شفقنا رسانه- علی نامجو، روزنامهنگار در روزنامه همدلی نوشت:
چند سال قبل بیشتر سبزیفروشیها وقتی یک کیلو سبزیخوردن یا سبزی آش را میکشیدند، آن را میگذاشتند لای یک ورق روزنامه و میدادند دست مشتری. بعضی از نان بربریها هم از روزنامه بهعنوان پاکت نان استفاده میکردند. آن روزها البته آدمهای بیشتری هم روزنامهخوان بودند و میشد در هر خانواده یک نفر را سراغ گرفت که مشتری پر و پا قرص یک نام مشخص در عرصه مطبوعات باشد. امروز اما در همان سبزیفروشیها و نانواییها هم نمیشود روزنامه باطله پیدا کرد، از یکسو شاید به خاطر گرانی قیمت کاغذ و از سوی دیگر احتمالا چون اغلب مردم درزمینه مطالعه از فضای فیزیکی به عرصه مجازی نقلمکان کردهاند. این وضع در تمام دنیا حاکم شده، اما چرا در ایران تا این اندازه دارد به جسم نحیف روزنامهنویسی فشار میآید؟ دلایل اقتصادی در این زمینه هم البته مهم است، اما یکی از پراهمیتترین دلایل را شاید بشود در نوع نگارش مطبوعات جستوجو کرد. امروز برخلاف دهه ۴۰ و ۵۰ این روزنامهها نیستند که خوراک خبری درست میکنند تا بقیه به دنبال تولید محتوا از آن بروند بلکه نه فقط مطبوعات که اغلب رسانهها شدهاند جیرهخوار فضای مجازی. از آزادی بیان و امکان نگارش محتوا در چارچوبهایی وسیعتر در فضای مجازی هم که بگذریم رسانه و در این مجال مطبوعههای گوناگون امروز دچار یک بیماری خطرناک شدهاند. در قدیم نویسندگان رسانههای چاپی واقعاً آدمهایی بودند که میتوانستند برای جامعه خط فکری ایجاد کنند، اما با نوع نگارش نرم و سادهشان با مخاطب همراه میشدند، امروز خیلیها در نشریات دارند ادای روشنفکرها را درمیآورند. همین آدمها به فعالان عرصه روابط عمومی هم طعنه میزنند و هر وقت بخواهند همکاری را زیر سؤال ببرند به او لقب روابط عمومیچی میدهند. اتفاقاً ۲۷ اردیبهشتماه آغاز هفته روابط عمومی در ایران است و در این مجال میشود به شباهتی که روزنامهها و واحدهای روابط عمومی امروز ایران باهم دارند، اشاره کرد. فارغ از توجیهگر بودن روابط عمومی در ایران که البته با اصل و اساس این تخصص در تضاد است، هم رسانهها و هم واحدهای روابط عمومی در کشور ما زبان مردمان خودشان را بلد نیستند. بهعبارتدیگر امروز این دو عرصه در دست کسانی افتاده که فارسی معاصر را نمیدانند. بسیاری از کسانی که دارند در این دو زمینه کار میکنند مدام واژههای قلمبه سلمبه را به استخدام میگیرند و از تبیین و تفسیر و تحلیل در نوشتههایشان استفاده میکنند، بیآنکه حالوروز جامعه ایرانی را در کوچه و خیابان فهمیده باشند. به پیماننامه میگویند پروتکل و بهجای ویروس کرونا مینویسند کرونا ویروس اما چرا؟ برای اینکه به مردم یادآوری کنند با آنها فرق دارند؟ به نظر میرسد مردم هم فهمیدهاند که فعالان عرصه روزنامهنگاری و البته روابط عمومی با آنها متفاوتاند که مدتها است با آنها قهر کردهاند و حالا اخبار واحدهای روابط عمومی به رسانهها ارسال میشود و روزنامهها هم به چاپ میرسند، منتها دیگر قرار نیست کسی آنها را بخواند. آخر همه ما در نشریات آدمهایی هستیم با تخصصهای عجیبوغریب و البته دور از مردمی که در کنارمان دارند نفس میکشند.