شفقنا رسانه- جلال خوشچهره، روزنامه نگار در روزنامه اعتماد نوشت:
کسادی بازار مخاطبان مطبوعات به پیش از کرونا مربوط میشود. این نه تنها به دلیل سرعت و سبقت گرفتن فضای مجازی از رسانههای مکتوب است، بلکه به نظر من بیش از هر چیزی به معرفت جاری در مطبوعات کشور که روز به روز تنزل یافته، مربوط میشود و همین باعث شده که مطبوعات مکتوب نه تنها از حیث خبررسانی از فضای مجازی عقب بمانند، بلکه از حیث تحلیل محتوای آنچه پیشرو دارند، نیز نتوانند مخاطب را اقناع کنند یا از حیث رمزگشایی، یعنی پاسخ به چرایی و چگونگی یک جریان به عنوان وظیفه اصلی رسانههای مکتوب نیز مشکل اساسی دارند. از یک طرف رخدادها به کمک فضای مجازی، ماهواره و اینترنت مخاطب را در برابر سیل اتفاقات سردرگم میکنند و از طرف دیگر مطبوعات نتوانستهاند خود را همپا با رشد تکنولوژی ارتباطی ارتقا دهند.
مطبوعات بهرغم اینکه در تمام دنیا و حتی در جوامع مدرن یا حتی جامعه ایرانی به عنوان یک مطالبه مدنی و حق عمومی مردم شناخته میشود در کشور ما به دلیل عدم به رسمیت شناختن حقوق مطبوعات، محدود کردن فضا و اینکه دست روزنامهنگاران در رمزگشایی اتفاقات بسته شده است، در نگاه مردم به عنوان یک منبع رسانهای سانسور شده شناخته میشود و از همین حیث مردم اعتماد کمتری نسبت به آن دارند.
مطبوعات در بزنگاههایی که انتظار میرفته ورود کنند و به درستی تفسیر، تحلیل و گزارش دهند، درست عمل نکردهاند. اتفاقاتی در کشور و منطقه یا حتی در جامعه جهانی مثل سقوط هواپیما، ناآرامیهای اجتماعی سال گذشته و… رخ داده که متاسفانه مطبوعات ما بسیار محافظهکار، دست به عصا و بیشتر بازگوکننده نظرات رسمی بودهاند تا اینکه بخواهند از منظر یک رسانه مستقل وارد عرصه شوند. به همین دلیل مردم زمانی که به روزنامهها نگاه میکنند و میبینند که واکنشی ندارند، ناامید میشوند. به عنوان مثال در ماجرای سقوط هواپیما میبینند مطبوعات ما جز ابراز شرمساری به دلیل اینکه دستشان بسته است و نمیتوانند چیزی بگویند و بنویسند، دیگر به عنوان یک مخاطب به بود و نبود مطبوعات اهمیتی نمیدهند و بعد میروند سراغ فضای مجاری که قطعا نبود نظارت و کنترل بر آن دست منتشران اخبار را برای انتشار خبر درست و غلط باز میگذارد و مخاطب بنا به سلیقه و فهم خود آنچه در فضای مجازی مطرح شده است، میخواند. در حالی که مطبوعات خودشان میگویند دست ما بسته است و نمیتوانیم کاری کنیم.
خب در چنین شرایطی شما چقدر میتوانید به این مطبوعات تکیه کنید؛ مانند مردم کشورهای اروپایی، کره یا ژاپن که اگر روزنامه به دستشان نرسد و در دکههای روزنامهفروشی روزنامهای نباشد، اعتراض خواهند کرد، چون معتقدند در این شرایط حقوق مدنیشان نقض شده است. همانطور که میدانید اوایل سال اجازه ندادند چاپخانهها کار کنند و روزنامهها منتشر نشدند، اما هیچکس جز مدیران مطبوعات و خود مطبوعاتیها نگران آینده انتشار روزنامهها نشدند. البته این نگرانی آنها هم بیشتر به دلیل خطر از دست دادن شغل بود تا نگرانی به سبب نقض یک حق مدنی. متاسفانه این نبوده و این یک ضعف بسیار بزرگ برای ما محسوب میشود.
بهطور خلاصه کمبود معرفت جاری در مطبوعات ما، محدودیتهایی که گاه کلافهکننده است و عدم توجه و سرمایهگذاریهای لازم برای پرورش و تربیت روزنامهنگار سبب شده مطبوعات ما ظرف سالهای گذشته مرجعیت و اعتبار خود را از دست دهند. برای به دست آوردن مرجعیت و اعتبار از دست رفته باید جامعه مطبوعاتی و جامعه سیاسی و مدیران رسانه برای بقای خود و حقوق مدنیشان یک چارچوببندی منطقی و مطابق با شرایط زمان و مکان حاضر را در کار خود به وجود بیاورند.
این به هیچ عنوان به فرهنگ شفاهی مردم مرتبط نیست، زیرا عنصر شفاهی، شفاهی است و مستند نیست. رسانه مکتوب به دلیل اینکه مکتوب است، مجبور است که معتبر باشد. ما سه شعار در مطبوعات رسانهای داریم: سرعت، دقت، صحت. در حالی که در فضای مجازی درگیر صحت و دقت نیستید، اما در رسانه مکتوب باید این سه رعایت شود، بنابراین چیزی که در رسانه چاپ میشود معتبر است ولی چیزی که در فضای مجازی منتشر میشود خیلی قابل اطمینان نیست.
در بحث شفاهی و انتقال سینه به سینه، قرنهاست که ما از آن عبور کردهایم؛ یعنی از دورانی که مدرنیسم آغاز شد و اولین روزنامه که چاپ شد دیگر از فرهنگ شفاهی عبور کردهایم و به فرهنگ مکتوب، معقول و پرسشگر رسیدهایم و این در هر زمانی لازم است حتی همین الان در امریکا و اروپا نیز بهرغم اینکه خیلی از روزنامهها کار خود را به فضای مجازی آورده بودند، مجبور شدند باز هم به فضای نسخه چاپی و مکتوب برگردند به این دلیل که در نگاه مخاطب آنچه چاپ میشود، معتبر است و اگر ما به آن فرهنگ شفاهی تن دهیم یعنی به ۲۰۰ سال گذشته عقبگرد داشتهایم.