شفقنا رسانه– همزمان با چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی بسیاری از رسانهها در گفتگو با کارشناسان به بررسی وضعیت نهادهای مختلف اجرایی و تصمیمساز در طول این چهار دهه میپردازند و نقاط ضعف و قوت آنها را بیان میکنند. اما یکی از نهادهای مهم و اثرگذار که باید این روزها موردتوجه رسانهها باشد بررسی فعالیتهای خودشان در طول این چهار دهه پس از انقلاب است. به عبارتی با بررسی وضعیت تحریریهها ، چگونگی شکلگیری اعتصاب در تحریریهها و نحوه نظارت بر کار روزنامهها قبل از انقلاب و عملکرد آنها بعد از انقلاب به دنبال این پرسش هستیم که آیا رسانهها در پرداخت به شعارهای مردم و آرمانهای امام و انقلاب در طول این سالها موفق بودهاند؟ نقاط ضعف در کجا بوده است؟ چراکه با شناسایی عملکرد رسانهها در این سالها و مطرح کردن انتقادات و نظرات اهالی رسانه و پیشکسوتان روزنامهنگاری ،میتوان از مسائل و چالشهایی که رسانهها با آن روبرو هستند آگاه شد و با تغییر رویکرد، در جهت بهتر شدن فعالیت رسانهها گام برداشت. در ادامه گفتگوی شفقنا رسانه با ابراهیم رستمیان مقدم روزنامهنگار پیشکسوت را بخوانید.
در ابتدا روایتهایی از تحصنها و اعتراضهای قبل از انقلاب را برای ما بازگو کنید؟
برای بررسی وضعیت اعتراضهای مردم و مطبوعات نیازمند مروری بر پیش زمینه شرایطی هستیم که منجر به این اتفاقات شد. بهطورکلی رژیم شاه بهخصوص بعد از کودتای سال ۳۲ یک رژیم کاملاً متحد آمریکا در منطقه بود. دکتر مصدق سیاستهای استقلالطلبانه و با فاصله از نظام اقتصاد جهانی را تعقیب میکرد و معتقد بود که کشور باید بر روی پاهای خود بایستد. بعد از جنگ جهانی دوم از سال ۱۹۴۵ به بعد در دنیا هم این جنبشها علیه نظامهای دیکتاتوری و استبدادی وجود داشت. بهعنوانمثال عبدالناصر در مصر، سوکارنو در اندونزی، تیتو در یوگسلاوی هم پرچمدار استقلال از قدرتهای جهانی و یک سلسله آزادیهای داخلی بودند. خلاصه، بروز اتفاقاتی در ایران منجر به برکناری دولت مصدق شد و ما شاهد یک دوره طولانی از فشار بر روی بخشهای مختلف جامعه هستیم. تقریباً احزاب تعطیل میشوند و کشور بهصورت یکطرفه و آمرانه اداره میشود.
در سال ۳۹ تا ۴۱ اتفاقهایی در آمریکا افتاد و دموکراتها سرکار آمدند و به شاه فشار آوردند تا تغییراتی در ایران ایجاد کند و مقداری دموکراسی به وجود بیاورد چراکه نگران بودند این فشارهای سیاسی منجر به شورش و اعتراضات عمومی شود. در زمینههای اجتماعی و اقتصادی هم فشارهایی آوردند و توصیههایی برای اصلاحات ارضی داشتند. برای این کار آمریکایی ها دنبال دکتر علی امینی، سفیرسابق ایران در آمریکا و وزیر دارایی مصدق بودند. امینی هم به آمریکاییها نزدیک بود و هم طرفدار این اصلاحات بود. به همین دلیل با وجود مخالفت شاه به نخستوزیری میرسد. با توجه به اینکه شاه و اطرافیانش مخالف امینی بودند از طریق لابیهایی که با دموکراتها داشتند درخواست میکنند که خود با رهبری شاه این اصلاحات را انجام دهند و امینی را کنار بگذارند. از طرفی هم امینی چون با افزایش بودجه نظامی کشور مخالفت کرده بود و عمده سلاحها از آمریکا خریداری میشد، لابیهای فروش اسلحه هم با شاه همراهی کردند و به این ترتیب دولت علی امینی سقوط میکند و شاه سردمدار اصلاحات ارضی درچارچوب «انقلاب سفید» میشود.
وضعیت مطبوعات در دوره امینی چگونه بود؟
در دوره علی امینی آزادیهایی به وجود میآید. جبهه ملی و نهضت آزادی و بسیاری از تشکلها و رسانه ها دوباره فعال میشوند. ولی وقتی شاه مجدداً قدرت را به دست میگیرد و تحت پوشش انقلاب سفید شروع به اصلاحاتی میکند به موازات همین سیاست ها دوباره کمکم به سیستم سیاسی تحت نظر و مطلوب خودش برمیگردد و به تدریج با کنار زدن احزاب جدی،کشور را از لحاظ سیاسی دو حزبی میکند.
در سال ۴۲ اولین اعتراضات مردمی با رهبری آیتالله خمینی نسبت به بخشی از این تحولات شروع میشود. عمده اعتراضات درباره نزدیکی ایران به آمریکا و بحث کاپیتولاسیون و… بود. اعتراضات وسیعی صورت گرفت و شاه هم بهطور جدی این اعتراضها را سرکوب کرد. بعد از این سرکوبی، آزادیهای نیمبندی که در آن چند سال دوره نخست وزیری امینی به وجود آمده بود دوباره تعطیل شد و زمام امور اجرایی کشور به نیروهای جدید تحصیلکرده غرب سپرده شد.
عمدتاً تحلیلگران معتقدند اگرچه شاه تصمیم جدی برای توسعه کشور از لحاظ عمرانی ، صنعتی، اقتصادی ، اجتماعی وحوزه های نظامی ودفاعی داشت و در این زمینه هم گامهای وسیعی در توسعه زیرساختها، صنایع برق، جادهها، دانشگاهها و… برداشت ولی این توسعه همهجانبه نبود. به ویژه بخشی از توسعه که به توسعه سیاسی برمیگشت عملاً در کشور معیوب و یا تعطیل بود و این بخش با روشهای آمرانه و مستبدانه مدیریت میشد. به عبارتی با یک نظام دوحزبی هدایت شده که سرانجام به یک نظام تکحزبی تبدیل شد. شاه درسالهای ۵۴-۵۵ صریحاً اعلام کرد که کشور نیازی به دموکراسی غربی ندارد و ما کشور را بر اساس سیستم خودمان اداره میکنیم. به این ترتیب عملاً اخطار داد هر نیرویی که با این حزب نوساخته (رستاخیز) مخالف است یا کشور را ترک کند و یا حق مخالف خوانی ندارد.
این مسائل مقارن با تحولاتی درعرصه صنعت نفت بود. به عبارتی در اوایل دهه ۵۰ شمسی نفت در دنیا گران شده بود، اوپک تشکیل شده بود، ایران یکی از قویترین کشورهای نفتی در دنیا بود، از لحاظ زیرساختهای نظامی خریدهای شاه بیسابقه بود و رژیم شاه، ژاندارم آمریکا در منطقه توصیف میشد. از آن طرف ۲۵۰۰ کیلومتر مرز مشترک با یک کشور کمونیستی(اتحادجماهیرشوروی) داشتیم. بنابراین غرب بر روی شاه خیلی حساب میکرد. درحالی که ارتباط رژیم با بدنه روبه رشد جامعه از جمله نیروهای تحصیلکرده، نیروهای تکنوکرات و دارای آگاهی و تخصص و نیز بدنه سنت گرای جامعه که نگران تضعیف برخی ارزش های فرهنگی وآیینی اش بود، روزبهروز کمتر شد.
در چنین شرایطی ارتباط مطبوعات با رژیم و بدنه جامعه چگونه بود؟
مطبوعات در زیر تضییقات شدید بودند. رسانهها از جهات سیاسی بهشدت زیر سانسور بودند و وزارت اطلاعات وجهانگردی و ساواک از این نظر رسانهها را کنترل میکردند. نیروهای فرهنگی، تشکلهای مطبوعاتی، تشکلهای نویسندگان وهنرمندان ،حقوقدانان و… در شرایط سختی کار میکردند.
در این شرایط مطبوعات در زیر تضییقات شدید بودند. چهار روزنامه کیهان، اطلاعات، آیندگان و رستاخیز در آن دوران فعالیت میکردند. رستاخیز، ارگان حزب واحد کشور و رادیوتلویزیون هم دولتی بود. در واقع رسانهها از جهات سیاسی بهشدت زیر سانسور بودند و وزارت اطلاعات وجهانگردی و ساواک از این نظر رسانهها را کنترل میکردند. نیروهای فرهنگی، تشکلهای مطبوعاتی، تشکلهای نویسندگان وهنرمندان ،حقوقدانان و… در شرایط سختی کار میکردند. مطبوعات تشکلی به نام سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات داشتند. اگرچه نیروهای پختهای در آن حضور داشتند ولی تنها در امور صنفی فعال بودند. این تشکل به سانسور معترض بود ولی نمیتوانست صدایش را بروز دهد چون هرگونه اعتراضی مصادف با برخورد، بازداشت، زندان و مسائلی از این قبیل میشد.
با توجه به اینکه شرایط برای نقد جدی برخی سیاستهای حاکم و ریشه های آن که به استبداد فردی برمیگشت فراهم نبود، اجازه تشکیل احزاب وجود نداشت و بسیاری از سران و فعالان گروههای سیاسی مخالف یا در زندان به سر میبردند و یا تحت نظرقرار داشتند، نهایتاً عدهای از جوانان چپ گرا و یا مذهبی معترض به گروههای مسلح و زیرزمینی پیوستند. در چنین شرایطی رسانهها هم مسائل سیاسی را در حد مسائل رسمی تعقیب میکردند. البته مطبوعات به طورجدی مسایل اجتماعی و یا سیاست خارجی را تعقیب میکردند و یا در مورد حوزه های فرهنگی تا حدودی نقد و بررسی انجام میشد. صفحات اجتماعی وبعضاً فرهنگی جزء جدیترین بخشهای روزنامه ها بود ولی در حوزه سیاست داخلی و یا بخشی ازسیاستهای خارجی رژیم، خط قرمزها پررنگ بود.
در چنین شرایطی که مسائل جدی سیاسی خط قرمز محسوب میشد و مردم از جمله قشر روشنفکر صدای اعتراضشان در روزنامهها شنیده نمیشد، آیا مخاطبانشان را از دست نمیدادند؟
مردم مجبور بودند اطلاعات حداقلیشان را از روزنامهها به دست بیاورند. البته بخشی از اطلاعات را هم از رادیوهای خارجی فارسی زبان در آن دوران کسب میکردند. سایر کارها مخفی و یا در پوششهای دیگری انجام میشد. مثلاً حسینیه ارشاد که در دهه ۵۰ شکلگرفته بود و آیتالله مطهری، صدر بلاغی ، دکتر شریعتی و … تحت پوشش مسائل مذهبی ، نقدهای سیاسی هم مطرح کردند و یک برداشت و قرائت تازهای از اسلام و مذهب تشیع، با محتوای عدالت خواهانه و ضداستبداد را وارد عرصه جامعه و نسل جوان دانشگاهی کردند.
در روزنامهها نیروهای متعددی حضور داشتند. بخشی از آنها نیروهای قدیمی بودند که تجربه مبارزات ضد استبدادی، ملی شدن نفت، دوره صدارت علی امینی و…را داشتند. آنها اغلب نیروهایی تحولخواه بودند و فشارهای سیستم موجود را قبول نداشتند ولی با استفاده از امکانات موجود سعی میکردند چالشهای کشور را در حوزه های مختلف برجسته و مطرح کنند
بنابراین مطبوعات و رادیوتلویزیون رژیم در حدی که بخشی از نیازهای مردم را برطرف کنند موردتوجه بودند. در روزنامهها نیروهای متعددی حضور داشتند. بخشی از آنها نیروهای قدیمی بودند که تجربه مبارزات ضد استبدادی، ملی شدن نفت، دوره صدارت علی امینی و…را داشتند. آنها اغلب نیروهایی تحولخواه بودند و فشارهای سیستم موجود را قبول نداشتند ولی با استفاده از امکانات موجود سعی میکردند چالشهای کشور را در حوزه های مختلف برجسته و مطرح کنند. نسل جوان روزنامه نگاران در دهه ۵۰ عمدتاً فارغ التحصیلان دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی بودند که قلباً سانسور و فشارسیاسی را برنمی تافتند. باید به یاد داشت دهه ۵۰ دهه انقلابها و قیامها علیه دیکتاتورها در آمریکای لاتین، آفریقا و … بود و خواهناخواه این تحولات بر جامعه ایران هم تأثیر میگذاشت. روزنامههای ما این تحولات ضد استعماری و ضد استبدادی در گوشه وکنار دنیا را مدام برجسته و تحلیل میکردند.
دهه ۵۰ دهه انقلابها و قیامها علیه دیکتاتورها در آمریکای لاتین، آفریقا و … بود و خواهناخواه این تحولات بر جامعه ایران هم تأثیر میگذاشت. روزنامههای ما این تحولات ضد استعماری و ضد استبدادی در گوشه وکنار دنیا را مدام برجسته و تحلیل میکردند.
یعنی شما معتقدید پوشش جنبشهای جهان در دهه ۵۰ توسط مطبوعات، خود محرکی برای تعمیق تحولات در ایران شد؟
بله دقیقاً و البته بر مبنای زمینههای اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی کشور. در آن دوران هنوز اعتراضات مردمی شروع نشده بود ولی به هرحال بخشهای روشنفکری از تحولات جهانی الهام میگرفتند و دست به مبارزاتی میزدند. به عبارتی زیرپوست جامعه تحولخواه ایران، اعتراض علیه استبداد و فشارهای سیاسی وجود داشت و مدلی که شاه میخواست تحمیل کند بیشتر در سطوح بالای نظام دولتی، اداری و نظامی پایگاه داشت ولی این مدل در سطح روشنفکران، دانشگاهها، نیروهای تحولخواه جامعه به هیچ وجه اعتباری نداشت و این بخش ها منتظر اتفاق تازهای بودند. این اتفاق سرانجام با چند عامل کلید خورد. عامل اول این بود که اتخاذ سیاستهای یکطرفه و دستوری شاه در پیشبرد برنامههای توسعه باعث شده بود تا بعضی از پروژهها با مشکلات جدی مالی روبهرو شوند و ناگهان تورم بالایی بروز کند و با وجود تذکر برخی از اقتصاددانها، شاه به هر قیمتی به دنبال پیشبرد برنامه هایی بود که با هدف رسیدن به دروازه های «تمدن بزرگ» توجیه می شدند. به عقیده تحلیگران، شاه به ویژه به این مسئله توجه نکرد طبقه متوسط جامعه به موازات توسعه اقتصادی، انتظارات دیگری هم دارد می بایست ازسوی نهادهای مستقل مدنی پیگیری می شد. این نهادها هستند که می توانند مطالبات مردم را به شکل حقوقی و منطقی اولویتبندی و آنها را به حاکمیت منتقل کنند و در حل مسائل مشارکت بیابند تا منجر به انباشت مطالبات و انفجار عمومی نشود.
این اتفاقات از سال ۵۶- ۵۵ به بعد همزمان با تحولات سیاسی در آمریکا بود. در آمریکا دولت دموکرات جیمی کارتر سرکار آمد و دموکراتها به شاه فشار آوردند که باید تغییراتی در ایران انجام دهد. اطلاعاتی هم از داخل ایران از طریق سرویسهای اطلاعاتیشان داشتند و گفته میشد در ایران وضعیت، آتش زیر خاکستر است و ممکن است خطراتی برای کل سیستم ایجاد شود. به عبارتی غربیها از دیر باز به شکلی اغراق آمیز از نفوذ کمونیزم در ایران میترسیدند. این مسائل باعث شد تا شاه هم در ایران فضا را مقداری باز کند و فشار ساواک را کمتر کند. در این شرایط بخشهایی از حقوقدانها، معلمها، دانشگاهیان، روزنامهنگاران، نویسندگان و نیز روحانیون پیرو آیت الله خمینی در اواخر ۵۵ فعال شدند. روزنامهها کمکم اجازه پیدا کردند تا بخشهایی از اعتراضات را منعکس کنند.
بعد از انتشار مقاله « ایران و استعمار سرخ و سیاه » در روزنامه اطلاعات، اعتراضاتی در قم شروع میشود و بعد از آن هر چهل روز یکبار این تظاهرات تکرار میشود. مردم نسبت به روزنامه منتشرکننده این مطلب چه واکنشی نشان دادند و آیا عملکرد این روزنامه را نقطه مقابل دیدگاهشان نمیدیدند؟
در آن زمان هنوز ساواک فعال بود و این نگرانی را داشتند که اتفاقات ایران گستردهتر شود و اساس رژیم را تحت تأثیر قرار دهد. بخصوص درباره تحرکات آیتالله خمینی در نجف حساسیت ویژهای داشتند و نگران بودند که دیدگاههای رادیکال ایشان درباره ضرورت تغییرات جدی در رژیم در بین اقشار جامعه ریشه بدواند. به همین دلیل دست به تخریب ایشان زدند که ناشیانهترین شکل آن انتشار مقالهای توهینآمیز در روزنامه اطلاعات بود.
روزنامه اطلاعات تحتفشار این کار را انجام داده بود به عبارتی بعداً هم مشخص شد که هم دربار و هم وزارت اطلاعات و جهانگردی روزنامه را مجبور به چاپ آن مقاله کرده بودند. در آن زمان هنوز ساواک فعال بود و این نگرانی را داشتند که اتفاقات ایران گستردهتر شود و اساس رژیم را تحت تأثیر قرار دهد. بخصوص درباره تحرکات آیتالله خمینی در نجف حساسیت ویژهای داشتند و نگران بودند که دیدگاههای رادیکال ایشان درباره ضرورت تغییرات جدی در رژیم در بین اقشار جامعه ریشه بدواند. به همین دلیل دست به تخریب ایشان زدند که ناشیانهترین شکل آن انتشار مقالهای توهینآمیز در روزنامه اطلاعات بود. با انتشار این مقاله اعتراضات در قم شروع شد به مناطق دیگری کشیده شد و جنبش کمکم رنگ مذهبی و سیاسی پررنگ تری گرفت.
برخی تحلیگران معتقدند جامعه ایران چون احزاب سیاسی فعال و پوششی برای بیان اعتراضاتش نداشت، عملاً مذهب بهترین پوشش برای بیان اعتراضات بود. چون رژیم نمیتوانست مردم را متهم به وابستگی به کمونیزم و … کند. بنابراین مردم با دغدغه کمتر و آرامش بیشتری به جریان اعتراضی میپیوستند. مردم هم درک میکردند که مطبوعات در آن روزها بهشدت زیر فشار رژیم هستند.
بعد از شروع اعتراضات آیا مطبوعاتیها هم جزء بدنه معترضان بودند؟
در زمستان ۵۶ مطبوعات دو نامه سرگشاده منتشر میکنند. در نامه اول حدود ۹۰ روزنامهنگار به سانسور اعتراض میکنند و میگویند مطبوعات رکن چهارم مشروطیت هستند و دولت از قانون اساسی عدول کرده و خواستار آزادی مطبوعات و رفع سانسور بودند. یکی دو ماه بعد یعنی در اسفند ماه ۵۶ هم حدود ۱۲۶ نفر در اعتراض به سانسور نامه دیگری منتشر کردند. بنابراین روزنامهنگاران نشان دادند که با جنبش اعتراضی مردم برای ایجاد تحول علیه رژیم همراه هستند ولی همراهی آنها اینگونه بود که میگفتند ما مخالف سانسور و خواهان آزادی احزاب و مطبوعات هستیم و باید فشار امنیتی از روی آنها برداشته شود.
در زمستان ۵۶ مطبوعات دو نامه سرگشاده منتشر میکنند و نشان دادند که با جنبش اعتراضی مردم برای ایجاد تحول علیه رژیم همراه هستند ولی همراهی آنها اینگونه بود که میگفتند ما مخالف سانسور و خواهان آزادی احزاب و مطبوعات هستیم و باید فشار امنیتی از روی آنها برداشته شود.
یعنی در این زمان ساواک بر محتوای روزنامهها و اخبار اعمال سلیقه میکرد؟
تا اواخر ۵۶ به اشکال غیرمستقیم این کار انجام میشد به عبارتی وزارت اطلاعات و جهانگردی از سردبیران و مدیران مسئول میخواست که در انتشار اخبار خط قرمزها را رعایت کنند. در آن زمان مدیرمسئول موسسه کیهان دکترمصطفی مصباح زاده اگرچه حقوقدان و تحصیلکرده سوربُن بود و نگاه نسبتاً بازی داشت ولی یک سناتور انتصابی بود و باید چارچوبهایی را رعایت می کرد. مدیرمسئول روزنامه اطلاعات هم سناتور بود. روزنامه آیندگان را هم داریوش همایون، وزیر اطلاعات و جهانگردی سابق پایه گذاری کرده بود. روزنامه رستاخیز هم ارگان دولت محسوب می شد. بنابراین سیاستهای کلی بهصورت های مختلف ابلاغ و بر روی روزنامه ها اعمال میشد هرچند در اداره تحریریهها و بدنه مطبوعات نیروهای جدی و مردمی کم نبودند.
تا اواخر ۵۶ به اشکال غیرمستقیم بر محتوای روزنامه ها اعمال سلیقه میشد به عبارتی وزارت اطلاعات و جهانگردی از سردبیران و مدیران مسئول میخواست که در انتشار اخبار خط قرمزها را رعایت کنند.
بعد از قضیه ۱۷ شهریور ۵۷ که به «جمعه سیاه» معروف شد رژیم تلاش کرد تا مستقیم وارد عمل شود. در ۱۸ مهر ۵۷ سرگردی با لباس نظامی وارد تحریریه روزنامه کیهان شد و به سمت اتاقک شیشهای سردبیری رفت. بعد از چند دقیقه یکی از کارکنان از آن اتاق بیرون آمد و گفت که این فرد از طرف حکومتنظامی برای کنترل مطالب و تیترها آمده است. وقتی این خبر در تحریریه پخش شد تقریباً همه کارکنان بهصورت خودجوش از جایشان بلند شدند و خودکارها را به نشانه اعتراض روی میز میکوبیدند. کارکنان بخشهای دیگر هم به سرعت خبردار شدند و به معترضان پیوستند و به این صورت اعتصاب شکل گرفت. بلافاصله سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات باخبر شد و در اعتراض به این حرکت رژیم و دخالت مستقیم اش در کار رسانه، بیانیهای صادر شد. این اعتصاب چهار روز طول میکشد و کارکنان همه بخشهای تحریری ، فنی و هنری ،کارگری و اداری و پشتیبانی روزنامه های کیهان ، اطلاعات، آیندگان و رستاخیز به این اعتصاب پیوستند.
در ۱۸ مهر ۵۷ سرگردی با لباس نظامی وارد تحریریه روزنامه کیهان شد و به سمت اتاقک شیشهای سردبیری رفت. بعد از چند دقیقه یکی از کارکنان از آن اتاق بیرون آمد و گفت که این فرد از طرف حکومتنظامی برای کنترل مطالب و تیترها آمده است. وقتی این خبر در تحریریه پخش شد تقریباً همه کارکنان بهصورت خودجوش از جایشان بلند شدند و خودکارها را به نشانه اعتراض روی میز میکوبیدند. در اعتراض به این حرکت رژیم و دخالت مستقیم اش در کار رسانه، بیانیهای صادر شد. این اعتصاب چهار روز طول میکشد .
با توجه به اینکه روزنامهها در آن شرایط اخبار اعتراضها را کمکم بهصورت بیطرفانهای منتشر میکردند ، عدم انتشار روزنامه در آن چند روز باعث شد تا طبقات مختلف مردم آگاه شوند و بخشهای مختلف جامعه و تشکل هایی که با استفاده از فضای متحول کشور فعال شده بودند با دستههای گل به طرف تحریریهها هجوم بیاورند. کمیته اداره اعتصاب در روزنامه های چهارگانه تشکیل شد که من خودم عضو آن در روزنامه کیهان بودم. مثلاً مشخص میکردیم که باید چه مواضعی داشته باشیم، اگر میهمانها آمدند چه کسی حرف بزند ، و در چه چارچوبی بگوید و… . مردم با دستههای گل میآمدند و از حوزه سردبیری کسی روی میز میرفت و درباره مطالبات روزنامه نگاران و همراهی آنها با مردم برایشان صحبت میکرد.
بعد از چهار روز طی مذاکراتی، دولت شریف امامی قبول میکند تا سانسور را لغو کند، جلوی ورود نظامیان به مطبوعات را بگیرد . مطبوعات می توانستند از آن پس طبق قانون اساسی آزاد باشند و غیر از توهین به شاه اخبار و گزارش ها را منتشرکنند. کیهان هم این توافق را با تیتر «پایان یک قرن سانسور» در صفحه اول روزنامه منعکس کرد.
با توجه به اینکه روزنامهها در آن شرایط اخبار اعتراضها را کمکم بهصورت بیطرفانهای منتشر میکردند ، عدم انتشار روزنامه در آن چند روز باعث شد تا طبقات مختلف مردم آگاه شوند و بخشهای مختلف جامعه و تشکل هایی که با استفاده از فضای متحول کشور فعال شده بودند با دستههای گل به طرف تحریریهها هجوم بیاورند.
اشاره کردید که مدیران مسئول اغلب از نزدیکان به رژیم بودند، واکنش آنها نسبت به این اعتصابها چگونه بود؟ با روزنامهنگارانشان همراهی کردند؟
طبعاً آنها غافلگیر شده بودند و در عین حال مواضع مختلفی داشتند. بسیاری از ما میدانستیم مثلاً مدیرمسئول کیهان چون فرد روشن و مجربی بود درباره اینکه نباید با مطبوعات اینگونه برخورد شود و برخوردهای مستقیم آثار منفی دارد ،پشت پرده با سیستم امنیتی رژیم اختلاف سلیقه داشت. ولی طبیعی بود آنها نمیتوانستند با اعتصاب جمعی مطبوعات همدلی داشته باشند. شاید در واقع حدس می زدند که کشور به سرعت وارد شرایط بحرانی می شود و به همین دلیل برخی از مدیران مسئول در همان ماهها بهتدریج از کشور خارج شدند و امور را به دیگران سپردند و روزنامه ها عملاً توسط منتخبان درون تحریریه ها اداره میشد. در واقع نفوذ مدیران مسئول به حداقل رسیده بود. فقط بحث تامین هزینه های مالی بود که در آن دوران تیراژ و فروش روزنامه ها مرتب بالا میرفت .مثلاً در روزهای نزدیک به انقلاب تیراژ کیهان تایکمیلیون و ۲۰۰ هزار بالارفت.
این آزادیها از ۲۳ مهر تا ۱۵ آبان سال ۱۳۵۷ دوام یافت و روزنامه ها در طول این سه هفته بولتن انقلاب شده بودند و همه گروهها در روزنامه ها بیانیه میدادند، اعتراضها منعکس میشد و… .
اما این آزادیها از ۲۳ مهر تا ۱۵ آبان سال ۱۳۵۷ دوام یافت و روزنامه ها در طول این سه هفته بولتن انقلاب شده بودند و همه گروهها در روزنامه ها بیانیه میدادند، اعتراضها منعکس میشد و… . در این شرایط شاه برای اینکه جلو اعتراضها را بگیرد زندانیان سیاسی را هم آزاد کرده بود. جریانات مختلف اجتماعی و نیز رسانهها در آن دوران به اشکال مختلف سعی کردند تا علیه استبداد و فشارهای سیاسی واکنش نشان بدهند امارژیم به شکل کور و آمرانهای حاضر نبود تا نیروهای تازه و مورد اعتماد و دارای مقبولیت نسبی را وارد سیستم کند.
در ۱۵ آبان ۵۷ شاه ، ارتشبد ازهاری را نخستوزیر کرد که چند نظامی را هم بهعنوان وزیران کلیدی کابینه انتخاب میکند. این پیامی تند به جنبش سراسری و مردمی ایران بود.در چنین شرایطی و با اوج گیری اعتصابات سراسری دربسیاری از بخشهای اقتصادی و صنعتی، ازجمله صنعت کلیدی نفت ایران، اعتصاب ۶۲ روزه مطبوعات شروع شد
سرانجام در ۱۵ آبان ۵۷ شاه ، ارتشبد ازهاری را نخستوزیر کرد که چند نظامی را هم بهعنوان وزیران کلیدی کابینه انتخاب میکند. این پیامی تند به جنبش سراسری و مردمی ایران بود. به عبارتی انتظار میرفت بعد از این همه اعتراض شاه به سمت دادن آزادیهای جدی برود و دولتی ملی برای اداره کشور و اعتمادسازی و پاسخگویی به مطالبات مردم سرکار بیاورد. ولی او برخلاف وعده ها در عمل، باز هم به سراغ مشت آهنین رفت. در چنین شرایطی و با اوج گیری اعتصابات سراسری دربسیاری از بخشهای اقتصادی و صنعتی، ازجمله صنعت کلیدی نفت ایران، اعتصاب ۶۲ روزه مطبوعات شروع شد . این اعتصاب از ۱۵ آبان تا اواسط دیماه و روی کار آمدن دولت شاپوربختیار ادامه پیدا کرد و مطبوعات سرانجام با نرمش این دولت و البته پس از اجازه رهبری انقلاب که آن موقع در پاریس مستقر بود ، اعتصاب را میشکنند. در واقع « امام خمینی» برای اینکه مطبوعات در خدمت اطلاعرسانی به مردم باشند اجازه میدهد تا اعتصاب را کنار بگذارند.
در این ۶۲ روز اغلب روزنامه نگاران در محل سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات در خیابان رامسر جمع میشدند و عدهای هم در تظاهرات و تحصنها حضور پیدا میکردند. در خاطرم هست که یکبار آیتالله بهشتی وارد روزنامه کیهان شدند و ضمن تشکر از روزنامهنگاران سخنرانی دلگرم کننده ای هم در رابطه با آزادی مطبوعات داشتند که استقبال خوبی هم از ایشان شد. در واقع حدود ۳۵ روز قبل از پیروزی انقلاب، روزنامه های اصلی کشور، دوباره شروع به انتشارمی کنند و تمام عیار در خدمت انقلاب مردم درمیآیند و در این فاصله تحریریه ها هم به صورت شورایی اداره می شوند.
در این ۶۲ روز اغلب روزنامه نگاران در محل سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات در خیابان رامسر جمع میشدند و عدهای هم در تظاهرات و تحصنها حضور پیدا میکردند. در خاطرم هست که یکبار آیتالله بهشتی وارد روزنامه کیهان شدند و ضمن تشکر از روزنامهنگاران سخنرانی دلگرم کننده ای هم در رابطه با آزادی مطبوعات داشتند که استقبال خوبی هم از ایشان شد.
وضع تحریریهها بعد از انقلاب چگونه بود؟ چگونه مدیران مسئول تغییر پیدا میکنند؟
وقتی انقلاب پیروز میشود ما وارد فضایی کاملاً جدید میشویم. کشور هیچگونه تجربه جدی از فضای کاملاً آزاد نداشت. تا پیش از آن احزاب و نهادهای مدنیِ محکمی وجود نداشتند تا بتوانند با شناسنامه های روشن و با برنامه و در فضایی شفاف فعالیت و رقابت کنند. عملاً انقلاب که به تعبیر جامعه شناسان تندترین و پرهزینهترین شکل تغییر یک نظام است رخ داده بود. به عبارتی بر اثر مدیریت غلط سیستم بسته سیاسی است که سازوکاری کارآمد شکل نمی گیرد تا تغییرات به صورت اصلاحی و تدریجی از درون یک سیستم اتفاق بیفتد، نه اینکه تحت فشارهای مضاعف و طولانی سرانجام انفجاری صورت بگیرد. وقتی این انفجار حاصل شد تمام نظام سیاسی، اداری، نظامی و اقتصادی کشور زیر و رو شد. با توجه به اینکه رسانهها هم مدتهای طولانی زیر فشار رژیم گذشته بودند ، در چنین شرایطی طبیعی بود که تحولات انقلاب هم در همان نخستین ماههای پیروزی به سراغ مطبوعات بیاید. از یک طرف روزنامه نگاران با نیت صیانت از آزادی به دست آمده، هیچگونه محدودیتی را برنمی تافتند و از طرف دیگر مالکیت روزنامه ها با خروج مدیران مسئول آنها در وضعیت مبهمی قرارگرفته بود.
وقتی انقلاب پیروز میشود ما وارد فضایی کاملاً جدید میشویم. کشور هیچگونه تجربه جدی از فضای کاملاً آزاد نداشت. اعتراضات نسبت به خط مشی نشریات در قالب برگزاری اجتماعاتی در برابر دفاترآنها شروع می شود . کمی بعد اموال مالکان روزنامهها به اتهام های مختلف مصادره میشود، شورای انقلاب و دولت موقت نمایندگانی را تعیین میکنند تا مدیریت روزنامه های بزرگ را در دست بگیرند. دوسه ماه بعد از پیروزی انقلاب بود که اختلافات درباره نحوه اداره تحریریه روزنامه ها بالاگرفت.
به این ترتیب طولی نمی کشد که اعتراضات نسبت به خط مشی نشریات در قالب برگزاری اجتماعاتی در برابر دفاترآنها شروع می شود . کمی بعد اموال مالکان روزنامهها به اتهام های مختلف مصادره میشود، شورای انقلاب و دولت موقت نمایندگانی را تعیین میکنند تا مدیریت روزنامه های بزرگ را در دست بگیرند. دوسه ماه بعد از پیروزی انقلاب بود که اختلافات درباره نحوه اداره تحریریه روزنامه ها بالاگرفت.
انقلاب پیروز شده بود اما نظام حاکم هنوز مستقر نشده بود. با اینکه بدنه ارتش و نیروهای مسلح همراه انقلاب و مردم شده بودند ولی این نگرانی وجود داشت که آمریکا بخواهد به شاه پناه بدهد و برای سرنگونی رژیم تازه دست به کار شود. شاید به دلیل همین گونه نگرانی ها،کنترل روزنامه های بزرگ در اولویت قرارگرفته بود . حدود اواخر اردیبهشت ۵۸ جلو در ورودی روزنامه کیهان گفته شد که نباید ۲۰ نفر از روزنامهنگاران وارد تحریریه شوند.
از مدتی قبل درون روزنامه بخشهای اداری، کارگری و… آرامآرام انجمن اسلامی تشکیل داده بودند که با شورای انقلاب و دولت موقت ارتباطاتی داشتند و از این طریق دیدگاههای افراد در داخل روزنامه را رصد و این لیست ۲۰ نفره را به عنوان کسانی که با انقلاب همسو نبودند تهیه کرده بودند. اعضای تحریریه به این شیوه معترض بودند . با این موضع که همه این افراد در انقلاب مشارکت داشتند و اگر کسی متهم به تخلفی حرفه ای باشد باید موضوع در یک چارچوب صنفی مورد رسیدگی قرار بگیرد. بعد از این ماجرا برخی از بخشهای کارگری و قسمتی از تحریریه خدمت امام رسیدند و ایشان دستور ادامه انتشار روزنامه را دادند.
حدود اواخر اردیبهشت ۵۸ جلو در ورودی روزنامه کیهان گفته شد که نباید ۲۰ نفر از روزنامهنگاران وارد تحریریه شوند. اعضای تحریریه به این شیوه معترض بودند . با این موضع که همه این افراد در انقلاب مشارکت داشتند و اگر کسی متهم به تخلفی حرفه ای باشد باید موضوع در یک چارچوب صنفی مورد رسیدگی قرار بگیرد.
از این زمان به بعد شورای سردبیری کنار گذاشته شد و افراد جدیدی وارد صحنه شدند. نیروهایی از بیرون آمدند که بخشی از آنها بعداً روزنامهنگاران معروفی شدند. در آن زمان تحریریه دو بخش شد. بخشی خود را بازخرید کردند. بخشی هم به کارشان ادامه دادند. اما تقریباً همگی آشکار و پنهان میگفتند نباید با همکارانشان اینگونه برخورد میشد. این افراد را هم طرفدار عدالت اجتماعی، دموکراسی، استقلال کشور، رشد و توسعه می دانستند و بنابراین با اهداف کلان انقلاب مخالفتی نداشتند. من اگرچه اسمم در لیست ۲۰ نفره نبود ولی به جهت عاطفی آماده ادامه کار نبودم . بنابراین من هم خودم را بازخریدکردم. شاید فکر میکردم روزی به دنبالم می آیند اما چنین خبری نشد! به قول یکی ازروزنامه نگاران برجسته آن روزگار که حالادیگر در میان ما نیست « انقلاب، قهر و اشتی ندارد»… همینطورهم شد. حدود یک سال بعد به فضای مطبوعات که حال وهوای دیگری داشتند و بعدها به حوزه توامان مطبوعات و روابط عمومی با همه سختی ها و جاذبه هایش برگشتم. خلاصه تلفیقی از روزنامه نگاران قبل از انقلاب و نیروهای جدید مدیریت کار را به دست گرفتند و روزنامه متوقف نشد و با جهتگیری تازه به کارش ادامه داد.
بعد از چهل سال از انقلاب الان چقدر رسانههای کشور (بخصوص مطبوعات و فضای مجازی) در پرداختن به شعارهای اصلی چهل سال پیش انقلاب و مردم و نیز آرمانهای امام موفق بودند؟
رسانههای ما بعد از انقلاب دورههای مختلفی را تجربه میکنند. دورههایی مثل جنگ تحمیلی ۸ ساله، کودتای ناکام در ۵۹، اشغال سفارت آمریکا و… . به عقیده من دوره اصلاحات، دوره اوج آزادیهای اساسی برای مطبوعات بود.
رسانههای ما بعد از انقلاب دورههای مختلفی را تجربه میکنند. دورههایی مثل جنگ تحمیلی ۸ ساله، کودتای ناکام در ۵۹، اشغال سفارت آمریکا و… . به عقیده من دوره اصلاحات، دوره اوج آزادیهای اساسی برای مطبوعات بود. بسیاری از تربیتشدگان دوره های مختلف دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی(بعدها علوم اجتماعی و دراین سالها دانشکده ارتباطات ) وارد تحریریهها شده بودند و نسل جوانتری روی کار آمده بود.
در دوره جنگ، مطبوعات سعی میکردند آثار جنگی بزرگ بر روی زندگی مردم بخصوص طبقات متوسط به پایین را منعکس کنند و مبارزات و مقاومتها در دفاع از کشور و نیز نیازها و مطالبات مردم در پشت جبهه ها را مطرح کنند. به عبارتی لازم بود به موازات دفاع از مرزها، سیاستهای رفاهی و تأمین اجتماعی متناسبی توسط دولت ها در پشت جبهه ها اتخاذ واجرا شود. در دوره بازسازی هم از دیدگاه دولت وقت کشور نیاز به آرامش داشت شاید به همین دلیل مطبوعات با محدودیتهایی مواجه شدند و بخشهایی از دستگاههای نظارتی درکارآنها مداخلاتی میکردند. البته مطبوعات مسئولیت اجتماعی خود را در هر شرایطی در حد توان انجام میدادند اگرچه تندروی و کندروی را میتوان در همه بخشها دید. اما مشکل اصلی ما در کشور این بوده که قبل از انقلاب فضای آزاد را تجربه نکرده بودیم و آزادی سیاسی و احزاب شناسنامه دار و برنامه محور در میدان نبودند. بار همه این نداشته ها، بر دوش مطبوعات بود. به عبارتی گویی باید مطبوعات بار سنگین نبود احزاب و نهادهای مدنی ریشه دار را به دوش بکشند. شاید الان هم حتی به گفته بسیاری از فعالان و متولیان امور، بزرگترین مشکل مان از حیث مسائل اجتماعی و فرهنگی و رسانه ای ، نبود احزاب جدی و واقعی است؛ بهرغم اینکه در قانون اساسی،آزادی مطبوعات ، احزاب و نهادهای مدنی را به رسمیت شناخته ایم.
در دوره جنگ، مطبوعات سعی میکردند آثار جنگی بزرگ بر روی زندگی مردم بخصوص طبقات متوسط به پایین را منعکس کنند و مبارزات و مقاومتها در دفاع از کشور و نیز نیازها و مطالبات مردم در پشت جبهه ها را مطرح کنند. در دوره بازسازی هم از دیدگاه دولت وقت کشور نیاز به آرامش داشت شاید به همین دلیل مطبوعات با محدودیتهایی مواجه شدند و بخشهایی از دستگاههای نظارتی درکارآنها مداخلاتی میکردند
وقتی احزاب جدی نداریم در قوه قانونگذاری هم با نمایندگانی مواجه هستیم که اغلب برنامه مشخص و تفکرات منسجم برای اداره کشور ندارند. آثار این کمبود به جامعه وارد میشود و مطبوعات هم مجبور هستند دائماً مسائل ناشی از این وضعیت را نقد کنند و جنگودعواهای بی پایان درباره نابه سامانی های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و… در مطبوعات و فضای نوظهور مجازی مطرح میشود. این در حالی است که این مسائل باید آزادانه و همه جانبه در تشکلهای مدنی و احزاب رسمی مطرح و تحلیل شود و مطبوعات به موازات آنها حرکت کنند. به عبارتی این دو حوزه در عرصه مردم سالاری مکمل هم هستند و زمینه ساز توسعه سیاسی به حساب می آیند.
بنابراین نباید از مطبوعات انتظار داشته باشیم که بهتنهایی دستاوردها و ضعفهای انقلاب را به شکل جامع تبیین کنند. این اتفاق باید در درجه اول در نهادها و احزاب به صورت سیستمی بیفتد. چون نهادهای مدنی و احزاب، عرصه ای هستند که اندیشمندان کشور از تمامی طیف های نظری و سیاسی، می توانند برای اداره کشور در حوزه های مختلف برنامه تعریف کنند و نامزدهای خود را برای تحقق آن برنامه ها در انتخابات مختلف معرفی کنند. از طرفی هم باید آزاد باشند از طریق مطبوعات و تلویزیون تبلیغ کنند. به عبارتی حکومت باید این فضا را درست کند تا این رقابت شکل بگیرد. از درون چنین سازوکاری خروجیهای منطقیتر و حسابشدهتر و برنامههای روشنتر برای تحقق توسعه همه جانبه و هدفمند خواهیم داشت. اما چون این فضا را نداریم ، اغلب گرفتاری پیدا میکنیم و گاهی انتظار داریم رسانه به تنهایی در شناسایی و حل و فصل مشکلات، موثر عمل کند.
مشکل اصلی ما در کشور این بوده که قبل از انقلاب فضای آزاد را تجربه نکرده بودیم و آزادی سیاسی و احزاب شناسنامه دار و برنامه محور در میدان نبودند. بار همه این نداشته ها، بر دوش مطبوعات بود. شاید الان هم حتی به گفته بسیاری از فعالان و متولیان امور، بزرگترین مشکل مان از حیث مسائل اجتماعی و فرهنگی و رسانه ای ، نبود احزاب جدی و واقعی است.
ما باید به تجارب و آموزههایی جهانی در این عرصه ها نگاهی بیندازیم. جنبههای مثبت را برداریم و آنها را متناسب با ساختارهای فرهنگی خودمان ، بومی کنیم. در همه اتفاقاتی که در طول این سالها افتاده است، نبود احزاب قوی و پاسخگو که در رأسشان اندیشهورزان مسئولیتپذیری حضور داشته باشند، حس میشود.
به عقیده من مطبوعات در دوره دولت آقای روحانی هم تلاش خود را کردند و فکر نمیکنم دولت خواسته باشد تا در کار مطبوعات مداخله های آنچنانی کند. امیدوارم موضوع تهیه پیشنویس لایحه نظام روزنامه نگاری ایران که این روزها برسر زبانهاست، به تشکل صنفی اعضای این حرفه واگذارشود. دولت نباید ناخواسته شائبه مداخله در کار روزنامه نگاران را در اذهان ایجاد کند. به ویژه این که الان فضای مجازی هم اضافهشده است. قبلاً دولتها میتوانستند از طریق مدیران مسئول، لغو امتیاز و… در کار مطبوعات مداخله کنند. الان در فضای مجازی، ما وارد دنیای بی سردبیری رسانه شده ایم. اگرچه این فضا ظرفیتها و مزایای خوبی برای شفافیت، اطلاعرسانی ، سرعت و تسهیل انتشار اطلاعات دارد ولی واقعیت این است که دنیا در حال تحلیل این مسئله است که آیا این دنیای بی سردبیر، مطلوب جوامع است؟ ممکن است چه آثار مضری داشته باشد و چه خسارتهایی به بار میآورد؟ چگونه باید احساس مسئولیت را به فضای مجازی آورد؟ چگونه می توان سواد رسانهای مردم را بالا برد؟ حتی بحثهایی که میشود، نقش نهادهای مدنی ، احزاب و آن ساختارهایی که سنتی توصیف میشود، در تاثیرگذاری بر این فضا منتفی نیست. همینها هستند که اذهان مردم را جهت میدهند و آنها را در انتخابهایشان کمک میکنند تا در فضای مجازی دستبسته و چشمبسته حرکت نکنند و هر مطلبی را به راحتی نپذیرند. بستن و فیلتر کردن این فضاها، چاره کار نیست. باید راه را در توسعه سیاسی و فرهنگی و بالا بردن سطح آگاهیهای عمومی مردم جستجو کرد.
قبلاً دولتها میتوانستند از طریق مدیران مسئول، لغو امتیاز و… در کار مطبوعات مداخله کنند. الان در فضای مجازی، ما وارد دنیای بی سردبیری رسانه شده ایم. بستن و فیلتر کردن این فضاها، چاره کار نیست. باید راه را در توسعه سیاسی و فرهنگی و بالا بردن سطح آگاهیهای عمومی مردم جستجو کرد.
بنابراین به عقیده من اکثر رسانههای ما به غیر از صداوسیما که شرایط خاصی دارد، در این زمینه تلاش موثری کردند. به عبارتی مجلات ، مطبوعات، ماهنامهها، روزنامهها در بعضی دورهها از جمله دوره جنگ، دوره سازندگی-تا حدودی- و دوره آقای خاتمی –بهطورجدی تری- به مسائل اساسی میپرداختند که دغدغه مردم بود. مردم در شرایط انقلاب از لحاظ اجتماعی به دنبال عدالت اجتماعی بودند. چرا مردم در دوران شاه اعتراض کردند؟ اگرچه رشد و توسعه اقتصادی در دوران شاه وجود داشت ولی موزون نبود. خیلی از روستاییان هنوز مشکلات جدی داشتند. فقر و حاشیهنشینی در شهرها به صورت وسیع وجود داشت. تغییرات طبقاتی اتفاق افتاده بود. فئودالها، سرمایهدارهای بزرگشده بودند، کارگران صنعتی توسعه پیدا کرده بودند، اما بخشهایی از روستاییان زمینهایشان را از دست داده بودند و در اطراف شهرها مستقر شده بودند. مطالبات اجتماعی طبقات جوان ، روشنفکر و تحصیلکرده مسئلهای بود که در دوران شاه مورد غفلت قرار گرفت و بعد از انقلاب لازم بود تا به آن توجه شود. در بعضی قضایا به خاطر جنگ شاید ممکن نبود فضای سیاسی کامل باز باشد ولی بعد از جنگ لازم بود تا این کار صورت میگرفت. در طی ۸ سال دوره آقای خاتمی اتفاقاتی افتاد و تفکرات مختلف درگیر شدند و منازعات آنقدر بالا گرفت که کشور نتوانست بر سر یک مدل سیاسی و اقتصادی برای اداره کشور به تفاهم ملی برسد و این منجر به سرکار آمدن دولتی هشتساله با شعارهای عمدتاً پوپولیستی شد. این در حالی بود که درآمد نفتی ما در طول آن سالها ۶۰۰ الی ۷۰۰ میلیارد دلار بود اما طرح های برنامه محور و راهبردی کمرنگ بود. برنامه هایی که آثار زیربنایی مثبتی برای کشور دربرداشته باشند… .
مطبوعات بهرغم محدودیتهایی که در هرکدام از این دورهها کم وبیش وجود داشته تلاش کردند تا برروی اهداف اصلی انقلاب تمرکز کنند و مسئولین را متوجه این قضیه کنند که منشور اصلی کارشان قانون اساسی است.
میخواهم بگویم مطبوعات بهرغم محدودیتهایی که در هرکدام از این دورهها کم وبیش وجود داشته تلاش کردند تا برروی اهداف اصلی انقلاب تمرکز کنند و مسئولین را متوجه این قضیه کنند که منشور اصلی کارشان قانون اساسی است. قانون اساسی هم بخشهای مختلفی دارد که یکی از بخشهای آن حقوق مردم، تفکیک قوا، آزادی مطبوعات و احزاب است. به عقیده من مطبوعات کوتاهی نکردند و در حد توان و بعضاً باهزینههای سنگین این کار را در شرایط دشوار انجام داده اند.
نکته دیگر درباره عملکرد رادیووتلویزیون است. رسانه ای با این اهمیت وقتی برنامههای جذاب و قوی نداشته باشد، یا مباحث جدی جامعه بین صاحبان تفکرهای مختلف در آن مطرح نشود طبیعتاً بسیاری از مخاطبان بالقوه خود را تدریجاً از دست میدهد. چنین رسانه هایی با عملکرد ضعیف خود، ناخواسته برای رسانههای برون مرزها، بیننده درست می کنند. این درحالیست که نیروهای تخصصی وحرفه ای در این رسانه ها کم نیستند و اگر دستشان باز باشد می توانند حرفه ای عمل کنند.