شفقنا رسانه- در هفته های گذشته، ضرورت تدوین یک قانون مدون برای حکمرانی فضای مجازی از محورهای اصلی در گفته های رییس جمهور و معاون اولش بوده و گویا بناست وزیر ارتباطات با شورای عالی فضای مجازی و شورای عالی امنیت ملی در این باره به بحث و گفتگو بپردازند تا بر اساس داده ها بستر برای راحتی مردم در مسائل فرهنگی، تجارت و علمی فراهم شود. شفقنا رسانه سعی کرد در گفتگویی به چالش های پیش روی حکمرانی فضای مجازی و پیشنهاد کارشناسان برای حکمرانی درست این فضا بپردازد. سعید ارکان زاده یزدی دکتری علوم ارتباطات می گوید: ما در ایران باید مثل قریب به اتفاق کشورهای جهان که با اینترنت برخوردی اجتماعی و فرهنگی دارند مواجه شویم و دست از نگاه سیاسی و ایدئولوژیک و امنیتی به اینترنت برداریم. متأسفانه سیاستگذاران حوزه رسانه و ارتباطات و افراد و نهادهایی که در تصمیمات و حلقههای تصمیمگیری نفوذ زیادی دارند وضعیت ایران را یک وضعیت استثنایی تلقی میکنند که باید برخورد با رسانهها و اینترنت هم با آن استثنایی باشد.
در ادامه گفتگوی شفقنا رسانه با سعید ارکان زاده یزدی پژوهشگر و روزنامه نگار حوزه علوم ارتباطات و رسانه را بخوانید:
چالشهای اصلی حاکمیت و حکمرانی در فضای مجازی چیست؟
حکمرانی اینترنت و فضای مجازی در ایران چند مشکل بزرگ دارد. اول اینکه چند نهاد موازی با یکدیگر در این زمینه با هم سیاستگذاری میکنند و تصمیم میگیرند و گاهی چنان شبکه پیچیدهای از تصمیمگیریها شکل میگیرد که غیرشفاف و غیرپاسخگو است و کارها هم پیش نمیرود. برای مثال، رسانههای اجتماعی و پیامرسانها بهراحتی و با دستور افراد سطح پایین دیوانسالاری فیلتر میشوند، اما بعد که در سخنرانیها قول رفع فیلتر داده میشود نهادهای موازی مسئولیت تصمیمگیری را به گردن یکدیگر میاندازند. همین روزها وزیر ارتباطات در پاسخ به سؤالات درباره تعیین تکلیف حذف فیلترینگ اینترنت، میگوید محور این کار شورای عالی فضای مجازی و مرکز ملی فضای مجازی است.
مشکل دوم این است که به اینترنت و فضای مجازی از زاویه امنیت کشور نگاه میشود، نه ابزاری ارتباطی که یک جامعه از انسانهای بالغ از آن استفاده میکنند و نقشی زیرساختی در دنیای کنونی دارد. همین نوع نگاه از زاویه امنیت به رسانهها را در دهههای گذشته درباره مطبوعات هم داشتیم و روزنامهها و مجلاتی که نگاه انتقادی به وضعیت کشور داشتند، سریع به اتهامهایی مربوط به حوزه امنیت متهم میشدند.
مشکل سوم که کلیتر است این است که اساساً نگاه سیاستگذاران اصلی کشور به رسانه و ارتباطات یک نگاه قیممآبانه و کنترلی و از بالا به پایین است. کسانی که درباره اینترنت و فضای مجازی تصمیم میگیرند، نگاهشان به اینترنت بسیار ابزاری است و گویی میخواهند با اینترنت روی ذهن مردم تأثیری را که خودشان میخواهند بگذارند و اگر ببینند تأثیر مد نظر آنها رخ نداده، سریع به کنترل اینترنت و فیلترینگ و کاهش سرعت و مانع گذاشتن بر سر ارتباطات رو میآورند. گویی تصمیمگیران اساساً رسانه اینترنت را درست نمیشناسند، با رسانههای تعاملی بیگانهاند و گفتوگو و تسامح و مدارا و تعقل و تکیه بر رقابت بهجای حذف دیگری که یکی از شاخصههای رسانههای تعاملی است در تصمیمات آنها غایب است.
چه ابزارها و روشهایی برای مدیریت درست فضای مجازی وجود دارد؟
ذهنیت و نرمافزار تصمیمگیری و مدیریت اینترنت و فضای مجازی باید در فکر مسؤولان و مقامات متولی این حوزه تغییر کند. قریب به اتفاق مشکلات ما در حوزه اینترنت و فضای مجازی مربوط به ذهنیتها و نرمافزارهای تصمیمسازی است، هرچند که در زمینه سختافزار هم در سالهای اخیر عقب ماندهایم. مسؤولان باید بپذیرند که در دنیای اینترنت نمیتوان مثل سابق امر و نهی کرد و مانع اتصال و ارتباط شد و پیام را یکطرفه به دیگران قبولاند. در حال حاضر اینترنت زیرساختِ تقریباً تمام فعالیتهای بشری است و مانعتراشی در دسترسی سالم و سریع به اینترنت کشور را در همه عرصهها به عقب میراند و مانع توسعه میشود. اما با این حال، ارادهای که بخواهد ذهن و نرمافزار مسؤولان را در مواجهه با اینترنت تغییر بدهد و فکر آنها را در زمینه فضای مجازی اصلاح کند مشاهده نمیشود. اکنون کار به جایی رسیده است که علاوه بر پیامرسانها و رسانههای اجتماعی، حتی شرکتهای حوزه فناوری و استارتآپهایی که ظاهر نسبتاً مستقل دارند هم بهنوعی در حال ادغام در نظام سنتی اقتصادی و بازرگانی دولتی و حکومتی هستند، درصورتیکه باید مسیر برعکس را طی میکردیم.
چگونه میتوان به تعادل بین آزادی بیان و جلوگیری از سوءاستفاده در فضای مجازی دست یافت؟
مشکل همین است که آزادی بیان در کشور ما به حدی نرسیده است که حتی رسانههای رسمی و روزنامهنگاران بتوانند از مواهب آن بهرهمند باشند، چه رسد به اینکه برای کاربران عادی اینترنت در رسانههای اجتماعی و پیامرسانها پاس داشته شود. ما ابتدا باید آزادی بیان را در مطبوعات و سایتهای خبری و روزنامهنگاری حرفهای خود مراعات کنیم و بعد آن را به فضای مجازی و اینترنت هم تسری بدهیم. در حال حاضر، بیش از اینکه آزادی بیان در محیط اینترنت و فضای مجازی ایران موضوعیت و اهمیت داشته باشد، شاهد نوعی کنترل خشک و سرد به ابتداییترین روشها هستیم، مثل همان برخوردهایی که طی قرن بیستم با کتاب و مطبوعات و تلویزیون میشد. بحث درباره سوءاستفادهها در فضای مجازی و هیولایی که گاهی از اینترنت تصویر میشود و حتی مباحثی همچون سواد رسانهای در ایران، بیشتر بهقصد کنترل و توجیه فیلترینگ انجام میشود تا برقراری آزادی بیان.
کشورهای موفق در این حوزه بیشتر بر چه مواردی تاکید داشتند؟
ما در ایران باید مثل قریب به اتفاق کشورهای جهان که با اینترنت برخوردی اجتماعی و فرهنگی دارند مواجه شویم و دست از نگاه سیاسی و ایدئولوژیک و امنیتی به اینترنت برداریم. متأسفانه سیاستگذاران حوزه رسانه و ارتباطات و افراد و نهادهایی که در تصمیمات و حلقههای تصمیمگیری نفوذ زیادی دارند وضعیت ایران را یک وضعیت استثنایی تلقی میکنند که باید برخورد با رسانهها و اینترنت هم با آن استثنایی باشد، یعنی بهشکلی که در کمتر کشوری مشاهده میشود. این در صورتی است که ایران هم یک کشور معمولی است مثل سایر کشورهای منطقه که برخورد با اینترنت در آن باید از زاویه زیرساختی و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و ارتباطی صورت بگیرد، مثل همان مواجههای که کشورهایی مثل ترکیه یا عراق یا پاکستان و سایر کشورهای همسایه و تقریباً تمام کشورهای جهان با اینترنت دارند. اینترنت در این کشورها یک زیرساخت بسیار مهم است که حکومتها سعی میکنند آن را با بهترین کیفیتهای ممکن در اختیار شهروندانشان بگذارند و شرکتها و رسانههای متکثر هم در رقابت با یکدیگر سعی میکنند به مردم خدمات بدهند و مخاطب و مشتری جذب کنند. اگر جرمی هم در اینترنت رخ بدهد از طریق قضایی با آن برخورد خواهد شد. اما اینکه بخواهیم زیرساخت اینترنت را بهشکل انحصاری در دست داشته باشیم، فیلترینگ عجیبوغریب راه بیندازیم، اخلال در شبکه داشته باشیم، سرعت را کنترل کنیم، به کسانی که در رسانههای اجتماعی فعالیت میکنند سنگینترین اتهامها را بزنیم و چوب لای چرخ شرکتهای تاحدی مستقل حوزه فناوری بگذاریم، نتیجه حکمرانیاش میشود همین وضعیتی که الآن با آن روبهروییم.
با توجه به تاکید این دولت بر نگاه کارشناسان، شما به عنوان یک کارشناس فضای مجازی، برای حکمرانی درست در این فضا چه راهکارهایی پیشنهاد میدهید؟ با در نظر گرفتن جنبههای فنی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی مختلف و نیز تاکید رئیسجمهور بر راحتی مردم در مسائل فرهنگی، تجارت و علمی؟
مهمترین کاری که میتوان در این زمینه انجام داد این است که دولت و سایر نهادهای حاکمیتی کنترل بیش از اندازه خود را کنار بگذارند و نقش تسهیلکننده و تأمینکننده زیرساختها را بازی کنند، نه نقش معلم و استاد و مرشد مردم و تربیتکنندگان و هدایتکنندگان کاربران را. مردم ایران خودشان میدانند چطور باید فناوریهای نو و ابزارهای تازه ارتباطی روبهرو شوند و از آنها برای زندگی و رفاه و سعادت خود بهره بگیرند. اما مسؤولان و سیاستگذاران اینترنت مثل معلمهای مدارس ابتدایی میخواهند برای کاربران روشن کنند که چه چیزی برایشان خوب است و چه محتوایی باید در دسترسشان نباشد. این روش حکمرانی در هیچ حوزهای موفق و درست نیست حتی در سنتیترین حوزهها مثل آموزش و پرورش، در حوزه اینترنت و رسانههای تعاملی جدید که به طریق اولی به نتیجه نخواهد رسید.