شفقنا رسانه- سعید ارکانزاده یزدی، مدیر مسئول مجله بازخورد با اشاره به آغاز روند و دلایل تاریخی تضعیف مطبوعات معتقد است: اگر روزنامهها به هر دلیلی مجبور به مهاجرت به فضای مجازی شوند بخشی از اثرگذاری خود را از دست می دهند؛ زیرا تاثیرگذاری متن دیجیتال از متن چاپی به لحاظ روانشناختی کمتر است و مجموع این شرایط بر نهادهای مطبوعاتی ما تاثیر خواهد داشت.
به گزارش ایرنا، روزنامهها که روزی رفیق گرمابه و گلستان ما بودند و حال و احوال خوش و ناخوش ما کاغذین جامه آنها را منقوش به حروف سربی می کرد؛ این روزها خود روزگار خوشی ندارند و روزی نیست که از کمشدن صفحه روزنامهای، تعطیلی نشریهای یا مهاجرت مجلهای به فضای مجازی نشنویم.
حال ناخوش روزنامهها و مطبوعات کاغذی، خبرنگاران و روزنامهنگاران، اهالی قلم و اندیشه، معتقدان به شفافیت و نظارت را نگران کرده که مبادا خروج تدریجی روزنامهها از عرصه رسانهای به خلأ پرنشدنی منجر شود؛ آنطور که نه رسانههای برخط و خبرگزاریهای بیشمار و نه رسانههای تصویری نوظهور و پراقبال، نتوانند آن را جبران کنند و روزی از روزنامه خبری نباشد.
سعید ارکانزاده یزدی، پژوهشگر روزنامهنگاری و مدیرمسئول و سردبیر مجله «بازخورد»، در مورد اینکه آیا وضعیت فعلی رسانهها ناشی از سه ضلع مثلت کاهش آگهی و فروش، افزایش هزینه و قیمت کاغذ و ناکارآمدی و جاماندن روزنامهها از تغییرات جامعه و فناوری است، گفت: تاثیر این سه ضلعی زیاد است و میتواند یکی از دلایل یا نشانههای وضعیت فعلی باشد. اما فکر میکنم تضعیف مطبوعات به ۲۰ سال قبل برمیگردد، زمانیکه مطبوعات تاحدی کار خود را به خوبی انجام میدادند اما در بهار ۱۳۷۹ ضربه شدیدی خوردند که توقیف بیش از ۲۵ نشریه بود و هنوز نتوانسته اند بعد از آن کمر راست کنند.
او افزود: بعد از آن مقطع روزنامههای زیادی چاپ شدند و تحریریههای روزنامههای توقیفشده در روزنامههای دیگر حضور پیدا کردند اما روند طبیعی روزنامهنگاری قطع شد. روند طبیعی این بود که مطبوعات پیش میرفتند و مخاطبشان را جذب میکردند اما بعد از توقیفها مخاطبان متوجه شدند مطبوعات جایگزین آنچه را که به خواندنش عادت داشتند ندارند و سراغ رسانههای دیگر رفتند؛ این شروع جدایی مخاطب و مطبوعات بود. البته مطبوعات بعد از این هم نتوانستند خود را احیا کنند، حتی با ظهور رسانههای نوینی که میتوانستند کار مطبوعاتی را به آن گره بزنند و پیش بروند. موضوع اصلی از ۲۰ سال پیش تا به حال این است که هنوز دولت و حاکمیت نمیداند یا ابهام دارد که مطبوعات و رسانههای جریان اصلی در ایران چه نقشی باید داشته باشند؛ نمیدانند آیا رسانههای ما همکار دولت هستند، ناظر دولت هستند، روابط عمومی نهادهای دولتی و حاکمیتی هستند یا نقش دیگری دارند.
** نظام سیاسی نمیداند رسانهها چه نقشی باید داشته باشند
سردبیر مجله بازخورد گفت: به نظر میرسد سیستم سیاسی نمیداند رسانهها باید چه نقشی داشته باشند و در ارتباط با آنها چه تدبیری در نظر بگیرد. هر دولتی که آمده بسته به سطح تحمل و مدارا با رسانهها روبرو شده است.
او معتقد است: مجموعهای نهادهای مطبوعاتی داشتیم که از هم پاشیدند و نهادهای مطبوعاتی که بعدتر آمدند در فعالیتهای روزنامهنگاری محدودیتهای زیادی داشتند. بنابراین در قدم اول شاهد نوعی گسست بین مطبوعات و مخاطبان بودهایم و در قدم بعدی شاهد گسست بین حاکمیت و مطبوعات. ارتباط این دو خیلی روشن نیست برای نظام رسانهای. مشکل سوم هم داخل سازمان مطبوعات است.
** مدیران مطبوعات خصوصی بیشتر از روزنامه نگاری به فعالیت های دیگر فکر می کردند
«مطبوعات ما شامل مطبوعات خصوصی و دولتی – عمومی بودهاند؛ در مطبوعات دولتی که مدیرهایی از بالا در راس آنها قرار می گرفت و بسته به اینکه دولت و رئیس رسانه چه رویکردی داشت روند کار روزنامه تغییر می کرد؛ در مطبوعات خصوصی دستکم سابقه بیستساله اخیر نشان میدهد بیشتر از اینکه برای روزنامهنگاری اهمیت قائل باشند، به نگاههای سیاسی مدیران روزنامهها اهمیت داده میشود یا اینکه چطور در کنار روزنامه به فعالیتهای اقتصادی برسند. مطبوعات بیشتر از اینکه دنبال روزنامهنگاری باشند، دنبال منافع سیاسی و اقتصادی بودند.
ارکانزاده ادامه داد: این وضع به بروز شکاف میان روزنامهنگاران و مدیران روزنامهها منجر شده که هنوز ادامه دارد. از طرف دیگر، در همین شرایط که تضاد منافع در داخل سازمان مطبوعات بود، تحولی هم در عرصه ارتباطات شکل گرفت؛ یعنی رسانههای اجتماعی بهتدریج از اواخر دهه ۱۳۸۰ وارد صحنه شدند. درحالیکه روزنامهنگارها به دلایل مختلف مثل آیندهنگری نکردن، در اولویت نبودن سرمایهگذاری برای رسانههای نوین و درست نبودن پیشبینیهایشان از آینده رسانهها نتوانستند خود را با ورود این شبکهها وفق دهند و وقتی خواستند این کار را بکنند که دیر شده بود. بنابراین باز هم مطبوعات نتوانستند مخاطبان را جذب کنند. روزنامهنگارهایی که دیدند در رسانههای خود نمیتوانند کارشان را پیش ببرند شروع به فعالیت در رسانههای نوین کردند و حضور در این رسانههای شخصی مثل توییتر یا کانالهای تلگرامی اولویت بیشتری برایشان یافت تا حضور در رسانههای جریان اصلی خودشان و به جایی رسیدیم که امروز بعضی روزنامهنگارها خبرهای دستاول خود را ابتدا در توئیتر منتشر میکنند و بعد در رسانهای که از آن حقوق میگیرند. این وضع نهاد مطبوعات را ضعیفتر هم کرد. از سال قبل هم که بحران کاغذ آغاز شد و ضعف مطبوعات را تشدید کرد.
** مطبوعات هرگز اولویت دولتها نبودهاند
او در مورد این دیدگاه که شاید با توجه به ناکارآمدی مطبوعات، دولت احساس میکند حمایت از نهادهای مطبوعاتی لازم نیست توضیح داد: مطبوعات هرگز اولویت دولتها نبودهاند؛ زیرا همیشه منتقد دولت بودند و اساساً روزنامهنگارها روحیه انتقادی نسبت به مقامات دولتی داشتهاند و باید هم داشته باشند. احتمالاً دولت و مسئولانی که با مطبوعات ارتباط داشتند به این نتیجه رسیدهاند مطبوعات دیگر همان تیراژ و اثرگذاری سابق را که میتوانست تا حدی حرفشان را به مخاطب برساند را هم ندارند و بنابراین توجه چندانی به مطبوعات نشان نمیدهند. یکی از نشانههای کمتوجهی به مطبوعات این است که در گذشته کسانی که میخواستند در عرصه سیاسی حضور جدیتر داشته باشند یا مثلاً نامزد انتخاب شوند تلاش میکردند یک روزنامه منتشر کنند؛ ولی الان یک وبسایت، کانال تلگرامی یا صفحهای در شبکههای اجتماعی درست میکنند و در مطبوعات سرمایهگذاری نمیکنند.
ارکانزاده تصریح کرد: مساله دیگر این است کسانی که بالقوه میتوانستند مدیران مطبوعات خصوصی باشند دیگر رغبتی به سرمایه گذاری در کار مطبوعاتی ندارند؛ چون سودآوری چندانی چه در متن و چه در حاشیه مطبوعات نیست. در نتیجه چرخه حیات سرمایهگذاری، فروش و آگهی و کار مطبوعاتی، منقطع شده است.
** مطبوعات فقط کاغذهای چاپشده روی دکهها نیست
او در این مورد که روزنامهها چقدر هنوز اثرگذاری و در شکلدادن به افکار عمومی نقش دارند، توضیح داد: مطبوعات فقط کاغذ چاپشده نیستند که روی دکه هستند؛ هر برند مطبوعاتی یک نهاد هست. مجموعهای از آدمها، برنامهها و اندیشهها پشت سر آنهاست؛ مثلاً اگر تیراژ روزنامه کیهان یا اعتماد ۱۰۰ نسخه باشد باز هم اثرگذار است زیرا نهادی است که فکری پشت سر آن هست و کل این نهاد اهمیت دارد و وقتی آن نهاد نسبت به اتفاقی در جامعه موضعگیری کند اثرگذار است. زیرا محتوایی که چاپ میشود از طریق بازنشر بارها شنیده میشود و از سویی، بر نخبگان تصمیمگیر اثر دارد. مخاطب مطبوعات هم مخاطب عام و هم مخاطب نخبه است. وقتی سرمقاله فرضا روزنامه ایران یا اطلاعات نسبت به ماجرایی موضعگیری میکند در میان مخاطبان عام و در میان مخاطبان نخبه و در تصمیمگیریهای بعدی اثر دارد. این وضع در غرب که خاستگاه روزنامه هم هست صادق است؛ آنجا هم تیراژ روزنامهها پایین آمده اما اینکه مثلاً روزنامه فرانسوی لوموند درباره یک مساله چه موضعی دارد مهم است، نه اینکه ۱۰ هزار نسخه تیراژ دارد یا یک میلیون نسخه.
«مساله این است که وقتی از یک نهاد مطبوعاتی به اسم «شرق» یا «همشهری» صحبت میکنیم آن نهاد یک سنت روزنامهنگاری درست کرده با تاریخی که پشت سر خود دارد که ممکن است کمرنگ یا پررنگ باشد، ولی سنتی است که به هر حال وجود دارد. روزنامهنگاری مدرن فعلی ما از دهه ۱۳۱۰ خورشیدی تا اینجا رسیده و با شیوه استاد و شاگردی ادامه یافته است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز از اواخر دهه ۱۳۶۰ همان سنت روزنامهنگاری تا حدودی احیا شده و به دست ما رسیده. بنابراین فاقد سنت روزنامه نگاری نیستیم. این مطبوعات از آن سنت استفاده میکنند و نهادهای خود را میسازند. سنت روزنامهنگاری حتی در دوران دشوار و فشار بر مطبوعات ادامه یافته است و دیدگاه انتقادی خودش را حفظ کرده.»
**در دوران گذار مراقب روزنامهنگاری مستقل باشیم
این پژوهشگر روزنامهنگاری در مورد اینکه اگر به هر دلیلی از همین فردا روزنامهها به همین شکل روی پلتفرم های برخط منتشر شوند، آیا نهادهای مطبوعاتی حفظ خواهند شد و ادامه مییابند یا گسستی بین آنها و مخاطبان روی میدهد، گفت: دو مساله اینجا اهمیت دارد؛ یکی اینکه اثرگذاری متن چاپشده با متن دیجیتال به لحاظ روانشناختی و تعامل احساسات مخاطب و نویسنده فرق دارد و در متن دیجیتال اثرگذاری کمتر است. نکته دیگر اینکه وقتی کاغذ را کنار میگذاریم و روزنامه روی پلتفرم جدید برخط منتشر میشود. برای اینکه اقتصادش بچرخد باید مدل کسبوکارش را عوض کند و ممکن است بعضی مناسبات حرفهای روزنامهنگاری این نهاد مطبوعاتی تضعیف شود.
او در مورد افزایش هزینهها در رسانههای تصویری و تغییر ضروری مدل کسبوکار در آنها و ضرورت نزدیکی آنها به نهادهای قدرت گفت: ضرورتاً اینطور نیست که وقتی قالب رسانهها از چاپی به مثلاً ویدیویی تغییر میکند، اخلاق حرفهای از بین برود و آنها به قدرتهای سیاسی و اقتصادی نزدیکتر شوند ولی اگر زمینهها را نگاه کنیم تاحدی میتواند اینطور باشد. هر چند کاغذ و هزینه چاپ خیلی افزایش یافته، میتوان روزنامهای را با تحریریه حدود ۱۵ نفر و با تیراژ حداقلی با چند ده میلیون تومان در ماه چاپ کرد. اما اگر بخواهید در فضای تصویری فعالیت کنید که لازمه آن ساخت مدام ویدیوهای کلیکخور است، باید هم تجهیزات گرانتری داشته باشید و هم سرمایهگذاری بیشتری باید بکنید. مدیران مطبوعاتی نمیتوانند این اندازه سرمایهگذاری کنند و برای سرمایهگذاری در پلتفرمهای جدید باید سرمایههای خیلی کلان داشته باشید و معمولاً سرمایههای خیلی کلان تعاملهای صمیمانهتری هم با قدرتهای سیاسی دارند.
** روزنامهنگاری از روزنامهنگاری متنمحور شروع میشود
سردبیر مجله بازخورد در این مورد که آیا اگر نهادهای مطبوعاتی از بین بروند روند آموزش از روزنامهنگارهای پیشکسوت به جوانترها متوقف میشود، گفت: دستکم تا همین حالا، روزنامهنگاری حتی روزنامهنگاری ویدیویی و تصویرمحور با آموزش روزنامهنگاری متنمحور شروع شده است. زیرا وقتی میخواهید گزارشی را تصویری هم بسازید باید سناریویی داشته باشید که آموختن آن با روزنامهنگاری متنمحور و گزارشهای متنی شروع میشود. موضوع دیگر این است گزارشهای متنی بهمعنای گزارشهایی ساختهشده از کلمه و جمله، نوعی فاصلهگذاری با سوژه، عقل سرد و خردورزی دارد که در صوت و تصویر نیست؛ زیرا تصویر پر از احساسات است و میتوان ماجرایی غیرصادقانه را با برانگیختن احساسات بهخوبی جا انداخت و ضعف استدلال را پوشاند. از سوی دیگر، چون مخاطب گزارش متنی نخبهها و فرهیختگان هستند، گزارش متنی میتواند تاثیرگذاری بیشتری هم داشته باشد تا ویدیو و سایر محتواها.
«از نظر سنتی، افراد روزنامهنگاری را در ایران با متن و مطبوعات شروع میکردند چون روند آن کندتر از حتی خبرگزاریهاست، فرد زمان دارد تا اندیشه اولیه را بپزد و جلو ببرد. ضمن اینکه سلسلهمراتب در مطبوعات مشخص است و روند استاد و شاگری وجود دارد و میشود بهتدریج جلو رفت. تولید روزنامهنگار در خبرگزاریها هم هست ولی به نظرم آموزش و کارآموزی در مطبوعات بهتر و عمیقتر اتفاق میافتد تا در خبرگزاری ها. مطبوعات را میشود حفظ کرد و جنبه فیزیکی هم دارد و از این لحاظ برای کسی که کارآموزی میکند و میخواهد تولیدش را ببیند ملموستر است. به اضافه اینکه جنس کار در مطبوعات گزارشنویسی و در خبرگزاریها بیشتر خبر است و با گزارشنویسی آموزش کاملتر پیش میرود.»
**بحران بزرگ مطبوعات، همچنان بحران آزادی ومحدودیت های زیاد است
او در مورد سرنوشت مطبوعات در آینده گفت: نمیشود پیشبینی کرد چه خواهد شد اما فعلاً میتوان گفت روزنامهنگاری ادامه مییابد. ممکن است در قالبهای غیر چاپی ادامه پیدا کند اما به هر حال چون به آن نیاز داریم ادامه مییابد. مهم این است که وقتی روزنامهنگاری را از مطبوعات به ارث بردیم و در قالبهای جدید منتشر کردیم باید آن روزنامهنگاری مستقل باشد و اصل نظارت بر قدرت و مستقل بودن تحریریه را حفظ کنیم، نه آن نوع روزنامهنگاری را که به روابط عمومی نهادهای مختلف تبدیل شده باشد. در آینده نزدیک هم میتوان گفت احتمالاً نظام کارآموزی و تولید روزنامهنگار و اقتصاد مطبوعات ضعیفتر میشود اما بعید میدانم فناوری چاپ به این زودی از بین برود.
این پژوهشگر روزنامهنگاری در مورد اینکه عدهای طرفداران محیطزیست معتقدند چاپنشدن روزنامههای چاپی برای محیطزیست مفید و بهنوعی روندی جهانی است، گفت: در کشورهایی که خاستگاه روزنامهنگاری هستند سنت ریشهدار روزنامهنگاری مستقلی شکل گرفته که ۴۰۰ سال تاریخ دارد و هر سال روزنامهها با استقلال بیشتری منتشر میشدهاند تا اینکه به مشکلات ناشی از فناوری برخورده کردند؛ اما اینجا اصلاً روزنامهنگاری مستقل پررنگی شکل نگرفته و ما در قدمهای عقبتر از نقطهای هستیم که بخواهیم بگوییم صرفاً فناوری ارتباطی وضعیت مطبوعات ما را اینچنین کرده است. بحران بزرگ مطبوعات همچنان بحران آزادی رسانهها و بحران محدودیتهای زیاد سر راه روزنامهنگاری است. اگر محدودیتهای سر راه را برداریم با همین وضعیت هم مطبوعات کاغذی خوبی داریم که با همین قیمتها میتوانند به تیراژ زیاد برسند و وابستگی به دولت نداشته هم باشند.