شفقنا رسانه_اسماعیل قدیمی استاد ارتباطات معتقد است تصویب طرح «ساماندهی پیام رسان های اجتماعی» شایعه را در جامعه افزایش میدهد و باعث بیاعتمادی میشود، همچنین در صورت به تصویب رسیدن این طرح، منافع اصلی مردم در جامعه لطمه میخورد و موجب تنش میشود.تردید، محدودیت فضای مجازی یعنی افزایش بحرانها، تضادها، درگیریها، آسیبهای اجتماعی، آسیبهای فرهنگی، آسیبهای سیاسی و اقتصادی. هر نوع پدیده اجتماعی و رفتار ناهنجار را میتوان در این مورد حدس زد. در واقع محدویت این فضاهای به اصطلاح مجازی و رسانههای اجتماعی، مردم را ساکت نمیکند و مردم را به سمت روشهای غیرتعاملیتر سوق میدهد.
ادامه مصاحبه این استاد ارتباطات با روزنامه آرمان ملی را در ادامه بخوانید….
دولت و مردم باید به چه شکلی از رابطه و تعامل برسند که سبب افزایش اعتماد عمومی شود. یعنی دولت باید چه استراتژی را در دستور کار قرار دهد تا به کمک آن بتواند اعتماد عمومی مردم جامعه را کسب کند؟
اگر در جامعهای، نظام سیاسی بخواهد به گونهای عمل کند که اعتماد مردم را جلب کند و حتی با جلب این اعتماد، آنها را به پای صندوقهای رای بکشاند، به طور طبیعی باید از همه روشها، ساز و کارها و امکانات برای شناسایی نیازها، سلیقهها، اولویتها، ترجیحها و درواقع منافع عمومی مردم استفاده کند و آنها را به واسطه نهادهای حقوقی به سیاست عمومی تبدیل کند، این سیاستها را پیاده و اعمال کند تا به طریقی اعتماد مردم جلب شود و با اعتماد به این سیاستها، به دولت هم اعتماد کنند. آن وقت این جامعه تبدیل به جامعهای میشود که مردم بر مردم حکومت میکنند و حکومت مردم بر مردم هم مصداق دموکراسی است. در این جامعه مردم مشارکت و فعالیت میکنند و شما شاهد همافزایی نیروها برای پیشرفت جامعه هستید. اینکه مردم تلاش میکنند تا کشور و جامعه خود را چه از لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به سمت پیشرفت سوق داده و باعث پیشرفت این جامعه شوند. پس برای حاکمیت مردم بر مردم در یک جامعه، صددرصد نیازمند این هستیم که ترجیحات آنها، منافع آنها، علایق آنها و آرمانهای آها را شناسایی کنیم وبعد در سازوکارهای عمومی آن را اعمال کنیم و همچنین با استفاده از اعمال آنها در سازوکارهای عمومی، به نوعی اعتماد آنها را جلب کنیم. بدون تردید نهادهای حقوقی، پارلمان، مجلس و نهادهای دیگری که در آن برای مردم تصمیمگیری میشود، باید در خدمت مردم و نمایندگان آنها باشند که آنها را به سیاست عمومی تبدیل کنند و با پیادهسازی این سیاستها، اعتماد عمومی مردم را صددرصد به دست آورند و این هم مصداق بارز حکومت مردم بر مردم و به نوعی دموکراسی محسوب میشود.
اساسا بیتوجهی به آنچه در افکار عمومی میگذرد، چه تهدیدهایی را متوجه آسایش و آرامش جامعه میکند؟
بیتوجهی به افکار عمومی و آنچه در ذهن مردم میگذرد و همچنین خواستها و نیازهای آنها، بیتوجهی به سلیقهها، آرمانها و ترجیحهای مردم بدون تردید به خودرایی میانجامد. با عدم توجه به این موضوع یعنی بیتوجهی و توجه نکردن به افکار عمومی و اذهان مردم، یک مجموعه بی درد شکل میگیرد. در این شرایط یک حلقه است که فکر، تصمیمگیری و اعمال نظر میکند. نتیجه این امر جز بحران و آینده تاریک و ناشناخته نیست که با شکلگیری دیگر راه نجاتی برای مردم باقی نخواهد ماند. این امر موجب خواهد شد مردم به شدت از دولت بیزار شوند، به تدریج به دنبال یافتن راههای ایستادگی و مقاومت میروند ، بسیاری از تصمیمها و برنامهریزیها را با شکست مواجه میکنند و قطعا یکی از مکانیزمهای این اقدامشان هم این است که مشارکتی در تصمیمها نداشته باشند، دخالت نکنند و انرژی نداشته باشند.
فارغ از این موضوع چندی پیش شاهد حضور کم مردم در انتخابات مجلس یازدهم بودیم که سبب شد اصولگرایان بر کرسیهای مجلس تکیه بزنند. چطور میشود مردم را قانع به حضور پرشور درانتخابات ۱۴۰۰ کرد.
همانطور که اشاره کردید مردم در انتخابات مجلس ۹۸ اقبال چندانی برای شرکت در انتخابات نشان ندادند و امید هم نمیرود که در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ در انتخابات شرکت کنند. بنابراین، همافزایی به وجود نمیآید که یک مشکل و یا شاید یک خطر باشد. مخالفت با افکار عمومی به معنی از دست دادن مردم است. از دست دادن مردم هم به معنای از دست دادن حمایتها و انرژیهای مردم است که باز هم مصداقش همان شرکت نکردنشان در انتخابات مجلس است. یعنی برانگیختن مقاومتهای آنها و شکست همه تصمیمها، برنامهها و سیاستها و در حقیقت ایجاد یک نوع آشفتگی در جریانهای عمومی در عرصه سیاست، اقتصاد، فرهنگ، در عرصه اجتماع و در عرصه آموزش و غیره. در حقیقت این موضوعات سبب بروز نوعی رفتارهای ناهنجار، بروز رفتارهای ناهمساز، درگیریهای اجتماعی و تضاد اجتماعی میشود؛ به عنوان مثال شما شاهد حجم بالایی از پروندههای قضایی در کشور هستید و اگر توجه کنید، میلیونها پرونده در قوه قضائیه و در دادگاهها و در دادگستریها وجود دارد. وجود این قبیل پروندهها به آن معنا است که اغلب مردم با یکدیگر درگیر هستند و در تضاد با یکدیگر به سر میبرند. شما الان هر کجای کشور که تشریف ببرید، میبینید که تضاد آمده و جای همکاری را گرفته است. این تهدید نیست؟ چه تهدیدی بدتر از اینکه مردم در همه عرصهها و در همه موضوعها و در همه مسائل دچار اختلاف هستند و هماهنگی ندارند؟ مشکل این قضیه هم فقدان گفتوگوست. به این معنا که نداشتن گفتوگو و گفتوگو نکردن مسئولان با مردم به ایجاد تعرضها و اختلافها میانجامد. یعنی هنگامی که شما با افکار عمومی مخالفت کرده و در برابر آن باشید، به افکار عمومی و به نیازهای مردم توجه نمیکنید، در حقیقت باعث میشوید که آن اتحاد و آن یگانگی و همکاری در بین مردم ازبین برود. شما میبینید که جامعه را تضاد فرا گرفته است، همکاریای وجود ندارد، گفتوگویی وجود ندارد. تهدیدی بالاتر از فقدان گفتوگو در مناسبات اجتماعی؟ بیتوجهی به افکار عمومی به معنای سیاست نداشتن است. یعنی سیاست نداری، نه سیاستمداری. یعنی تصمیمهایی که بنا نیست اجرایی شود.اینها همهاش کارهایی بیهوده تلقی میشود. محصول عدم توجه به افکار عمومی سببساز مشکلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و درگیریها و منازعات و اختلافات و بسیاری دیگر از مشکلاتی میشود که هر روز با آنها دست و پنجه نرم میکنیم.
تعامل با دولت چه خواستهایی از مردم را تسریع میبخشد. یعنی مردم در تعامل با دولت به کدام خواستههایشان بیشتر میتوانند برسند؟
تعامل با دولت، گفتوگو کردن، ابراز عقیده کردن، بالا بردن توانایی چانهزنی و استفاده کردن از وسایل ارتباطجمعی برای طرح خواستهها، ابزارهایی است که ما میتوانیم از طریق آنها دیدگاههای خود را به دولت نشان دهیم و خواستههای خود را بروز دهیم و به مسئولان اعلام کنیم که چه خواستهها و چه توقعهایی از آنها داریم. شما به طرحی که مجلس شورای اسلامی برای محدود کردن فضای مجازی ارائه کرده است نگاه کنید. مجلس با مطرح کردن این طرح میخواهد همه دریچهها و کانالهای ارتباط مردم با دولت را ببندد. بستن این کانالها یعنی محروم کردن مردم از تعامل، همافزایی، پیشبرد و برنامهریزی اهداف و گفت و گوی با دولت. یعنی اینکه مجلس با بستن این کانالهای ارتباطی میخواهد تنها راه تعامل مردم با دولت و مسئولان را ببندد، بنابراین مردم باید به هر نحوی، از طریق همین رسانهها با دولت ارتباط برقرار کرده و به آن انتقاد کنند و نظر خودشان را به گوش دولت و مسئولان برسانند. به نظر من، مردم خواهان انجام این عمل هستند. یعنی میخواهند که با دولت و مسئولان ارتباط برقرار کرده و مشکلات خودشان را به آنها بگویند و از آنها مشورت بگیرند. الان من نمیبینم که مردم در حال مقابله و مخالفت با دولت و مسئولان باشند. مردم فقط میخواهند که کسی حرفها و خواستهها و نیازهایشان را بشنود و آنها را در تصمیمگیریها دخیل کند. مردم میخواهند که در سرنوشت خودشان مشارکت داشته باشند و خودشان تصمیم بگیرند که میخواهند چه کار کنند. ابزارها و رسانههای جمعی و رسانههای اجتماعی، ابزارهای اظهار انتقاد و آشکارسازیها هستند، بنابراین دولت باید ابزارهای شنیدن صدای مردم را باز بگذارد و در آنها را به روی مردم نبندد و از راههایی که به مسدود شدن این گفت و گو کمک میکند، به شدت پرهیز کند.
حالا که مجلس چنین طرحی را مطرح کرده است. در صورت تصویب شدن این طرح، نتیجه انسداد فضای مجازی چه چیزی میتواند باشد؟
بدون تردید، محدودیت فضای مجازی یعنی افزایش بحرانها، تضادها، درگیریها، آسیبهای اجتماعی، آسیبهای فرهنگی، آسیبهای سیاسی و اقتصادی. هر نوع پدیده اجتماعی و رفتار ناهنجار را میتوان در این مورد حدس زد. در واقع محدویت این فضاهای به اصطلاح مجازی و رسانههای اجتماعی، مردم را ساکت نمیکند و مردم را به سمت روشهای غیرتعاملیتر سوق میدهد. محدویت این فضاهای اجتماعی و وسایل ارتباط جمعی، مردم را از گفت و گو باز نمیدارد و انتقادات بی جهت خیابانی میشود. تصویب این طرح، شایعه را در جامعه افزایش میدهد و باعث بیاعتمادی میشود، همچنین در صورت به تصویب رسیدن این طرح، منافع اصلی مردم در جامعه لطمه میخورد و موجب تنش میشود. بسیاری از تصمیمات اقتصادی، بدون توجه به افکار عمومی و نشنیدن صدای مردم، بیهوده است. ما با فقدان حمایتهای اجتماعی مردم رو به رو خواهیم شد و دیگر هیچ حمایتی از سوی مردم صورت نمیگیرد. در واقع این محدویت فضای رسانه و رسانههای اجتماعی، کشور را در معرض تهدیدهای بسیار زیاد قرار میدهد. در برابر نیروهای خارجی، فقدان حمایتهای مردم بسیار تعیین کننده است و بسیاری از سیاستها را با شکست مواجه میکند. در نتیجه نشنیدن صدای افکار عمومی و محدودیت فضای مجازی موجب خواهد شد که نفوذ آمریکا و نفوذ کشورهایی که در ایران به دنبال رقابتها هستند، بیشتر شود. در نتیجه محدودیت رسانههای خارجی، مردم به سمت رسانههای داخلی نمیروند و به نظر من نتیجه همه این فشارها، منجر به بحران میشود و سرانجام خوبی را برای کشور در بر نخواهد داشت.
اولویتهای خواست افکار عمومی را چه مولفههایی تعیین میکنند؟
اولویتهای افکار عمومی بیشتر نیازهای اقتصادیشان، شغلشان، امنیتشان و تعامل اجتماعی و در واقع رفاه نسبی و برخورداری از حداقلهای وسایل زندگی است. مردم به سمت سبک زندگیای که در دنیا تبلیغ میشود گرایش پیدا کردهاند؛ زیرا رسانههای داخلی نتوانستهاند سبک داخلی ایرانی را حفظ کنند. این امر باعث میشود که مردم بیشتر به آن سمت گرایش پیدا کنند و رسانههای داخلی ما بیشتر تضعیف شوند.