند و اعتماد به منابع معتبر را کاهش دهد. در عصر پسادیجیتال، این روش با بهرهمندی از الگوریتمهای سایت شبکههای اجتماعی مانند ایکس این قبیل اطلاعات و اخبار را بهسرعت گسترش میدهد. مطالعات اخیر در زمینه رسانههای دیجیتال نشان میدهد که از این اطلاعات و اخبار برای تحریف واقعیت و تغییر نگرشهای عمومی استفاده میشود که میتواند به قطببندی در جامعه بینجامد و زمینه را برای حمله دول متخاصم مهیا کند.
-جنگ روانی اغلب بر تحریک احساسات تمرکز دارد. از تصاویر احساسی، داستانهای شخصی یا روایتهای دراماتیک برای برانگیختن ترس، خشم یا امید استفاده میشود. این روش بر تحلیل محتوای رسانهای مبتنی است؛ جایی که انتخاب کلمات و ساختار جملات تأثیری عمیق بر نظام واره ارزشی افراد میگذارد. مطالعات انجام شده تأکید میکنند که رسانهها با ایجاد شبکههای عاطفی میتوانند رفتارها را تغییر دهند.
-با ظهور اینترنت، جنگ روانی به سطحی جدید رسیده است. استفاده از رباتها، حسابهای جعلی و الگوریتمهای هدفمند برای پخش محتواها، بخشی از عملیات روانی دیجیتال است. این روشها در سایت شبکههای اجتماعی برای تأثیر بر کاربران خاص طراحی میشوند.
درحالیکه رسانهها اغلب، ابزار اصلی جنگ روانی شناخته میشوند، این استراتژی فراتر از پخش اطلاعات نادرست و تبلیغات سیاسی عمل میکند. ابزارهای غیر رسانهای که بر پایه عملیات میدانی، فریب فیزیکی و بهرهمندی از عوامل انسانی یا محیطی استوارند، میتوانند بدون نیاز به کانالهای ارتباطی، ترس، سردرگمی یا تضعیف روحیه ایجاد کنند. از دیدگاه پژوهشگران این روشها ریشه در تاریخ دارند که در ادامه به برخی از این ابزارها هم اشاره میکنم:
-یکی از قدیمیترین ابزارها در جنگ روانی، استفاده از نمایش عمومیِ خشونت برای ایجاد ترس مستقیم است. این روش بدون نیاز به رسانه، از طریق مشاهده فیزیکی تأثیر میگذارد. برای مثال رومیان از فنونی مانند دار زدن، پوست کندن یا نمایش اجساد برای ترساندن دشمنان و جلوگیری از شورش بهره میبردند. مغولها نیز از حربه کشتارهای جمعی و اجازه به بازماندگان برای پخش داستانهای وحشتافزا استفاده میکردند. پژوهشها نشان میدهد که این رویکرد، با ایجاد تأثیر روانی پایدار، رفتار جوامع را تغییر میدهد.
-عملیات فریب فیزیکی و نظامی که ایجاد توهمات فیزیکی برای گمراه کردن دشمن را شامل میشود. در دوران باستان یونانیان با ساخت برجهای محاصره عظیم مدافعان شهرها را میترساندند و روحیهشان را تضعیف میکردند. در جنگ جهانی دوم نیروهای متفقین از تجهیزات جعلی مانند تانکهای بادی برای شبیهسازی ارتشهای بزرگ استفاده کردند تا آلمانیها را فریب دهند. این روشها بر پایه دستکاری محیط فیزیکی عمل میکنند و میتوانند مستقل از رسانه، نتایج راهبردی به بارآورند.
-جنگ روانی میتواند از باورهای مذهبی و فرهنگی برای ایجاد ترس بهره ببرد. برای نمونه، صحنهسازی حملات هیولاها یا استفاده از نمادهای ترسناک فیزیکی مانند نقاشی علائم روی خانهها. در جنگ ویتنام، نیروهای آمریکایی از صداهای پنهان برای شبیهسازی ارواح استفاده کردند. الکساندر کبیر نیز با ادعای خدایی و بهرهمندی از افسانهها، دشمنان را بدون رسانه تحت تأثیر قرار میداد. مطالعات تاریخی تأکید میکند که این ابزارها با هدف قرار دادن نقاط ضعف فرهنگی، مؤثرتر عمل میکنند.
-عملیات جاسوسی برای کاشت اطلاعات نادرست یا ایجاد پارانویا، ابزاری کلیدی است. در دوران جنگ سرد از سیستم جاسوسی شوروی برای تقویت ترس از کمونیسم در آمریکا استفاده میشد. این روش با استفاده از عوامل انسانی برای نفوذ مستقیم عمل میکند و نیازی به رسانه ندارد، اما میتواند با ایجاد شک و تردید داخلی، جوامع را تضعیف کند.
-محاصره شهرها برای ایجاد گرسنگی و ناامیدی، یا استفاده از سلاحهای پیشرفته برای شوک و وحشت مانند بمبارانهای سنگین ابزارهایی محسوب میشوند که فشار مستقیم فیزیکی اعمال میکنند. این روشها در تاریخ باستان و مدرن دیده میشوند و با تغییر رفتار از طریق سختیهای واقعی، جنگ روانی را پیش میبرند.
مهمترین راههای خنثیسازی عملیات جنگ روانی کدامند و در واقع چطور می شود دفاع کرد؟
خنثیسازی جنگ روانی نیازمند ترکیبی از رویکردهای فردی، اجتماعی و فناوریمحور است که جامعه را بهسوی هر چه مقاومتر شدن سوق میدهد که در ادامه به برخی از آن ها اشاره می کنم.
مورد اول؛ تقویت سواد رسانهای است. به عبارتی یکی از پایهایترین راهبردها برای خنثیسازی جنگ روانی، افزایش سواد رسانهای است. این رویکرد بر اساس روانشناسی شناختی عمل میکند و افراد را جهت ارزیابی انتقادیِ اطلاعات آموزش میدهد. برای مثال، یادگیری تشخیص نشانههای اطلاعات نادرست و اخبار جعلی میتواند زنجیره نفوذ را قطع کند.
مورد دوم؛ ساخت مقاومت فردی و اجتماعی و فردی است. تابآوری، کلیدی برای مقاومت جوامع در برابر جنگ روانی است. این مفهوم شامل پرورش تفکر انتقادی و اعتماد به منابع معتبر میشود. در سطح اجتماعی، شناسایی شبکههای باتها و رفتارهای مشکوک در سکوهای دیجیتال میتواند جوامع را مقاومتر کند. در سطح فردی فنونی مانند مدیریت مصرف رسانهای از بار شناختیِ بیشازحد جلوگیری میکند و اثرات روانی مانند استرس را کاهش میدهد. تحقیقات نشان میدهد که این رویکردها، بهویژه در محیطهای دیجیتال، میزان اثربخشی تبلیغات سیاسی را بهطور قابلتوجه کاهش میکنند.
مورد سوم نقش نهادهای مسئول در پاسخدهی سریع است. نهادهای مسئول باید از ارتباطات پیشگیرانه برای مقابله با روایتهای جعلی استفاده کنند. انتشار اطلاعات دقیق و شفاف در زمان واقعی، اعتماد عمومی را حفظ میکند. همکاری بین حاکمیت، سکوهای اجتماعی و متخصصان میتواند الگوریتمها را برای اولویتدهی به واقعیتها اصلاح کند. علاوه بر این، ایجاد شبکههای ارتباطی جایگزین و غیرمتمرکز محیطهایی را فراهم میکند که تبلیغات سیاسی کمتر فرصت گسترش پیدا کند. این مدلها از رقابت به سمت همکاری در رسانهها حرکت میکنند.
بهرهمندی از ابزارهای هوشمند برای تشخیص و مقابله با اطلاعات نادرست و اخبار جعلی مورد بعدی است. فناوریهای نوین مانند هوش مصنوعی و مدلهای زبان بزرگ، میتوانند فنون تبلیغات سیاسی را شناسایی کنند. این ابزارها شبکههای نفوذ، باتها و روایتهای جعلی را تشخیص میدهند و تصمیمگیریهای راهبردی را تسهیل میکنند. بااینحال، استفاده از این فناوریها نیازمند نظارت اخلاقی است تا از سوءاستفاده جلوگیری شود. در مقیاس ملی این روشها میتوانند حملات جنگ روانی را به شکلی مؤثر خنثی کنند.
در شرایط فعلی کشور و برای مقابله با جنگ روانی دشمن چه پیشنهادی به رسانه ها و مردم دارید؟
جنگ روانی یک استراتژی ارتباطی هدفمند است که با بهرهمندی از ابزارهای رسانهای، اراده جمعی یک ملت را تضعیف میکند و باورهای ملی را مورد تردید قرار میدهد و انسجام اجتماعی – سیاسی را مختل میکند. در این شرایط، رسانههای ایران در مقام ستون اصلی نظام ارتباطی، نقشی کلیدی در خنثیسازی این تهدید دارند. شواهد تجربی حاکی از آن است که کشورها با رسانههای منسجم و مشارکتجو در کاهش تأثیر پیامهای دشمن بسیار موفق بودهاند. بر این اساس میتوان پیشنهادهایی را در دو سطح محتوایی و تعاملی ارائه کرد:
در سطح محتوایی رسانهها میتوانند با تولید روایتهای متقابل به افشای سازوکار جنگ روانی دشمن همچنین تقویت هویت ملی و ارتقاء تابآوری روانی جامعه کمک کنند. رسانهها باید با بهرهمندی از تحلیل گفتمان انتقادی الگوهای دروغپراکنی، بزرگنمایی و تحریف شناختی دشمن را شناسایی کرده و برای مخاطب یا کاربر تبیین کنند. همچنین بر اساس نظریه انگیزش محافظت با تولید محتواهایی که خودکارآمدی جمعی و افتخار ملی را تقویت میکند، میتوانند تأثیر محتواهای ناامیدکننده دشمن را کاهش دهند.
در سطح تعاملی و بر اساس مشارکت فعال مخاطبان یا کاربران میتوانند نسبت به تبدیل مخاطب یا کاربر منفعل به فعال گامهایی مؤثر بردارند. این امر با راهاندازی کارزارهای مردمی مانند ایران قوی و طراحی فضاهای گفتوشنود برای تشویق مخاطبان یا کاربران به تولید محتوای متقابل امکانپذیر است پژوهشها نشان میدهد محتوای تولیدشده توسط مخاطب یا کاربر در برابر روایتهای خارجی مؤثرتر است. آموزش سواد رسانهای مقدماتی و پیشرفته از طریق برگزاری دورههای برخط کوتاهمدت توسط صداوسیما و دیگر سکوهای بومی برای تشخیص جعل عمیق، الگوریتمهای جهتدار و جنگ اطلاعاتی هیبریدی از دیگر اموری است که میتوان به انجام آن اهتمام ورزید.
برای مردم عزیز ایران هم که در کنار تمامی فشارهای وارده طی سالیان متمادی همواره با فشارهای خارجی رسانهای نیز روبهرو بودهاند و بهحق در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه در کنار ایران ماندند میتوان پیشنهادهایی جهت خنثیسازی جنگ پایانناپذیر روانی دشمن بر پایه اصول سواد رسانهای و مشارکت اجتماعی ارائه کرد که در ادامه به برخی از آنان اشاره میکنم:
مورد اول افزایش آگاهی و سواد رسانهای است. یکی از کلیدیترین وظایف شهروندان، توسعه آگاهی فردی و جمعی نسبت به سازوکارهای جنگ روانی است. مطالعات نشان میدهد که آگاهیبخشی در مقام مهمترین ابزار خنثیسازی عملیات روانی میتواند از طریق آموزش عمومی و خودآموزی محقق شود. شهروندان ایرانی باید مهارتهای ارزیابی منابع اطلاعاتی خود را تقویت کنند، از جمله بررسی اعتبار منبع، تشخیص اطلاعات نادرست و اخبار جعلی، شناسایی فنون اقناع و دستکاری عاطفی مانند بزرگنمایی ایجاد ترس عمومی. برای مثال و در عصر پسادیجیتال جایی که سایت شبکههای اجتماعی نقشی برجسته در پخش تبلیغات سیاسی دارند، مردم باید از همرسانی محتوای تأیید نشده پرهیز کنند تا چرخه انتشار اطلاعات نادرست را قطع کنند.
مورد دوم کنترل هیجانات و حفظ آرامش اجتماعی است. جنگ روانی اغلب بر هیجانات جمعی مانند اضطراب، خشم یا ناامیدی تمرکز دارد تا انسجام اجتماعی را مختل کند. وظیفه مردم در این حوزه، حفظ آرامش و کنترل واکنشهای عاطفی است. پژوهشها در حوزه روانشناسی اجتماعی نشان میدهد که اتحاد و همبستگی ملی، یکی از عوامل کلیدی در غلبه بر این عملیات است زیرا دشمن را از دستیابی به اهدافش محروم میکند. شهروندان میتوانند با تمرکز بر منابع معتبر داخلی و اجتناب از مصرف بیشازحد محتوای رسانهای خارجی، این کنترل را اعمال کنند. علاوه بر این اعتقادات ملی و مذهبی در ایران میتوانند نقش سپر روانی را ایفا کنند زیرا باورهای عمیق ایدئولوژیک، مقاومت در برابر دستکاری فکری را افزایش میدهد.
مورد سوم مشارکت فعال در فضای سایبری و رسانهای است. در دنیای امروز، فضای سایبری هم ابزار دشمن برای جنگ روانی است و هم فرصتی برای خنثیسازی آن. شهروندان ایرانی بهشرط گذر از هفتخوان فیلترینگ میتوانند محتوایی اثرگذار، مثبت و مبتنی بر واقعیت تولید کنند که شایعات را مهار کرده و حقایق را تبیین کند. این مهم شامل حمایت از رسانههای رسمی و مستقل، گزارش محتوای مشکوک به سکوهای ذیربط و بسیج عمومی برای ایجاد جبهه متحد رسانهای است. به یاد داشته باشیم که بر اساس اصول نظریه افکار عمومی مردم میتوانند با افشای دروغهای دشمن و جلوگیری از ایجاد هراس عمومی، نقش حلقه واسط بین جامعه و حاکمیت را ایفا کنند.
مورد چهارم تقویت انسجام اجتماعی و حمایت از نهادها است. در نهایت، وظیفه مردم شامل عدم تأثیرپذیری از القائات روانی و فکری دشمن است که این امر از طریق شناخت عمیقتر باورها و ارزشهای ملی محقق میشود. شهروندان باید در فعالیتهای اجتماعی مانند کارزارهای آموزشی شرکت کنند تا تابآوری جمعی را افزایش دهند. مطالعات بینالمللی تأکیددارند که در جنگ روانی نقش شهروندان نهتنها دفاعی بلکه پیشگیرانه است.
در پایان تاکید میکنم که خنثیسازی جنگ روانی نیازمند رویکردی چندلایه است که در آن مخاطبان شبکهای در مقام بازیگران اصلی، از طریق افزایش آگاهی، کنترل عاطفی و مشارکت فعال، جامعه را مقاوم میکنند. این مهم نهتنها دشمن را ناکام میکند، بلکه به تقویت سرمایه اجتماعی نیز کمک میکند.
