شفقنا رسانه-سیدعلی میرفتاح سردبیر روزنامه اعتماد در مطلبی با عنوان «اعتماد» و دوستانش، خبر از مجانی شدن سایت این روزنامه داد و در بخش توضیح سردبیرنوشت: یک خبر خوب؛ سایت روزنامه اعتماد که پولی شده بود، از امروز مجددا مجانی شد. دوستان میتوانند مثل سابق به سایت سربزنند و روزنامه را ببینند و بخوانند و نوشتهها و گفتههایی را که میپسندند، برای رفیقانشان بفرستند. اصل حرفم را همین اول زدم تا در جریان تصمیم روزنامه قرار بگیرید، اما برای ثبت در تاریخ لازم است توضیحاتی چند به این خبر خوب ضمیمه کنم.
یک. از آقای الیاس حضرتی، صاحب امتیاز و مدیرمسوول «اعتماد» ممنونم که با رایگان شدن سایت موافقت کردند. درآمدی که از این طریق نصیب روزنامه میشد، رقم قابل توجهی بود که میارزید روزنامه بر تصمیمش پا بفشارد و اعتراضها و انتقادات مخاطبان را پشت گوش بیندازد. اما بعد از بحث و بررسیهای فراوان، ایشان محض گل روی مخاطبان و همراهان «اعتماد» از این محل درآمد چشم پوشیدند…
تا دسترسی مردم به روزنامه – چه در داخل و چه در خارج- آسانتر شود. به خصوص وقتی تعدادی از روشنفکران و بزرگان و فرهیختگان، حضوری و مکتوب و به پیغام، خواسته و در مواردی اعتراضشان را به اطلاع من رساندند و من رای و نظر ایشان را به مدیرمسوول منتقل کردم، ایشان پذیرفت که این مانع را – یعنی مانع پول را که انصافا بد مانعی است و ما هر جا برویم به دیوار سفت و محکم آن برمیخوریم – از سر راه بردارد و ورود و خروج مخاطبان را به سایت روزنامه آسانتر کند. از آنجایی که از اوضاع اقتصادی روزنامه خبر دارم و سختیهای تداوم یک کار ۱۷ ساله را واقفم، و از نزدیک دستی بر آتش گرانی کاغذ و سختی تکفروشی و کسادی بازار آگهی دارم، این بزرگواری آقای حضرتی را قدر میدانم و ارج مینهم و از طرف تحریریه و خوانندگان «اعتماد» از ایشان تشکر میکنم و از خداوند میخواهم که از سر عنایت این کسر بودجه تمامنشدنی را «من غیر لایحتسب» جبران کند.
امیدوارم این تصمیم پیوند روزنامه را با مخاطبانش استحکام بیشتر ببخشد. انشاءالله. دو. اداره روزنامه در این روزگار سخت است و جفت و جور کردن هزینهها سختتر. به خصوص حالا که به هزار دلیل بازار مطبوعات کساد شده و درآمد رسانههای مکتوب پایین آمده، نباید جلوی توسعه منابع درآمدی را گرفت. خداوند اموات مشتریهای سنتی روزنامه را بیامرزد و در دنیا و آخرت خیر کثیرشان دهد که کماکان سنت روزنامه خریدن را ترک نکردهاند و مقهور کامپیوتر و گوشی موبایل و تبلت نشدهاند. اینها گروه قلیلی هستند که کاغذ دست گرفتن را خوشتر میدارند تا خیره شدن به صفر و یکهای مجازی. شخصا بر این باورم که پایان شب سیه سپید است و خیلی زود بازار مطبوعات کاغذی از نو داغ میشود و عادت روزنامه خریدن و روزنامه خواندن مجددا فراگیر میشود. هپروتی نمیاندیشم خیال خام هم نمیبافم. بعدا سر فرصت به تفصیل در این باره بحث خواهم کرد و دلایلم را به عرض خواهم رساند عجالتا همین قدر از من بشنوید که هیچ گوشی و تبلت و لپتاپی نمیتواند جای کاغذ را بگیرد.
هم در کتاب و هم در مجله روزنامه، کاغذ و جوهر و رنگ و بویی که از چاپخانه به کاغذ میپیوندد در فرآیند مطالعه مدخلیت دارند. کسی که پای دکه روزنامهفروشی پا شل میکند، تیترها را سرپایی میخواند، اعتمادی، شرقی، کیهانی، آرمانی چیزی برمیدارد و پولش را به روزنامهفروش میدهد، در اصل، بداند یا نداند، وارد حلقهای میشود و به عضویت جماعتی درمیآید که به آن «روزنامهخوان» میگویند؛ همان که قبلا میگفتند اهل کتاب. جماعت روزنامهخوان به عادات پسندیدهای خو میکنند که سخت بتوانند ترکش کنند. ترک عادت موجب مرض است. ممکن است چند صباحی سرگرم ابزار و ادوات تکنولوژیک شویم و امکانات عجیب و غریبی که در گوشیهایمان تعبیه شده، سرگرممان کنند. انصافا بعضیهایشان هم جذابند و ما را با خود میبرند به جایی که نمیدانیم کجاست… اما نکته قابل تامل این است که هیچکدام از این نرمافزارها و اپلیکیشنها و امکانات متحیرکننده قادر نیستند جای خالی روزنامه کاغذی را پر کنند. دیر نخواهد بود که در اتوبوس و مترو و خیابان و پارک، انشاءالله به زودی، مثل سابق مردان و زنانی ببینیم که روزنامه و مجله دست گرفتهاند و غرق خواندنند.
«خواندن» حق مطلب را ادا نمیکند. بهتر است بگویم که غرق فکر کردنند و ذهن خود را روشن میکنند و از این طریق وارد دنیای روشنفکری میشوند. این بحث مفصل است و این رشته سر دراز دارد. فعلا به این مختصر بسنده میکنم که اولا از روزنامهخوانهای حرفهای و از مشتریان پر و پا قرص و قدیمی «اعتماد» تشکر کنم ثانیا دیگران را – خصوصا جوانان را- دعوت کنم که ذوق کاغذ دست گرفتن و روزنامه خواندن را تجربه کنند و از این طریق به دنیای روشنفکری وارد شوند. با گوشی موبایل که نمیشود روشنفکر شد. از اینها گذشته، روزنامه خواندن را لذتشناسان خبره جزو لذتهای دنیای مدرن فهرست کردهاند. موقع صبحانه خوردن، پای پیشخوان کافه ایستادن و چای و قهوه و شیرینی خوردن اگر با خواندن و ورق زدن روزنامه همراه شود، لذتی دارد که در عالم مجو. قبول ندارید امتحان کنید. سه. برای اینکه نهاد روزنامه بتواند به حیات خود ادامه دهد، لازم است نویسندگان و مخاطبان دست به دست هم بدهند و مشترکا این نهاد را پیش ببرند. احیانا اگر ایدهای به ذهنتان میرسد که میتواند منابع درآمدی روزنامه را افزایش دهد یا جایگزین درآمد سایت باشد، دریغ نفرمایید و مرا و صاحبان روزنامه را در جریان بگذارید.
این روزهای سخت را جز با مواسات و همدلی و همیاری نمیتوانیم طی کنیم. کمترین کمکی که میکنید این است که اگر احیانا مطلبی قابل اعتنا در روزنامه یافتید لینکش را برای دوستانتان بفرستید و دیگران را دعوت کنید تا در روزنامهخوانی با شما شریک شوند. حتی میتوان جمعهای دوستانه روزنامهخوانی و کتابخوانی راه انداخت و مطالب دندانگیر را جمعی و باهم خواند. از این گذشته روزنامهها میتوانند جلوی رشد و گسترش دروغ و شایعه را بگیرند و اخبار جعلی و بعضا احمقانه را – که عین پشه و مگس اسباب زحمتند – از جلوی چشمها دور کنند. از این حیث ترویج فرهنگ روزنامهخوانی، حالا چه مجازی و چه حقیقی میتواند به پالایش فضای رسانهای کمک کند و جلوی انتشار دروغ و اخبار مسموم و تفرقهافکن را بگیرد. چهار- دوستانی که برای ورود به سایت هزینه کردهاند و هنوز حسابشان صاف نشده نگران نباشند. باقیمانده پول به آنها بازگردانده خواهد شد. در واقع سایت تا امروز پولی بوده اما از امروز رایگان میشود. لذا جای نگرانی نیست. از طرف سایت با کاربرانی که طلبکارند تماس گرفته خواهد شد.