شفقنا رسانه– هفته گذشته شبکه یک سیما در برنامه «فرمول یک » داستان زندگی مردی را به تصویر کشید که از ضرب و شتم همسرش صحبت میکرد و با لبخند میگفت که ۲۷ بار به دادگاه رفته تا به درخواست طلاق همسرش پاسخ دهد اما هر بار تأخیر در برگزاری جلسه دادگاه یا پادرمیانی بستگان و نزدیکان، آنها را از جدایی منصرف کرده است. پخش این برنامه از سوی صداوسیما با بازتابهای زیادی از سوی کاربران شبکههای اجتماعی، حقوقدانها، جامعه شناسان و فعالان حقوق زن و کودک همراه بود. اما هدف صداوسیما از پخش چنین برنامههایی چیست؟آیا میتوان گفت که این برنامهها میتواند به ترویج خشونت علیه زنان بیانجامد؟ آیا صدا و سیما به دنبال فرهنگ سازی برای دیده شدن مسائل و مشکلات زنان است؟
مریم رحیمی کارشناس حوزه زنان و خانواده در این باره به شفقنا رسانه می گوید: من کل برنامه را که دیدم به نظرم بر خلاف بازتابی هایی که تا به الان داشت، پیام اصلی آن مثبت بود. هر چند بخش هایی که از این برنامه به صورت تقطیع در فضای مجازی منتشر شده ،منفی است و به نظرم به همین خاطر با واکنش های تندی همراه شده است .ما متاسفانه در حوزه زندگی زناشویی آموزشی از طریق نهادهای مهم چون خانواده،دانشگاه ، مدارس و .. نداریم .خب وقتی خلا این موارد را در جامعه می بینیم ، چنین رفتارهای خشونت آمیزی را هم از افراد شاهد هستیم.در واقع چون آموزشی ندیده ایم که در جریان زندگی زناشویی با یکدیگر گفت و گو داشته باشیم،گاهی برای اعمال نظر خود، به خشونت متوسل می شویم.
فرهنگ همه چیز دانی مرد نقدشده است
این مدرس دانشگاه با اشاره به ابعاد مثبت این برنامه از شبکه یک سیما توضیح می دهد: کتک زدن همسر در هر حالتی بد است و نه شرع، نه عرف ونه قانون این رفتارها را قبول نمی کنند وحتی مردی که همسر خود را کتک می زند ملزم به پرداخت دیه می شود.حال صدا وسیما این خانواده را دعوت می کند و در جریان این برنامه شاهد هستیم که مرد خانواده از بروز رفتارهای خشنی که با همسر خود داشته پشیمان است و رفتار خود را اصلاح کرده است.چون مرد خانواده توضیح می دهد که حدود بیست سال اشتباه زندگی کرده است و به خاطر غرور، خودخواهی و عدم آگاهی ، نمی دانسته چطور با همسر خود ارتباط برقرار کند.پس به نوعی فرهنگ همه چیز دانی مرد نقدشده است.
او ادامه می دهد:خب این فرد بعد از این سال ها متوجه اشتباه های رفتاری خود می شود و به مشاوره مراجعه می کند و بعد از مدتی می بیند که با تغییر رفتار، زندگی اش هم عوض شده است و در واقع پیام چنین روایتی از یک خانواده، این است که می توان در زندگی تغییر کرد، حتی بروز رفتارهای خشن با یادگیری چگونگی کنترل خشم، قابل درمان است.
رحیمی با اشاره به پخش چنین برنامه هایی جهت آموزش و فرهنگ سازی به مخاطب برای کاهش آسیب های اجتماعی بیان می کند: به نظرم در یک برنامه تلویزیونی نمی شود از تغییر رفتار یک نفر صحبت کرد بدون اینکه گذشته آن فرد را نشان نداد .مثلا آن زمانی که بحث ایدز تازه مطرح شده بود در رسانه های دیگربه صورت گسترده درباره راه های انتقال این بیماری مطالبی منتشر می شد کم کم این موضوع مطرح شد که یک رسانه ای مثل تلویزیون باید درباره این بیماری بیشتر صحبت کند و به مردم آموزش دهد. آن زمان بیشترین نقدها به صدا و سیما این بود که چرا فکر می کنید صحبت درباره راههای انتقال ایدزباعث عادی سازی روابط پر خطر در جامعه می شود. چون وقتی تلویزیون به آن ورود نکند و اطلاعات ندهد ، ممکن است مردم بیشتر به این بیماری مبتلا شوند.
«فرمول یک» به دنبال عادی سازی خشونت نبود
رحیمی توضیح می دهد: حال این برنامه هم می گوید که این مرد بعد از بد رفتاری هایی که داشته به اشتباه خود پی برده و آن را اصلاح کرده، پس به دنبال الگوسازی یا عادی کردن این رفتار نیست بلکه در حال رد کردن این رفتارهاست و این می تواند جنبه مثبت این برنامه باشد چون جنبه آگاهی بخشی دارد و اذعان دارد که رفتارهای خشونت آمیز، کنش درستی نیستند و قابل درمان اند.
این کارشناس حوزه زنان درباره اینکه یک رسانه تا چه حد می تواند به حریم خصوصی افراد ورود کند،بیان می کند: بستگی به مصالح جامعه دارد اگر ما می خواهیم درباره یک مساله به مخاطب آگاهی و آموزش دهیم ناچار هستیم، یک سری از مسائل را مطرح کنیم حتی اینکه آن مسائل به خصوصی ترین بخش زندگی افراد مربوط شود، مثل روابط جنسی .به این دلیل شبکه آموزش، برنامه هایی را درباره مسائل زناشویی تدارک دید و در ساعات پایانی شب ها پخش نمود. در واقع ناچار شده اند به حریم خصوصی افراد تا این حد ورود کنند چون ما جایی را برای آموزش درست به جوانان نداریم ، برای همین صدا و سیما وارد شده است.
او ادامه می دهد: حال این آموزش گاهی به این صورت است که یک کارشناس به برنامه می آید و صحبت می کند و گاهی اوقات مصداق های عینی را پیدا می کنند که برای مخاطب جذاب تر است تا اینکه یک کارشناس به صورت خشک و رسمی اظهار نظر کند .مثلا برنامه «ماه عسل» به همین خاطر به بر نامه ای پرطرفدار تبدیل شد، چون توانست افراد عامی را که روایت گر زندگی و مسائل واقعی خود بودند به برنامه بیاورد .حال برنامه های دیگر هم می خواهند افرادی از جنس مخاطب عام را به برنامه بیاورند تا پیام هایی که مدنظر خودشان هست را از طریق این افرادکه برای مردم باور پذیرند،بیان کنند. به نظرم حضور افرادی با این مسائل را در یک برنامه تلویزیونی باید از این منظر نگاه کرد که در حال بیان تجربه های خود برای کسانی هستند که در زندگی خود مشکلات زیادی دارند و این پیام را به آنان القا می کند که اگر دچار مشکل شدید (به خاطر همان ضعف آموزشی) می توانید به مشاوره مراجعه کنید درواقع می توان گفت تبلیغی برای کارکردهای که یک مشاوره برای بهبود زندگی می تواند داشته باشد را هم در برمی گیرد.
کل برنامه را ببینیم و بعد تحلیل و نظر بدهیم
این مدرس دانشگاه با اشاره به بازتاب های فیلم تقطیع شده در فضای مجازی می گوید: افرادی که به این برنامه واکنش های زیادی داشتند اگر فیلم را به طور کامل ببیند شاید پرداخت و نظر دیگری نسبت به این برنامه داشته باشند چرا که مهم ترین پیامد آن، این بود که مشاوره رفتن و تلاش کردن باعث تغییر رفتار های بد در زندگی می شود برای همین ناچار هستیم رفتار منفی گذشته را نشان دهیم تا به این رفتار مثبت امروز برسیم پس باید ابعاد کامل این ماجرا را در نظر گرفت و بعد قضاوت و تحلیل کرد.
او بیان می کند: اگر ماجرا به شکل دیگری بود و زن خانواده پس از دیدن رفتارهای خشونت آمیز این مرد، به زندگی خود ادامه می داد و فقط مدارا می کرد، این برنامه اصلا مثبت نبود چون قرار نیست ما به هر شکلی کیان خانواده را حفظ کنیم و در اینجا از خود گذشتگی معنی ندارد و یک جور درماندگی را نشان می دهیم.چون زن با پذیرش خشونت، حق سلامتی،حق کرامت و … خود را ضایع کرده است.ضمن اینکه زن درمانده ای که نمی تواند از حق خود دفاع کند چطورمی تواند فرزندی را تربیت کند که حق طلب باشد .
صدا وسیما باید به مسائل حوزه زنان ورود کند
رحیمی با اشاره به اینکه صدا وسیما می تواند با تهیه چنین برنامه هایی در کنترل آسیب های اجتماعی در حوزه زنان اثر گذار باشد،توضیح می دهد: قطعا صدا وسیما در فرهنگ سازی نقش دارد و این رسانه با وجود شبکه های دیگر اطلاع رسانی و مجازی، همچنان جایگاه خود را دارد و حتما کار فرهنگ سازی را از طریق برنامه نمایشی و تصویری انجام خواهد داد. بعد مهم این رسانه نمایشی است که می تواند جایگاه زن را ارتقا دهد و قطعا مخاطب هم تحت تاثیر آن قرار خواهد گرفت .به نظرم در زمینه حقوق زن ما نباید به کارکرد رسانه ها به صورت سطحی نگاه کنیم. چون این رسانه در عین آموزش ،می تواند آسیب ها را هم کنترل کند تا منجر به بروز مشکلات بیشتر نشود. ما نباید صرفا بر اساس کلیپ چند دقیقه ای قضاوت و تحلیل کنیم و کل برنامه را زیر سوال ببریم و حتی عوامل برنامه را بترسانیم از اینکه به مسائل زنان ورود پیدا کنند. خب اگر واکنش ها به این صورت بازتاب داشته باشد امکان دارد صدا و سیما هم کمتر به این مسائل ورود پیدا کند.پس در این وضعیت ما چطور می توانیم به فرهنگ سازی درباره حقوق زنان بپردازیم.
او ادامه می دهد: به همین خاطر صدا و سیما باید به این مسائل ورود کند ، یک جاهایی آموزش دهد و تاکید کند که خشونت علیه زنان بد است. اگر صدا و سیما این جریان را فرهنگ سازی نکند، کجا و چه نهادی می خواهد چنین کاری انجام دهد؟ ما نباید فکر کنیم که تنها با قانون می شود جلوی بسیاری از آسیب ها را گرفت.معتقدم فرهنگ بسیار مهم تر از قانون است مثلا ببیند اگر قانون «منع خشونت علیه زنان» تصویب شود و بعد فرهنگ ما آن را قبول نکند به چه درد ما می خورد؟یا بسیاری از قوانین که به دلیل عدم فرهنگ سازی اجرایی نشده و مسکوت مانده است . خب یکی از ابزارهای فرهنگ ساز، صدا و سیما است چرا که می تواندبه ارتقای فرهنگ و آگاهی عمومی کمک می کند.