شفقنا رسانه-چندین سال است که شاهد ظهور فعالیتهای افرادی در قالب بلاگر و اینفلوئنسر در شبکه اجتماعی اینستاگرام هستیم که به تدریج با شروع کرونا و دیگر مسایل حضور آنها پررنگ تر شده است. اما یکی از مولفه های مهم و ثابت در اغلب صفحات این بلاگرها به نمایش گذاشتن زندگی های بی عیب و نقص و به نوعی زندگی نمایشی از خود و کودکانشان است. با این حال ترویج این سبک از زندگی که به نظر می رسد با زندگی واقعی کاربران تفاوت های زیادی دارد تا چه حد آسیب زاست؟ فاطمه نوری راد، دکتری علوم ارتباطات اجتماعی معتقد است که بلاگرها با بازنمایی زندگی غیر واقعی خود باعث می شوند تا احساس نابرابری اجتماعی، قدرت بگیرد و تقویت شود. او می گوید: طبقات پایین با یک زندگی لوکس و نمایشی مواجه می شوند که به آن دسترسی ندارند و این شکاف ساختاری ایجاد شده سبب ناتوانی گروه های مختلف می شود. به عبارتی جدا از اثرات منفی فردی، یک اثر اجتماعی دارد که میزان محرومیت نسبی را افزایش می دهد.
نوری راد در این باره به شفقنا رسانه می گوید: اینستاگرام به عنوان بستر و ساختاری است که امکان به نمایش گذاشتن زندگی را برای افراد فراهم می کند، در بین مخاطبان مختلف محبوبیت پیدا کرده و به دلیل مبتنی بودنش بر تصویر و فیلم، مورد توجه قرار می گیرد. اگر بخواهیم این فضا را با خواسته ها و امیال افراد مختلف تطبیق دهیم به نکات جالبی می رسیم. افراد علاقه دارند تا تصویری بی عیب و نقص از خود به نمایش بگذارند. ما در علوم ارتباطات به آن بازنمایی می گوییم. به عبارتی آنچه از افراد مختلف در این شبکه ها می بینیم یک نوع بازنمایی است که بی ارتباط با واقعیت نیست ولی می تواند براساس سلیقه فرستنده پیام، واقعیت را بسازد.
او با اشاره به نظریه نمایشی گافمن می گوید: گافمن در کتاب «نمود خود در زندگی روزانه» نظریه نمایشی را مطرح می کند. به اعتقاد گافمن انسان ها در زندگی خودشان برای دیگران(حضار) ایفای نقش می کنند. به عقیده او افراد تمایل دارند تا تصویری از خود به دیگران نشان دهند که انتظارش را دارند. به عقیده گافمن تمام دنیای اجتماعی صحنه نمایش است و تمام افراد جهان بازیگران این صحنه هستند. از دید این نظریه کنشگران در موقعیت های مختلف برای ایجاد و نگهداری تصویر مورد علاقه خودشان در ذهن حضار، خود های مختلفی به نمایش می گذارند.
نوری راد ادامه می دهد: وقتی فردی در برابر دیگران ظاهر می شود، مردم کنجکاوند تا اطلاعاتی درباره وضعیت اقتصادی او، شخصیت، نگرش او و… بدست بیاورند. این اطلاعات به ما نشان می دهد که باید چه انتظاراتی از فرد داشته باشیم. طبیعتاً ارتباط با افراد ناشناس از طریق شکل و وضعیت ظاهری صورت می گیرد که در فضای اینستاگرام هم این وضعیت نمایشی وجود دارد. افراد از طریق اظهارنظرها، عکس ها و ویدئوهایی که از خود می گذارند، نمایشی را نشان می دهند و نقشی را بازی می کنند که دوست دارند مخاطب از آن ها تصویری بی نقص ببیند. اگرچه این تمایل تقریبا در همه افراد وجود دارد ولی اینفلوئنسرهایی که به این حیطه وارد می شوند، بخاطر ارائه تصاویر و فیلم هایشان از سبک زندگی، درآمد کسب می کنند.
او با اشاره به درآمد بلاگرها به خاطر نمایش سبک زندگی، به نظریه جامعه مصرفی وبلن اشاره می کند و توضیح می دهد: برخی از بلاگرها وقتی پای سود و کسب درآمد به میان می آید، طبیعتا تلاش می کنند تا به بهترین حالت ممکن و بیشترین جذب برای کسب درآمد بالاتر، در روبه روی دوربین ها حاضر شوند.
نوری راد با اشاره به تفاوت اینستاگرام نسبت به زندگی واقعی می گوید: فرد در فضای اینستاگرام می تواند خودش را آنگونه که می خواهد، به نمایش بگذارد. به عبارتی در شیوه نمود، ارزش های مورد پسند و… خود را تغییر دهد و بر روی صحنه نمایش و شیوه های بازنمایی از خود کنترل داشته باشد. با توجه به اینکه دنبال کننده های این افراد با آن ها ارتباط مستقیمی ندارند، این تصویر می تواند تا سال ها پایدار باشد و نتواند زندگی واقعی اش را نشان دهد.
او تاکید می کند: ما به عنوان مخاطب باید بدانیم، انچه می بینیم، واقعی نیست. مخاطب باید هر لحظه به خودش یاداوری کند که این فضا واقعی نیست و خیلی از مسائل پشت پرده را نمی بیند. در اینستاگرام هم چنین خطای ذهنی برای ما ایجاد می شود. به عبارتی ما وارد صفحات این افراد می شویم و بازنمایی تک لحظه های خوش آن ها را می بینیم و آن را با مجموع روز خودمان مقایسه می کنیم و دچار این خطای شناختی می شویم که دیگران چقدر خوشبحت تر از ما هستند و این سبب ناامیدی ما می شود.
نوری راد با اشاره به اصطلاح «سندروم اردک» توضیح می دهد: وقتی از بیرون به یک اردک نگاه می کنیم آرامش او را در آب می بینیم، درحالی که ما پا زدن اردک در زیر آب و تقلا برای روی آب ماندن را نمی بینیم. در اینستاگرام هم ارضاء عطش کاذب به دیدن شدن در بین بلاگرها وجود دارد. ما حرکت ظاهری آن ها را می بینیم که سعی می کنند زندگی شاد، آرام و مرتبی را به تصویر بکشند ولی اگر به سندروم اردک توجه کنیم می فهمیم که آن ها هم در پشت صحنه مشکلات و تقلاهای زیادی دارند. به عنوان مثال همسرشان دائما مجبور است که از آن ها عکس بگیرد و از شرایط واقعی زندگی لذت نمی برند چون همه چیز را به حالتی می بینند که قابلیت پخش در اینستاگرام را داشته باشد. به عبارتی همواره در فکر برنامه ریزی سناریوهای مختلف برای جلب مخاطب هستند، در واقع زندگی نمی کنند. خیلی وقت ها از جدایی دو نفر متعجب می شویم چون تا دیروز فیلم ها و کلیپ هایشان مبنای قضاوت ما بود که زندگی خوشبخت و شادی را نشان می داد و از مشکلات پشت صحنه خبر نداشتیم.
او می گوید: با توجه به اینکه برخی از این بلاگرها تحمل انتقاد و قضاوت منفی را ندارند و احساس ارزشمندی نمی کنند دائما در حال نمایش تصویری اراسته، زیبا، شاد و… از خود هستند تا تحسین دیگران را به خود جلب کنند. این مسئله یک اختلال روانی محسوب می شود. به عبارتی این فرد واکنشی دفاعی به اضطراب ها و افسردگی هایش نشان می دهد و خود را به گونه ای که نیست نشان می دهد. با این حال منِ مخاطب ناخودآگاه تحت تاثیر این افراد قرار می گیرم.
نوری راد تاکید می کند: اگر بدانم آنچه می بینم بازنمایی است و صرفا حقیقت ندارد و میان خط هایی دارد که من نمی بینم، طبیعتاً برش کوچکی از زندگی نمایشی اش را با کل زندگی خودم مقایسه نمی کنم و تحت تاثیر قرار نمی گیرم.
او با اشاره به نظریه طبقه تن آسا توضیح می دهد:. وبلن در نظریه اش از جامعه ای صحبت می کند که مصرف، تظاهر، تقلید و… سرچشمه اصلی آن است. این طبقه از کار کردن دیگران لذت می برد و به وسیله مصرف، نعمت خود را نشان دهد. در اینجا لباس های گران قیمت، جواهرات و… به عنوان نشانه های لاکچری بودن محسوب می شود.
نوری ادامه می دهد: برخی از بلاگرهایی که در شبکه های اجتماعی فعالیت می کنند، حریم خصوصی برایشان معنایی ندارد. چون حریم خصوصی خود را به نحوی نمایش می دهند تا بتواند مخاطب بیشتری جذب کنند، تغییر ذائقه دهند، مصرف تظاهری را نشان دهند و… . همه این موارد منجر به کسب درآمد بیشتر می شود. در این فضا مصرف کردن معیاری برای شناساندن شخصیت و هویت فرد می شود. علاوه بر آن مخاطب را به سمت نیاز مصرفی کاذب سوق می دهد و یا نیاز مصرفی جدیدی خلق می کند. در فضای اینستاگرام خلاف رسانه های رسمی مخاطب با بلاگر و یا صاحب صفحه ارتباطی دو طرفه دارد، طبیعتا فرهنگ این نوع مصرف افزایش پیدا می کند و ذائقه سازی های خاصی شکل می گیرد که به نحوی در جهت ایدئولوژی های نظام حاکم سرمایه دارانه است.
این دکتری علوم ارتباطات اجتماعی می گوید: اینستاگرام چون مبتنی بر مصرف و تصویر است مخاطب را به مصرف گرایی سوق می دهد و او را با مسائل جزئی تر، حاشیه ای تر، غیر مهم و… سرگرم می کند و کم کم به اولویت او تبدیل می شود. در اینجا شکلگیری نگاه انتقادی و کنش اجتماعی آگاهی بخش کمتر اتفاق می افتد. در چنین شرایطی گروه های دیگر روی به تقلید می آورند و تلاش می کنند تا با پیگیری از ذائقه سازی ها مصرف و با به نمایش گذاشتن لحظات خود درآمد کسب کنند.
او ادامه می دهد: این فضا سبب می شود تا احساس نابرابری اجتماعی، قدرت بگیرد و تقویت شود. چون طبقات پایین با یک زندگی لوکس و نمایشی مواجه می شوند که به آن دسترسی ندارند و این شکاف ساختاری ایجاد شده سبب ناتوانی گروه های مختلف می شود. به عبارتی جدا از اثرات منفی فردی، یک اثر اجتماعی دارد که میزان محرومیت نسبی را افزایش می دهد.
نوری راد راهکار را در بستن یا فیلتر کردن این شبکه های اجتماعی نمی داند و تاکید می کند: راهکار در بالا بردن سواد رسانه ای و انتقادی منِ مخاطب است. باید دلیل حضور در این شبکه ها و جستجوی افراد و مطالب را پیدا کنیم. آنچه به این بلاگرها قدرت می دهد، فالوو و لایک کردنشان است.
او با اشاره به استفاده از کودکان در اینستاگرام برای جذب دنبال کننده و کسب درآمد می گوید: این کودکان در بزرگسالی با آسیب هایی مواجه می شوند، چون حق کودکی کردن نداشته اند. علاوه بر آن خانواده اش با تصویری او را به عالم شناسانده اند. شاید وقتی بزرگ شد، این تصویر باب میلش نباشد و اینگونه حق انتخاب او را گرفته اند. خیلی از مادربلاگرها ناخواسته حریم خصوصی فرزند خود را به خطر می اندازند و متوجه نیستند که در حقش چه ظلمی می کنند. خیلی از این کودکان مجبور هستند برای ضبط فیلمی بارها دیالوگشان را تکرار کنند. علاوه بر اینکه حقوق این کودک زیر سوال می رود، شخصیت او، مهرطلب به بار می آید و همیشه سعی می کند تا کارهایش را در تایید دیگران انجام دهد. به عبارتی اعتماد به نفس او گرفته می شود.
نوری راد ادامه می دهد: حق بازی یا شادی بودن از این کودک گرفته می شود چون مادرش می خواهد از او یک تصویر اینستاگرامی عالی و درآمدزا بگذارد. واژه کودک کار اینستاگرامی که این روزها پررنگ شده، به درستی این معضل را مطرح کرده است چون این کودک نه تنها ناشناس نمانده و فیلم و عکس هایش در صفحات مختلف به اشتراک گذاشته شده است بلکه این اقدام مقدمات تمسخر و حتی سوء استفاده از این کودک را فراهم می کند. ماده ۱۶ کنوانسیون حقوق کودک در سازمان ملل تاکید دارد که هیچ کودکی نباید در معرض مداخله خودسرانه یا غیرقانونی حریم خصوصی قرار بگیرد و نباید به شهرت و شخصیتش حمله قانونی شود. کودک در برابر چنین مداخلاتی حق دارد تا از قانون طلب حمایت کند. اگر قبح این مسئله در بین مردم پررنگ شود و با تعریف و تمجید اوضاع را بدتر نکنند، می توان امید داشت که این مادران اینستاگرامی هم از کارشان دست بکشند، چنین کاری نیازمند سازمان های مردم نهاد و آگاهی بخش است تا در این مسیر قدم بردارند.