شفقنا رسانه -زهرا حکیمی: روایت ها، خاطرات و تجربیات پیشکسوتان رسانه از زمان ورود شان به عرصه روزنامه نگاری علاوه بر بازتاب چالش ها و مسائل آنان در زمان خود، می تواند تجربه ای وزین برای نسل جدید فعالان رسانه ای اعم از خبرنگاران و یا مدیران باشد تا از زوایای دیگری به این حرفه و زوایای متفاوت آن نگاه کنند. این بار در اتاق گفتگوی شفقنا پای صحبت های ابراهیم رستمیان مقدم؛ از پیشکسوتان روزنامه نگاری و روزنامه نگار مطرح حوزه اجتماعی نشستیم تا از خاطراتشان در عرصه های حرفه ای، وضعیت رسانه ها، آینده آن ها و… بپرسیم.
متن گفتوگوی خبرنگار شفقنا رسانه با ابراهیم رستمیان مقدم را در ادامه بخوانید؛
آقای رستمیان پس از خروج از روزنامه کیهان در اوایل انقلاب گویا مدت ها فعالیت های متنوعی در عرصه ارتباطات و رسانه داشتید، در مورد آن سال ها بگویید؟
در واقع یافتن کاری دلخواه برای روزنامه نگار جوانی مانند من آنهم در شرایط بیثباتی رسانهها و زیر و رو شدن ساختارهای قبلی کار ساده ای نبود. خروج با اکراه از تحریریه روزنامه ای بزرگ با کادر ۱۱۰ نفری در نیمه اول سال ۵۸ تنها به امید روزهای بهتر اتفاق افتاد اما رخدادهای تکان دهنده دهه شصت در راه بود. اتفاقاتی چون منازعات منطقه ای، درگیری نیروهای سیاسی تا مرحله تقابل های خیابانی، فضای ترور، وحشت و نهایتا وقوع تجاوز خارجی به مرزهای کشور و شعله ور شدن آتش جنگی هشت ساله و به موازات این ها برچیده شدن یا تعلیق فعالیت غالب احزاب و نهادهای مدنی شکل گرفته در سال های اول انقلاب و… همه و همه جلو چشم ما اتفاق افتاد. رخداد هایی که فضای گفت و گوی ملی را تنگ تر و شکل گیری رسانه های جدید و حرفه ای را دشوار و دشوارتر می کرد.
کار برای روزنامه نگاری، هیچگاه هموار نبوده است
البته مسیر کار برای روزنامه نگاری، هیچگاه هموار نبوده است و ناگزیر در هر شرایطی می باید راه تازه ای پیدا کرد. من هم تا مدتی از سر تصادف دعوت به راه اندازی و سردبیری ماهنامه ای تخصصی در حوزه انفورماتیک شدم با عنوان «رایانه»، با جهت گیری پررنگ در نقد گرایش های بدبینانه ای که از طریق برخی تریبون ها علیه تکنولوژی های نوین به دلیل خاستگاه غربی آنها تبلیغ می شد! تیمی از کارشناسان و صاحبنظران فن با نشریه همکاری داشتند. این رسانه پس از انتشار ۱۲ شماره متوقف شد. بعد از آن همکاری با روابط عمومی یکی از دستگاه ها و سپس سردبیری یک برنامه رادیویی را به مدت شش سال تجربه کردم، اما نگاهم کماکان در پی بازگشت به فضای مطبوعات بود. فضایی که هنوز گشایش چندانی را برای بسیاری از روزنامه نگاران قبل از انقلاب نوید نمی داد. در این گیر و دار، یکی از دوستان خوشفکر دوران تحصیل در دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی، مسوولیت روابط عمومی یک نهاد نوبنیاد (مستضعفان) را برعهده گرفت.
آیا معتقد هستید که در آن مقطع گشایشی حاصل شد؟
بله؛ در آن نهاد و درآن مقطع زمانی تلاش می شد با بهره گیری از مشاوره و تجارب تخصصی استادانی چون دکتر حمید نطقی و دکتر محمد کاظم معتمد نژاد و نیز دکتر مهدی محسنیان راد ساختار مناسبی برای روابط عمومی طراحی و به تدریج عملیاتی شود. در ادامه این مسیر از من هم دعوت شد تا سردبیری ماهنامه مدیریتی روابط عمومی را برعهده بگیرم، نشریه ای که سردبیر حرفه ای آن تغییر شغل داده بود. فرصت های انتخاب در آن دوران (اواسط سال ۶۳) محدود بود اما حضور مدیریت همدل و نیز مشاوره چهره های شاخص و دوستدار خدمت به مردم در آن مجموعه می توانست موجب دلگرمی باشد. مضافاً این که عزم دولت جنگ بر ساماندهی اموال مصادره شده و اختصاص درآمدهای حاصل از اداره آن به نیازهای طبقات محروم در حدی جاذبه داشت که بتوان نشریه ای را با محتوای اجتماعی، اقتصادی و با نگاه کلان به مسایل محرومان و ریشه یابی آنها سامان داد. این اولین تجربه کار با یک سازمان تازه تاسیس و در معرض انتظارات افکار عمومی بود. همکاری پاره وقت من تا اواخر سال ۱۳۶۷ و با انتشار حدود ۵۰ شماره ادامه یافت.
با این حال با چارچوب ها و نوع نگاه مدیران تازه منصوب شده و سلایق مختلف سیاسی و اجتماعی چگونه کنار می آمدید؟
در بدو امر برای روزنامه نگاری که به کار در یک حوزه مثلاً اجتماعی یا اقتصادی دعوت می شود، شناخت دقیق نسبت به سیاست های کلان، مساله یابی و آشنایی با نیازهای مخاطبان اهمیت دارد. گاهی لازم است مانند مشاوری صبور، در مسیر تغییر و یا اصلاح نگاه ها و انتظارات سنتی از روابط عمومی و رسانه سازمانی حرکت کند. این کار لازم است با همدلی مدیریت روابط عمومی یا معاونت تخصصی مربوطه صورت بگیرد. البته به شانس و اقبال هم بستگی دارد! می دانیم مدیران کلان گاهی برداشت شان از کارکرد روابط عمومی، صرفا تدارک امور تشریفاتی و یا انعکاس یکطرفه و گسترده ی نظرات سازمان در رسانه ها و یا جلوگیری از تمرکز بر نقاط ضعف و یا واکنش سریع و دندان شکن به انتقادات است. خوشبختانه در آن نهاد تازه تاسیس، از سال ۱۳۶۳ نیروهای تحصیل کرده و آشنا با ادبیات کار فرهنگی و رسانه ای برسر کار آمده بودند و به روابط عمومی و رسانه های آن میدان مناسبی برای اداره ی تخصصی امور ارتباطات اجتماعی می دادند.
مجله در کنار پوشش اخبار و گزارش های مربوط به ساماندهی اموال مصادره شده، مباحث تحلیلی مدیریتی و انعکاس نظرات کارشناسان و صاحبنظران درباره مناسبترین روشها برای اداره بخش های بسیار متنوع تحت پوشش (از کارخانجات صنعتی و کشاورزی تا مراکز خدماتی ، فرهنگی و ورزشی) حتی با نگاه انتقادی، بخش هایی هم در زمینه اهمیت عدالت اجتماعی و ادبیات و هنر داشت که متعهد به این گونه ارزش های انسانی و اخلاقی بود. این ساختار و جهت گیری مورد حمایت مدیریت هم قرارگرفت و مانعی بر سر راه تداوم این شیوه از کار به وجود نیامد.
رسانه سازمانی باید نقش میانجی با جامعه مخاطبان داشته باشد
تا چه اندازه یک رسانه در سازمان های اجتماعی می تواند بر مخاطبان درون و بیرون از آن موثر باشد؟
رسانه سازمانی باید نقش میانجی با جامعه مخاطبان و منبعی معتبر و صادق برای رسانه های جمعی باشد، نه این که بخواهد جایگزین این رسانه ها و یا رقیبی برای آنها تلقی شود. در واقع در فرایند شناخت افکار عمومی نسبت به اهداف، سیاستها، برنامه ها، چالش ها و نقاط قوت و ضعف یک سیستم، نقش تسهیل گر را بازی کند. طبعاً این نقش وقتی قابل ایفا کردن است که مدیریت عالی سازمان معتقد به برنامه ریزی علمی، واقع بینانه و مبتنی بر شناخت جامع از مسایل باشد. کار اصلی رسانه کمک به ایجاد فضای مناسب برای طرح دیدگاه های متنوع صاحبنظران، کارشناسان، فعالان مدنی و تشکل های صنفی است. توقف در محدوده ی اطلاعات و نگاه مسلط سازمانی، رسانه را به انزوا می برد.
آقای رستمیان چی شد که به سمت راه اندازی رسانه ای برای مجروحان جنگ رفتید؟
با تعیین ماموریت جدید برای بنیاد در زمینه ی خدمت رسانی به جانبازان در اواخر سال ۱۳۶۷ ، تغییر شکل و محتوای ماهنامه تحت عنوانی تازه در دستور کار قرارگرفت. حاصل کار نشریه ای بود با عنوان «جانباز» که با هدف بررسی مسایل مجروحان جنگ و با نگاه به تجارب جهان در رسیدگی به زندگی و سلامت جسمی و روانی بازماندگان جنگ های بزرگ متولد شد. همکاران خوبی برای تدارک این نشریه به ما پیوستند که انگیزه اصلی آنها با هر سلیقه سیاسی یا اجتماعی، ادای دین به کسانی بود که سلامت خود را در راه دفاع از کشور از دست داده بودند. به دنبال تغییرات مدیریتی بعد از دو سال از این مسوولیت کناره گرفتم.
درباره ورودتان به کار خبر در حوزه گردشگری بگویید؟ چه هدفی را در این مسیر دنبال می کردید؟
در سالهای اولیه پس از جنگ هشت ساله، جامعه در انتظار تلاش گسترده برای بازسازی خرابی ها و تمرکز بر برنامه های توسعه ای بود. یک حوزه پر ظرفیت برای احیای اقتصاد جنگ زده ی کشور، بخش زمینگیر شده ی گردشگری بود. اواخر دهه شصت، یک موسسه ایرانگردی و جهانگردی با حمایت حوزه سیاحتی بنیاد شکل گرفت که بر مراکز اقامتی بزرگ مدیریت داشت و در جنب آن برای احیای فرهنگ گردشگری و تمرکز بر معرفی ظرفیت های ملی، تاریخی و طبیعی کشور تمایل داشت. در جنب این موسسه من هم دست اندر کار سردبیری فصلنامه ای با عنوان «گردش» شدم که پایه گذار و اولین سردبیر آن تا سه شماره شادروان محمد علی اینانلو از صاحبنظران و فعالان شاخص حوزه محیط زیست و گردشگری بود. پس از انتشار هفت شماره دیگر از این نشریه در دورانی که برخی توریسم را مترادف با تروریسم! تبلیغ می کردند، مشمول عوارض تحولات مدیریتی شدیم و خداحافظی کردیم.
آقای رستمیان برایمان درباره رسانه هایی که در بخش رفاه و تامین اجتماعی شکل دادید، بگویید. گویا دو دهه در این بخش هم فعال بودید؟
اوایل دهه هفتاد، نفر دوم مدیریت عالی بنیاد که مدیری مجرب و تحصیل کرده بود به ریاست «سازمان تامین اجتماعی» منصوب شد. او به کمک یک تیم مدیریتی تازه قصد داشت در چارچوب برنامه ای مدون به تعامل جدی با مخاطبان گسترده و متنوع سازمان از کارگران و کارفرمایان تا بازنشستگان تحت پوشش بپردازد و بر شکاف ها و بی اعتمادی های موجود غلبه کند. دعوت ایشان از من برای حضور در شورای ارتباطات سازمان تامین اجتماعی در کنار جمعی از صاحبنظران امور فرهنگی، ارتباطی و رسانه ای موجب شد تا ایده انتشار یک هفته نامه تخصصی با نگاه اجتماعی نسبت به مسایل نیروی کار کشور، فارغ از نگاه بولتنی و یک سویه، در دستور کار قراربگیرد. با مطالعه اجمالی ادبیات تخصصی رفاه و تامین اجتماعی در جهان و پیشینه آن در ایران و مشورت با صاحبنظران تامین اجتماعی، طرحی در این زمینه تدوین و تصویب شد و اجرای آن برعهده من قرارگرفت. حاصل کار، انتشار نشریه «آتیه» در ۱۶ صفحه ابتدا به صورت دوهفتگی و سپس هفتگی بود که به مدت سیزده سال سردبیری آن را برعهده داشتم. نشریه ای که متعهد به تعامل جدی با تشکل های مدنی و صنفی مخاطبانش بود و مورد اعتماد نسبی آنها هم قرارگرفت.
آشنایی با جایگاه نظام رفاه و تامین اجتماعی در حمایت از نیروی کار به هنگام حوادث، بیماری، بیکاری، ازکارافتادگی، سالمندی و بازنشستگی و حتی پس از فوت برای بازماندگان آنها و جلب توجه حوزه های تصمیم سازی و تصمیم گیری به اهمیت کارآمدی این نظام، بررسی علمی و همه جانبه ی عوامل تضعیف نظام تامین اجتماعی، انتقال تجارب جهانی در کاهش شکاف طبقاتی از طریق تقویت این نظام، همه و همه موضوعاتی جذاب و کلیدی برای این هفته نامه اجتماعی بود که با همراهی کارشناسان خوشفکر سازمان توسط روزنامه نگارانی حرفه ای پیگیری می شد. ترکیبی از روزنامه نگاران جوان و نیز جمعی از پیشکسوتان مطبوعات با ما بودند. ازجمله شادروانان مسعود رحیمیان، منوچهر لطیف، خسرو شاهانی، سید ابوالحسن مختاباد ، فریدون ارکانی ، اکبر اسمعیل شیرازی و… یادشان گرامی.
بعد از جدایی از هفته نامه آتیه، چی شد که دوباره به سمت احیای رسانه های حوزه رفاه و تامین اجتماعی دعوت شدید؟
پس از کناره گیری ناگزیر از سردبیری آتیه در اواسط سال۸۴ بار دیگر در سال ۱۳۹۲ برای احیای رسانه های تخصصی تامین اجتماعی از سوی شادروان دکتر سید تقی نوربخش ، مدیر عامل جدید سازمان به کار دعوت شدم. او درسال های ۷۶ الی ۸۰ عضو هیات مدیره سازمان و آشنا با نیازهای فرهنگی و ارتباطی آن بود. دولت تازه ای سرکار آمده و غلبه بر معضلات اقتصادی و اجتماعی را در برنامه داشت. تلاش برای خروج تامین اجتماعی از ناترازی منابع و مصارف و اصلاح مناسبات با نهادهای صنفی و مدنی و بهبود سطح رضایتمندی بیمه شدگان، بازنشستگان، کارفرمایان و … از مهمترین برنامه های این سازمان «عمومی غیردولتی» اعلام شده بود.
این دوره از حضور تا اواسط سال ۱۳۹۸ به طول انجامید و راه اندازی هفته نامه « آتیه نو» و ماهنامه «قلمرو رفاه» و نیز «پایگاه خبری تحلیلی رفاه و تامین اجتماعی» به عنوان مدیر مسوول و مسوول شورای سیاستگذاری، با دعوت تیمی از روزنامه نگاران جوان، خلاق ، حرفه ای و دوستدار روزنامه نگاری اجتماعی پیگیری شد. مباحث و چالش های اصلی رفاه و تامین اجتماعی در قالب تخصصی و کارشناسی با همراهی صاحبنظران و کارشناسان این عرصه در رسانه های یادشده طرح و دنبال می شد. انتشار بیش از ۲۵۰ شماره از هفته نامه و ۵۰ شماره از ماهنامه یادشده حاصل این دوره از فعالیت هاست.
با وجود خط قرمز های نانوشته برای رسانه ها، «چگونه گفتن و نوشتن» مهم است
در حوزه های اجتماعی چگونه توانستید با وجود برخی خط قرمزها به کار حرفه ای خودتان ادامه دهید؟
خط قرمز های نانوشته ی مختلفی برای رسانه ها روایت می شود اما همواره «چگونه گفتن و نوشتن» مهم است. به عبارتی معتقدم هیچ خط قرمزی به طور مطلق وجود ندارد و هر موضوع پیچیده و «مگو و منویسی» را می توان به اشکال مناسبش بازگو کرد. مثلاً سازمان تامین اجتماعی در اوایل دهه هفتاد هنوز تجربه کار متمرکز و گسترده در تعاملات ارتباطی و اجتماعی با مخاطبانش نداشت. به قولی، از نگاه جامعه، سازمانی بود مقتدر اما با نگاهی آمرانه و متکی به یک قانون خاص ، قوی و تکلیفی. این درحالی است که فلسفه ی شکل گیری سازمان های بیمه گر اجتماعی (نه شرکت های بیمه تجاری) جدا از قوانین خاص، مبتنی بر همکاری سه ضلع یک مثلث است؛ بیمه شدگان، کارفرمایان و نهاد دولت. حیات و کارآمدی چنین سازمان یا صندوقی به درآمد ناشی از دریافت به موقع و واقعی حق بیمه ها و ارایه خدمات متنوع به ویژه مستمری ها و خدمات درمانی وصل است.
بنابراین اگر نتواند با مخاطبان و شرکای اجتماعی خود و با مجموعه حاکمیت، تعامل لازم را برقرار و مسایلش را با جلب همراهی نظام تصمیم گیری به موقع حل وفصل کند، تدریجاً و به اشکال مختلف آسیب خواهد دید و در بلند مدت قادر به ایفای تعهدات قانونی خود به شکل مطلوب نخواهد بود. موضوعی که این روزها در آسیب شناسی وضعیت صندوق های بازنشستگی بر سر زبان هاست. زمانی صحبت کردن درباره این دشواری ها و معضلات و خطراتی که بی توجهی به آنها می توانست متوجه مردم بکند نوعی خط قرمز به حساب می آمد اما با درک نیازها و الزامات جدید در همان رسانه ها، طی ده ها شماره درباره خطر ناترازی منابع و مصارف صندوق های بازنشستگی، احتمال شکل گیری بحرانی گسترده و راهکارهای خروج از این وضعیت از زبان اهل نظر هشدار داده شد.
در اینجا اضافه می کنم که برخورداری از حمایت مدیران، کارشناسان و صاحبنظران هر سازمان و به طورکلی جلب همراهی تمام کسانی که درون یک سیستم اداری – بوروکراتیک کم و بیش دل در گرو اعتلای جامعه و خدمت به مردم دارند، از نخستین وظایف و دغدغه های فعالان ارتباطی و رسانه ای است. چه در بافت درون سیستم قرار داشته باشند و چه خارج از آن و از منظر خبرنگاران حوزه های تحت پوشش. آنها باید با گذر از فضاهای مه آلود و اعتماد سوز، صبورانه همراهی آن نیروها را در راستای شفافیت برنامه ها و پاسخگویی به انتظارات مردم جلب کنند، پشت درهای بسته نمانند و از دشواری های راه نهراسند.
چالش های روزنامه نگاری اجتماعی؛ کم توجهی برخی از رسانه ها و نوع نگاه بدبینانه ی برخی مسئولان نسبت به حوزه اجتماعی
چالش های روزنامه نگاری اجتماعی را چگونه می بینید؟
جهت گیری های اصلی هر رسانه ای به نوع نگاه سرمایه گذار اصلی (صاحب امتیاز و یا ناشر) و مدیر مسوول آن بر می گردد. طبعا در مسیر کار، این بخش سیاستگذاری، سردبیری و تیم حرفه ای همراه آنها هستند که به هدف ها و سیاستهای روی کاغذ، روح و جان می دمند. روزنامه نگاری اجتماعی هم از این چارچوب خارج نیست. بخش خصوصی و دولتی هم ندارد. یک سرمایه گذار خصوصی جاه طلب یا یک سیاست مدار مشابه او، گاهی می توانند همان بلایی را بر سر رسانه بیاورند که یک مدیر تنگ نظر دولتی! برعکس آن هم محتمل و البته مغتنم است. مهم اینجا درک شرایط و تصمیم گیری و انتخاب درست توسط روزنامه نگار با تعیین حریم حرفه ای برای کار است.
اگر در جمعبندی نهایی همکاری را پذیرفتید باید بکوشید تا با نگاه دقیق به فهرست مسایل اصلی و فرعی روی میز، ساختار محتوایی مناسبی را برای رسانه طراحی کنید که هم جذابیت داشته باشد و هم حرف های متفاوت برای مخاطبان. حضور نیروهای خلاق و با انگیزه در باز آفرینی ایده ها در قالب گزارش، مقالات و یادداشت ها، گفت و گو ها، تعاملات با صاحبنظران، نهادهای مدنی و… و البته طراحی و امور فنی و هنری نقش اساسی در این راستا دارد. حیطه روزنامه نگاری اجتماعی خیلی وسیع است و ابعاد و حوزه های مختلفی دارد و مقولاتی مانند سلامت، مسکن، نان، کار، آسیب های اجتماعی و… را در بر می گیرد. یکی از مهمترین چالش ها در نحوه دسته بندی درست و علمی بخش اجتماعی در این گونه رسانه ها به کمک اهل فن است. ساختار محتوایی و تولیدی بخش های اجتماعی باید توسط افراد مطلع و خوش فکر تدوین و تنظیم شود. شناخت دقیق از مسائل یک حوزه، فرصت همه جانبه نگری و پوشش جامع و جذاب سوژه ها را به رسانه می دهد. اما دو چالش دیگر را هم در روزنامه نگاری اجتماعی نباید نادیده گرفت.
این دو چالش کدامند؟
یکی از این چالش ها کم توجهی برخی از رسانه ها نسبت به حوزه اجتماعی است. این درحالی است که رسانه باید مسائل اساسی جامعه را بشناسد و آن را طبقه بندی و اولویت بندی کند. شناخت نسبی از خطوط اصلی برنامه های رسمی توسعه کشور به عنوان اسناد مورد تعهد دولت ها هم مهم است به گونه ای که قادر باشد با همکاری اساتید، تحلیلگران و کارشناسان به رصد این برنامه ها در میدان عمل و نقد علمی و منصفانه آنها بپردازد.
چالش دوم به نوع نگاه بدبینانه ی برخی مسئولان نسبت به کالبد شکافی مباحث اجتماعی در رسانه ها بر می گردد. این که برخی فراموش می کنند رسانه نقش آینه در طرح مسائل اجتماعی را بازی می کند. هرچند ممکن است قسمتی از این مسئله به نحوه عملکرد رسانه هم برگردد که مباحث اجتماعی را با چه کیفیتی مطرح، حلاجی و تجزیه و تحلیل می کند.
بخشی از حاکمیت به ظرفیت های واقعی رسانه های مستقل بهای لازم را نمی دهد. وقتی رسانه ای با شناسنامه ای مشخص در داخل کشور مشغول فعالیت است و در صورت لزوم از لحاظ حقوقی پاسخگوست چرا باید این یا آن حرکت رسانه و حتی اشتباه اجتناب ناپذیر در مسیر کار را، بهانه ای کرد برای برخوردهای سخت و پر هزینه ؟!
روزنامه نگار باید در زمینه بهبود دانش خود تلاش کند
چه نکات و توصیه هایی برای علاقه مندان به حوزه روزنامه نگاری اجتماعی دارید؟
روزنامه نگار باید در زمینه بهبود دانش خود و دستیابی به نوعی نگاه نسبتا جامع درباره وضعیت کشور، منطقه و جهان تلاش کند و در یک نقطه متوقف نشود و بتواند به سهم خود برای طرح تفکرات مختلف در حوزه های مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و… فرصت سازی کند. نباید بگوید این یا آن مبحث اجتماعی به مسائل سیاسی آغشته شده و من سیاسی نیستم. چرا که روزنامه نگار ذاتش سیاسی است. روشن است اینجا منظور از سیاست به معنی سیاست بازی نیست بلکه به معنای نوع نگاه در تمشیت امور جامعه به ویژه در حوزه های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است.
موضوع بعدی افزایش توان خودش در شناخت، طراحی و پردازش موضوعات و مسائل است. یعنی به محض برخورد با مسئله ای بداند که چگونه از آن سوژه ای جذاب بسازد، چگونه در بسته بندی مناسبی قرار دهد و چگونه آن را عرضه کند.
روزنامه نگار باید با نهادهای مدنی ارتباط جدی داشته باشد
روزنامه نگار اجتماعی مانند هر روزنامه نگار دیگری باید به رعایت یکسری اصول و مبانی اخلاقی و حرفه ای التزام داشته باشد. صداقت، درست گویی و حقیقت خواهی در این حوزه حائز اهمیت است. نباید از این منظر منحرف شود و باید در برابر فشارهای ناشی از باندهای قدرت، ثروت و… بایستد و تسلیم نشود. علاوه بر آن روزنامه نگار اجتماعی باید قدرت اقناع مخاطب را در تولیدات خودش پرورش بدهد. همواره خودش را به جای طیفی از مخاطبان قرار دهد و با لحن منصفانه، بی طرفانه و اقناعی به طرح موضوعات بپردازد.
از همه مهمتر روزنامه نگار در هر حوزه ای که کار می کند باید با نهادهای مدنی ارتباط جدی داشته باشد. تک روی و اتکا صرف به نظرات مردم کوچه و بازار برای روزنامه نگار اجتماعی و مستقل، امتیاز محسوب نمی شود. البته آزادی فعالیت نهاد های مدنی و صنفی واقعی (نه دولت و قدرت ساخته) و ارتباط جدی و مستمر روزنامه نگاران با آنها مهم است. برای این که وظیفه نهادها و تشکل های مدنی و صنفی این است که در هرحیطه ای به درستی مساله یابی کنند، آنها را دسته بندی و منطقی سازی کنند و با نهادهای حاکم در میان بگذارند و با سماجت و جدیت مطالبه گر باشند.
حوزه رفاه و تامین اجتماعی باید ستون اصلی رسانه های اجتماعی باشد
عملکرد رسانه ها در حوزه روزنامه نگاری اجتماعی را چگونه ارزیابی می کنید؟
طبعا اشراف کاملی بر روی همه رسانه ها ندارم ولی می توان گفت هسته های حقیقت خواه و حرفه ای در تحریریه بسیاری از رسانه ی شناسنامه دارحضور دارند. می توان انتظار جدی تری داشت برای توجه بیشتر و عمیق تر به مباحث حوزه رفاه و تامین اجتماعی که با زندگی آحاد مردم به خصوص طبقات محروم و نیروی کار جامعه سروکار دارد. به عبارتی طرح مسائل بیمه های اجتماعی، سلامت، اشتغال، بیکاری، بازنشستگی و… و تمرکز بر اهمیت توسعه فعالیت نهادهای صنفی و مدنی در این حوزه ها و نقد برنامه های ملی در این زمینه ها از اهمیت بسیار برخورداراست.
به عقیده من هنوز توجه به حوزه رفاه و تامین اجتماعی به صورت بایسته انجام نمی شود و رسانه ها به خصوص رادیو و تلویزیون در این زمینه جای کار فراوان و عمیق تری دارند. این حوزه چون با زندگی مردم سروکار دارد، اگر خوب پرورانده شود و مباحث آن با کمک صاحب نظران تجزیه و تحلیل شود، آن رسانه مورد اقبال قرار می گیرد. این حوزه باید ستون اصلی رسانه های اجتماعی باشد. رسانه های اجتماعی نباید فراموش کنند که وظیفه اصلی شان شناخت و بازنمایی نقاط قوت و ضعف سیاست ها و برنامه ها در عرصه عمل، با هدف کمک به بهبود زندگی مردم است. امنیت ملی فقط با سخت افزارهای دفاعی و نظامی حاصل نمی شود . رضایت عمومی از زندگی و اعتماد به تلاش موثر مسوولان برای تحقق توسعه ی توام با عدالت، نقش اساسی در تحکیم امنیت ملی دارد.
توجه به استانداردهای حرفه ای در مدیریت رسانه ها نباید کمرنگ شود
چه باید کرد تا رسانه هایی مطابق با انتظارات و نیازهای واقعی مردم مان داشته باشیم؟
شکل گیری رسانه های پر محتوا و تاثیر گذار مقدار زیادی به وجود فضای عمومی مناسب سیاسی ، حضور احزاب و نهادهای مدنی فعال و نمایندگان واقعی تفکرات متنوع در درون جامعه ، انتخابات آزاد برای شکل گیری مجالس و دولت های قوی و ترقی خواه و نظام قضایی و حقوقی مستقل و منصف بستگی دارد. پس نباید ضعف ها و کاستی های موجود را تنها به رسانه های نسبت داد. اما تا تحقق چنان فضای مطلوبی نمی توان دست روی دست گذاشت. مهم حرکت در مسیر درست است. دست کم، توجه به استانداردهای حرفه ای در مدیریت رسانه ها نباید کمرنگ بشود. برخی تصور می کنند استاندارد حرفه ای یعنی اینکه شکل و شمایل رسانه خیلی جذاب و پر آب و رنگ باشد و یا این که به هر قیمتی تیراژ و تعداد خواننده، شنونده و بیننده بالا برود. البته روزنامه نگاری حرفه ای و جامعه گرا هیچگاه آرزویی در دسترس نبوده است. بسیاری از نیروها همواره اشتیاق داشته و دارند در راستای اهدافی که معتبر و حتی مقدس می شمارند رسانه را به شکلی از اشکال در اختیار بگیرند.
ضعف یا فقدان احزاب و نهادهای مدنی کارآمد هم جامعه را از داشتن رسانه های متنوع و نسبتاً مستقل و شناسنامه دار که نماینده تفکرات و عقاید و انتظارات متنوع موجود در جامعه باشند محروم می دارد. به ویژه آن که راه اندازی رسانه های معتبر و موثر نیازمند سرمایه گذاری هنگفت و صبوری و ایستادگی در برابر انواع موانع است… . با این همه و حتی در شرایط شکل گیری نامحدود رسانه های مجازی و بی اثر شدن سانسور مستقیم برای کنترل دامنه اطلاع رسانی و مزیت هایی مثل پیشدستی در انتشار اولیه اخبار و عبور از خطوط قرمز، بازهم همچنان رسانه های با هویت، شناسنامه دار و پاسخگو می توانند با تحلیل عمیق و منصفانه و همه جانبه ی وقایع، مورد اعتماد و استناد جامعه قرار بگیرند.
توانایی تاثیرگذاری، قدرت اقناع و اعتماد سازی ارزش واقعی رسانه را تعیین می کند
و اما حرف آخرتان درباره رسالت روزنامه نگاران بگویید…
روزنامه نگار حرفه ای هر جا و در هر موقعیتی تلاش می کند در حد ممکن نقش و نگاری از دنیای مطلوب خودش را همسو با اهداف کلان رسانه ترسیم کند. همدلی سردبیران، دبیران بخش ها و مسوولان سیاستگذاری رسانه ها در کنار تیمی با استعداد و خلاق از روزنامه نگاران می تواند در شکل بخشی به اهداف تعیین شده و تحقق ایده ها، اثر تعیین کننده داشته باشد. روزنامه نگاری اگر با آرمانخواهی و انسان دوستی همراه باشد در هر شرایطی به تحمل رنج ها و سختی هایش می ارزد. مهم این است که از یک سو از حرمت و حریم خود صیانت کند و از سوی دیگر فرصت ها برای ارتباط و تعامل با جامعه و نیروهای تحول خواه درون آن را از دست ندهد. بدیهی است قدرت مالی یا سیاسی می تواند ابزار مهمی در مسیر راه اندازی رسانه باشد، اما آنچه ارزش واقعی رسانه را تعیین می کند نه یکه تازی با اتصال به قدرت ها، پول پاشی و جذابیت های ظاهری، بلکه توانایی تاثیرگذاری، قدرت اقناع و اعتماد سازی آن است. درشت گویی، اغراق و بزرگنمایی کارکرد ها، یا وارونه جلوه دان حقایق، همگی از خصوصیات پروپا گاندا ست و ناگزیر، دیر یا زود، در برابر آفتاب حقیقت و صداقت چون برف آب خواهد شد.