شفقنا رسانه- سید عباس اسدی*: ابوالفضل بهرام پور نویسنده تفسیر «نسیم حیات» و کارشناس قرآنی سیما پنجم آذرماه در یک برنامه تلویزیونی درباره برخورد شدید با مخالفان در اعتراضات اخیر به آیه محاربه [إِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ..(مائده/۳۳)] استناد کرد و خواستار «زجرکش کردن» معترضان بنزینی بازداشت شده اخیر، شد که بازتابهای زیادی در فضای مجازی و واکنشهای منفی بسیاری را در پی داشت. آیه محاربه، که مورد نظر شبکه یک سیما قرار گرفت! از«آیات الاحکام»است و فهم آن، بستگی به دستیابی به همه مقدمات فقهی این آیات دارد.
هر چند در تاریخ ۸ آذر بهرامپور ویدئویی از سخنانش را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داد که در آن به توضیحی درباره سخنانش در برنامه تلویزیونی پرداخته و اظهار داشت: من یک صحبت قرآنی و اجتماعی کردم، اما آن را تحریف کردند. مردم اعتراض داشتند و حرف مردم این بود که چرا گرانی ناشیانه به بار آوردید و ما را به رنج و زحمت انداختید. خود من هم یکی از همین مردم بودم و در صحنه هم حضور داشتم، اما هنگامی که دیدم اعتراض به اغتشاش تبدیل و دشمن هم از آن موجسواری کرد، کنار کشیدم. اعتراض، حق مردم است و حق دارند که از گرانی فریاد بزنند، اما مسأله ما و در واقع طرف صحبت من کسانی بود که پمپ بنزین را آتش زدند و وقتی کارگر پمپ بنزین از آنها میخواهد این کار را نکنند، او را هم آتش میزنند و… اینها محارب هستند و قرآن کریم هم برای محارب ۴ مجازات تعیین کرده و من اینها را بازگو کردم. حال دشمنان که دیدهاند ما دوستان آنها را هو میکنیم، از قول من نوشتهاند که باید مخالفان را قلع و قمع کرد. در حالی که این سخن قرآن حکم افراد محارب است و این حرفها فضاسازی دشمن است.
با این حال واکنش دیرهنگام بهرامپور به سخنان پخش شده اش در برنامه ۵ آذر بهانه ای شد که در این یادداشت بخشی از اظهارات بیان شده بهرامپور در مورد اعتراضات آبان ماه در شبکه یک سیما که برجستگی و تیزی کلمات آن مشهود است، ذکر شود تا بتوان به واسطه این اظهارات نوعی خشونت رسانه ای که از طریق رسانه ملی آگاهانه یا ناآگاهانه بازتاب داده شد، تفسیر شود.
- معترضانی که «اکنون در زندان ما هستند» باید «زجرکش شوند» و بعد به « دار آویخته شوند.اگر یک مورد اجرا شود نوبت بعدی نداریم».
- «این [مجازات ] باید علنی باشد و آنها [معترضان بازداشت شده] در نقطه جنایت [محل وقوع اعتراضات] اعدام یا مجازات شوند».
- «اگر ما ۴ هزار نفر را به خاطر امنیت جامعه و مردم بکُشیم، افراط نکردهایم، یعنی اگر ده هزار نفر هم در جامعه ایران که سرباز پیاده نظام دشمن است، بکشیم با نظر این آیه، افراط نکردهایم».« باید چهار انگشت دست راست و پای چپ آنها قطع گردد. باید آنها را تبعید کنند و نه اینکه به شیراز که آب و هوای خوبی دارد، بلکه تبعید به وسط دریا و در یک کشتی قراضه ای تا در آنجا بمیرند».
- او با تأکید بر اینکه «این درست نیست که میگویند معترضان یک عده جوان هستند، احساساتی شدند، مرخصشان کنیم»، گفت: «آنها اگر احساساتی شدند چرا به نفع نظام احساساتی نشدند».
گزاره های مشخص شده گویای این امر است که در ابتدا انتخاب چینشی اصطلاح «زندان ما» همان مفاهیمی هستند که در رمزگذاری رسانه و رمزگشایی مخاطب می تواند بعد معنای خودی و غیرخودی تفسیر شود. این دوگانه خواه و ناخواه از سوی رسانه ملی برجسته شده است تا تمامی معترضان دستگیر شده و یا نشده و حتی کسانی که نگاه اصلاحی به کاستی های جامعه دارند خود را از دایره خودی (جمهوری اسلامی ) خارج بدانند و این دوگانگی با کمک صداوسیما و در بین افکار عمومی انعکاس شدیدی در حال داشته و در آینده خواهد داشت.
«زجرکُشی» دومین اصطلاح مورد تأکید کارشناس مذهبی بوده است، وقتی این اصطلاح را در کنار به « دار آویختن» و «نداشتن معترض در نوبت بعدی» همراه می کند این معنا آفریده می شود که خشونت دستگاه قضاوت جمهوری اسلامی ایران به دور از رأفت اسلامی است و همه را به یک چوب تازیانه میزند. این معانی در کنار هم میتواند خشونت عریانی باشد که یک امتداد آن در خیابان و امتداد دیگر آن در صداوسیمایی است که نباید این گونه عریان خشونت را در کلام به تصویر بکشاند.
در گزاره دوم خشونت در لباس «مجازات علنی» از سطح عریان فراتر رفته است منجر به این امر شده است تا گزاره رسانه ای را بازنمایی کند که این مجازات علنی باید در محل وقوع جرم( اعتراض) واقع شود. بدون شک این «محل وقوع اعتراض» مورد تأکید کارشناس و به تبع آن رسانه می تواند در پس معنای ظاهرش از سوی مخاطب خوانشی بسازد که نه تنها اعتراض قانونی با مبانی حکومت سازگار نیست بلکه همان محل اعتراض (خواه قانونی یا غیرقانونی) به مکانی برای انتقام تبدیل شود و شاید مخاطب پارا فراتر بنهد و از آن مفهوم «قتلگاه» خوانش کند.
این امر میتواند با توجه به تمامی بازنمایی های از حرکات داعش آنگونه که کارشناس شبکه یک اعلام می دارد به خوانشی داعش گونه از سوی افکار عمومی تبدیل شود. در این زمینه می توان به پیشینه خوبی از نظر علمای اسلام، استاد مطهری اشاره کرد که تفسیر مارکسیستی از قرآن را که درآن زمان مرسوم بود “خیانت در حق قرآن” میدانست.
در گزاره سوم به طور ضمنی بازنمایی شده که تعداد بازداشتی ها در زندانها بالا است و فراتر از آن افراط در بیان کارشناس دینی دیده می شود چون از یکسو همه آنها را بدون محاکمه در قالب «سرباز پیاده نظام دشمن» متصور کرده و از سوی دیگر «کشتن این تعداد [حتی به گفته ایشان ۱۰ هزار نفر] » عین حکم قرآن است. در این بخش نیز دوگانه دوست / دشمن به خوبی از سوی کارشناس و رسانه ملی بازنمود یافته است و دشمن بازنمایی شده در رسانه هر تعداد که باشد ولو اینکه در داخل باشند اما معترض؛ پیاده نظام دشمن اند که کشتن آنها بنابرتفسیر بهرامپور عاری از ایراد است.
همچنین به نظر می رسد تأکید بر قطع انگشتان دست و پا و تبعید به معنای مرگ حتمی بازنمایی رسانه ای صداوسیما علیه متهمانی است که نه تنها همه آنها هنوز جرمشان اثبات نشده است بلکه نواختن بر ناقوس مرگی از نوع داعش محسوب می شود که قبلاً مدام از سوی رسانه ها بخصوص رسانه ملی علیه گروه داعش پخش شده است. این گزاره نه تنها به خودی / غیرخودی اشاره دارد، بلکه فراتر از آن با دشمن پنداری از مردم در زیر لوای یک پرچم همراه است. این درحالی است که مردمسالاری دینی افتخار خود را همین میداند که نه تنها رسانه بلکه تمامی ارکان دموکراسی آن بر پایه دین و مشروعیت و مردم نهادینه شده است.
در گزاره آخر تنش بین مردم معترض به یک سیاست مقطعی و انقلابیون مدنظر کارشناس مذهبی به اوج خود میرسد. این تنش هر چند از سوی رسانه ملی به گونه ای بر علیه معترضان بازنمایی شده است اما حاوی نکات قابل تأملی است. ۱) انکار این واقعیت که ممکن است جوانان شور و هیجان نداشته باشند. ۲) به صرف اینکه هیجان و احساسات دارند اما این توجیهی برای برخورد رأفت بار نظام با افراد معترض که به گفته مسئولان، جوان و برخی از آنها حتی در سنین پایین ۱۸ سال بوده اند، نیست. ۳) به طور ناخودآگاه این مصداق را بازنگری کرده است که این جوانان و خانواده هایشان هستند که احساسات آنها را با نظام همراه نکرده اند نه مسئولان. در این گزاره باز آنچه می تواند خوانشی بر علیه رسانه ملی تلقی شود این است که کارشناس دینی حتی وجود خود را نیز نفی کرده. به طوری که نقش نهادهای مذهبی/ دینی و نهادهای جامعه پذیری همچون آموزش و پرورش را در انتقال این احساس ساقط می کند.
بنابراین بر مبنای تفسیر اظهارات ابوالفضل بهرامپور و رسانه ای شدن آن میتوان گفت دفاع از خشونت علیه معترضان به گونه ای عریان و بدون ترس و واهمه از افکار عمومی به خشونتی عریان شباهت دارد که امتداد و انتهای آن بازنمودی از واکاوی جریان دینی است و این بر صداوسیما به عنوان رسانه ملی غلبه یافته است. جریانی که در پی توجیه افکار عمومی نه در مورد سوژه اعتراض (گرانی بنزین) بلکه توجیه خشونتی تمام عیار علیه معترضان از رسانه تا خیابان (محل جرم) است که باید قاطعانه اتفاق بیفتد. در این مورد هر چند علمای دینی نیز مخالفت هایی با این کارشناس در فضای مجازی و … داشته اند اما صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران به نمایندگی از گروهی از مذهبیون سخت به دنبال توجیه افکار عمومی است و به نظر میرسد جز تنش چیزی عاید آن نگردد. یاشاید بتوان گفت به تعبیر مهم مولوی «هرکسی که قرآن را تفسیر میکند درواقع خودش را تفسیر میکند و نه قرآن را» . از اینرو این که گفته شود رسانه ملی به جای تبیین تصمیم سه قوا بر گرانی بنزین که نه تنها وظیفه ذاتی بلکه مسئولیت اجتماعی آن است، بیشتر بر این تلاش بوده است تا با تهیه سلسله برنامه ها و گزارش های جهت دار از جمله برنامه شبکه یک سیما گفتگو با بهرامپور کارشناس دینی نشان دهد که اساساً در رسانه ملی تعریفی از وحدت ملی در زمان بحران وجود ندارد. با این پنداشت می توان پرسید که چگونه می توان انتظار داشت اعتماد عمومی به کشور بخصوص رسانه ملی برگردد؟
- پژوهشگر و کارشناس ارشد علوم ارتباطات
مطالب ما را در کانال تلگرامی شفقنا رسانه (mediashafaqna@) دنبال کنید.
∗ نقد و نظر و سوژه های خود را از طریق ارتباط با ادمین کانال(shafaqnamedia_admin@) به ما بگویید