شفقنا رسانه- زهرا حکیمی: در پی هر حادثهای اعم از تروریستی و یا طبیعی رسانهها ملزم به رعایت تاکتیکها و اصولی هستند تا امنیت ملی ، روحی و روانی جامعه حفظ شود. از طرفی هم گفته میشود که رسانهها باید در زمان بروز بحران اطلاعات درست و مطمئن را در کمترین زمان ممکن به مردم ارائه دهند. حفظ تناسب بین اطلاعرسانی مطمئن و سریع و امنیت روحی و روانی جامعه مسئلهای است که در زمان بروز بحران باید به آن توجه کرد. اکبرنصراللهی رئیس دانشکده ارتباطات و مطالعات رسانه دانشگاه آزاد در گفتگو با شفقنا رسانه معتقد است که اگر رسانهها در زمان وقوع رویدادهای مهم به مردم اطلاعات سریع، صحیح و جامع ارائه دهند و ابعاد و زوایای مختلف آن را برای مردم روشن کنند باعث تأمین امنیت روحی و روانی مردم میشوند.
در اتفاقاتی مثل حادثهی تروریستی اطلاعرسانی سریع و صحیح درباره آن جزء مواردی است که باید در اولویت قرار گیرند، در کنار این هم بحث حفظ امنیت روانی جامعه مطرح است. رسانهها چگونه باید بین اینها تناسب رعایت کنند؟
واقعیت این است که اطلاعرسانی در همهی شرایط جزء وظایف ذاتی رسانهها است. یعنی اگر اطلاعرسانی را از رسانهها حذف کنیم شاید از آن کارکرد مهم و اصلی خود دور شوند و فلسفهی تأسیسی آنان خیلی موضوعیت نداشته باشد. بنابراین مهمترین کارکرد و علت اصلی تأسیس رسانهها همین کارکرد اطلاعرسانیشان چه در شرایط عادی، شرایط بحرانی و وقوع حوادث است. بنابراین رسانهها باید در همه شرایط بهویژه شرایط بحرانی به این وظیفه بیش از وظایف دیگر توجه داشته باشند. این به نیاز ، چسبندگی و علاقهی مردم به اطلاعات و اخبار در شرایط مختلف بهویژه زمان بروز بحران برمیگردد. یعنی مردم در زمان بروز بحران و حوادث به دنبال یافتن اطلاعات مطمئن و جامع در سریعترین زمان ممکن هستند و کمترین غفلت باعث ناراحتی و رویگردانی مردم از رسانهها میشود.
نکته بعدی، اینکه شما گفتید رسانهها در زمان وقوع بحران علاوه بر اطلاعرسانی سریع و صحیح، باید حفظ امنیت روانی مردم را هم جزء اولویتهای خود قرار دهند. من میخواهم این را بهگونهای دیگر بگویم، یعنی علاوه بر اینکه دانستن حق مردم است، امنیت روحی و روانی هم حق مردم است. بنابراین رسانهها باید بهگونهای مراقب باشند که هر دو حق حفظ شود، نه اینکه یکی از حقها بر دیگری غلبه داشته باشد.
حفظ امنیت روحی و روانی جامعه به این مفهوم نیست که رسانهها در زمان وقوع حوادثی مثل حادثه تروریستی در اهواز، اسیدپاشی یا بحران هایی مثل زلزله، سیل و… اطلاعات به مردم ندهند و فکر کنیم اگر اطلاعات ندهند امنیت روحی و روانی مردم تأمین و تضمینشده است. به نظر من این نگاه اشتباه است. درواقع تأمین امنیت روحی و روانی مردم در دادن اطلاعات سریع ، جامع و صحیح است. یعنی اگر رسانهها در زمان وقوع رویدادهای مهم -که اتفاقاً چسبندگی و نیاز مردم بیش از هر زمان دیگری است- به مردم اطلاعات سریع، صحیح و جامع ارائه دهند و ابعاد و زوایای مختلف آن را برای مردم روشن کنند باعث تأمین امنیت روحی و روانی مردم میشود.
اگر مسئولان متعهد، رسانههای داخلی و رسانههای محلی اطلاعات موردنیاز مخاطب را ندهند، مخاطب مجبور میشود به شکل دیگری این نیاز را تأمین کند. یعنی به سراغ رسانههای غیر معتبر با هویت نامشخص و جعلی و یا رسانههای خارجی و بیگانه مراجعه کند.
در چنین شرایط حساسی اگر مسئولان متعهد، رسانههای داخلی و رسانههای محلی اطلاعات موردنیاز مخاطب را ندهند، مخاطب مجبور میشود به شکل دیگری این نیاز را تأمین کند. یعنی به سراغ رسانههای غیر معتبر با هویت نامشخص و جعلی و یا رسانههای خارجی و بیگانه مراجعه کند. به همین دلیل عدم رعایت این مسئله باعث میشود امنیتی که رسانهها، مقامات و حکومت دنبال آن است نهتنها تأمین نشود بلکه در معرض مخاطره قرار گیرد.
بنابراین تأکید میکنم که حفظ امنیت روحی و روانی مردم در زمان وقوع حوادث مهم و بحرانها در دادن اطلاعات در سریعترین زمان ممکن، در صحیحترین و جامعترین شکل است. نه در ندادن اطلاعات.
فکر میکنید رسانههای ما در حادثه تروریستی اهواز توانستند نیاز اطلاعاتی مردم را جامع ، صحیح و سریع فراهم کنند؟
چند روزی از وقوع این حادثه بیشتر نگذشته است. اگر قرار باشد قضاوت و ارزیابی درستی داشته باشیم باید محققان و پژوهشگران دانشکدههای مختلف فرصت داشته باشند تا بر روی پوشش این حادثه کار کنند و ببیند بر اساس شاخصهای پوشش خبری مثل سرعت، هویت، صحت، تعارض و… عملکردشان چگونه بوده است. شاخص تعارض به این معنی که اگر رسانهها اطلاعاتی را از وقوع یک حادثه منتشر کردند، آیا با واقعیت در تعارض است یا خیر؟ آیا با عملکرد خود آن رسانه در حال، گذشته و آیندهاش در تعارض است یا خیر؟ بنابراین من فکر میکنم باید زمانی از وقوع حادثه بگذرد و بر اساس شاخص تعارض، صحت، جامعیت، سرعت، سیاستهای آن رسانه، شاخصهای امنیت ملی و… عملکرد رسانه ارزیابی شود، بعد بگوییم آیا این رسانهها کار خود را خوب انجام دادهاند؟ در چه حوزهای خوب عمل کردند و در چه حوزهای بد؟
اما بررسیهای اجمالی من نشان میدهد که رسانهها به لحاظ شاخص نسبت به قبل خوب عمل کردند. یعنی در واقع بین زمان وقوع این حادثه تروریستی با زمان انتشار خبر چه در بحث فضای مجازی، چه رادیو ،تلویزیون و چه مطبوعات نسبت به قبل فاصله کمتر است. یعنی اگر در رسانههایی مثل رادیوتلویزیون، مطبوعات و خبرگزاریها قبلاً مطالب مقداری با تأخیر بوده ،الان این فاصله کم شده است.
در این حادثه همه رسانهها، کنشگران اجتماعی، سیاسی و هنری یک موضع متحد و واحدی داشتند و نسبت به این حادثه تروریستی نفرت خود را ابراز کردند. جز چند رسانه معدود که اعتبار و حیثیت خود را بر باد دادند و به نوعی کارشان شلیک به خود بود. به عبارتی در شرایطی که افراد داخلی، خارجی، رسانهها و مسئولان و سلبریتیها همه نفرت خود را از این حادثه تروریستی ابراز کردند تلویزیون ایران اینترنشنال با سخنگوی الاحوازیه مصاحبه کرد و مجری به سخنگوی این گروهک تروریستی که دستش به خون مردم آغشته شده، خوشآمد گفت. این رسانه با این کار اعتبار خود را به باد داد.
به طور کلی عملکرد رسانهها در داخل و خارج را چگونه ارزیابی میکنید؟ عملکردشان در کجا بیشتر جای نقد دارد؟
متأسفانه قبلاً رسانههای داخلی در موضوعاتی که ملی و انسانی بود دنبال بهرهبرداری سیاسی بودند. اما این بار خوشبختانه این اتفاق نیفتاد و یک وحدت رویه، اجماع، همدلی در بین رسانهها چه در فضای مجازی و چه رادیو و تلویزیون و چه مطبوعات و خبرگزاریها وجود داشت و این میتواند برای حوادث آینده یک مدل باشد.
جا دارد روزنامههای ما این حادثه را تحلیل کنند و با کارشناسان مختلف صحبت کنند و یک جریان سازی رسانهای ملی و بینالمللی را ایجاد کنند
اما اشکالی که در پوشش این حادثه وجود داشت این است که ما همچنان در مورد عمقبخشی و نگاه تحلیلی ضعیف عمل کردیم. یعنی رسانههای ما باید سابقهای از گروههای تروریستی-چه الاحوازیه و چه داعش- و عملیات تروریستی که در ایران انجام دادهاند به مردم یادآوری میکردند و به دور از احساسات، افرادی که پشت این گروهکهای تروریستی هستند و حامیان آنها را معرفی میکردند. اگرچه بهصورت کلی و شعاری این کار را انجام دادند ولی به عقیده من کافی نیست. جا دارد روزنامههای ما اینها را تحلیل کنند و با کارشناسان مختلف صحبت کنند و یک جریان سازی رسانهای ملی و بینالمللی را ایجاد کنند و رسانههای انگلیسیزبان، عربی زبان و… را به کمپین افشاگری درباره تروریسم و حامیان آن و مبارزه با تروریسم دعوت کنند.
اما در مورد رسانههای خارجی؛ تلویزیون ایران اینترنشنال با این کارش خود را رسوا کرد و این یک آبروریزی ماندگار و فراموشنشدنی در رسانههای فارسیزبان است که در ساعات آغازین حادثه تروریستی به جای افشاگری و محکوم کردن تروریستها با سرکرده آنها مصاحبه کند و خوشآمد بگوید.
تلویزیون BBC هم اگرچه مقداری بهتر از ایران اینترنشنال عمل کرد ولی وقتی این اتفاق افتاد از حمله تروریستی صحبت نکرد و میگفت حمله به رژه نظامیان. درصورتی که این رژه نبود بلکه یک مناسبت دفاع مقدس بود و نیروهای مسلح آمدند تا در این مناسبت توانمندی خود را نشان دهند و این یک حمله تروریستی محسوب میشود. بنابراین به لحاظ مدیریت واژگانی، واژهها و جملاتی بهکاربرده شد که دوگانه بود چراکه وقتی در کشورهای غربی این حملات اتفاق میافتاد همین رسانهها بلافاصله میگفتند حمله تروریستی اما در مورد ایران گفتند حمله به رژه نظامیان در اهواز.
چیزی که برای من تعجبآور بود مجریان شبکه من و تو برخلاف BBC و ایران اینترنشنال این حمله را محکوم کردند و واژه حمله تروریستی را بکار بردند. اما کار شیطنتآمیز ، مرموزانه، غیراخلاقی و غیرانسانی انجام دادند یعنی به نوعی این حمله تروریستی را به اقدامات گذشته حاکمیت ایران، دستگاهها و نهادهای نظامی ایران در کشور و یا منطقه ربط دادند و این حمله را به نوعی توجیه کردند. یعنی در نتیجهگیری خود اقدامات ایران در منطقه و داخل کشور را علت حادثه معرفی کردند.
بحثی که در اینجا پیش میآید انتشار عکسهای دلخراش از قربانیان حادثه و لحظات ناراحتکننده است. رسانههای جهان در هنگام وقوع حوادث تروریستی از لحاظ پوشش خبری و انتشار عکسهای حادثه چگونه عمل میکنند؟
رسانههای خارجی در پوشش حوادث شات ها و نماهایی که از مجروحان و اجساد میگیرند نمای دور است و به نوعی ابراز همدردی میکنند. حتی مقامات را بهگونهای نشان میدهند که ضمن ابراز همدردی تسلط و اقتدار مقامات ، مسئولان و دستگاهها را نشان دهد.
به طور کلی رسانههای خارجی در پوشش حوادث تروریستی، انسانی و حوادثی که به نوعی با احساسات مردم سروکار دارند و جنبه ملی و انسانی دارد مثل تیراندازی به مدارس، یا حملات تروریستی و… چند کار انجام میدهند. اول؛ بهگونهای فیلم میگیرند و مدیریت واژه دارند که نشاندهنده اقتدار دستگاههای نظامی و امنیتی باشد. یعنی عکسهایی با شات های بالا میگرفتند که تسلط و اشراف اطلاعاتی، امنیتی و انتظامی را نشان دهد. نکته دوم؛ تصاویر جنازهها بخصوص تصاویری که احساسات مردم، سالمندان و کودکان را جریحهدار میکند را منتشر نمیکنند و یا با گرافیک کار میکنند.
بنابراین شات ها و نماهایی که از مجروحان و اجساد میگیرند نمای دور است و به نوعی ابراز همدردی میکنند. حتی مقامات را بهگونهای نشان میدهند که ضمن ابراز همدردی تسلط و اقتدار مقامات ، مسئولان و دستگاهها را نشان دهد. اینها مواردی است که رسانهها در کشورهای خارجی رعایت میکنند. از طرفی اگر بخواهند بر اساس سیاستهای رسانهشان تصاویری پخش کنند که به نوعی خشن است حتماً قبل از آن هشدار میدهند و میگویند که دیدن این تصاویر برای کودکان و سالمندان مناسب نیست.
اما در ایران این مسئله نسبت به حوادث قبل بهتر رعایت شده بود. البته گاهی شما میخواهید بگویید که این حادثه چقدر زشت و منفور بوده و برای اینکه اوج رذالت تروریستها را نشان دهید شاید لازم باشد تصاویری را منتشر کنید. میخواهید بگوید اینها به نظامیان تیراندازی نکردند، بلکه کودکان ، زنان و سالمندان را مورد هدف قراردادند، به کودکی که قرار بود فردا به مدرسه برود تیراندازی کردند. چون بعضی مواقع اگر این تصاویر را نشان ندهید نمیتوانید بگویید که دشمن و گروههای تروریستی مثل الاحوازیه، داعش و حامیان آنها چقدر پست هستند. به همین دلیل سیاست رسانهای و ملی شما اقتضا میکند که این تصاویر را انتشار دهید.
در چنین شرایطی رسانه باید سعی کند در ساعاتی تصاویر ناراحتکننده را نشان دهد که کودکان خواب باشند. به عبارتی در ساعت مناسب انتشار داده شوند. قبل از آن هشدار دهد، سعی کند تا آنجا که مقدور است رعایت کند مثلاً اگر میخواهد نشان دهد که کودکی در این حادثه کشتهشده است، میتواند تصویری خونآلود از او یا اسباببازی که از دستش افتاده را نشان داد یعنی نیازی نیست حتماً بگوییم دلوروده کودک بیرون آمده است. این قبیل تصاویر خشن اثرات مخربی دارد و متأسفانه خیلی وقتها رعایت نمیکنیم.
در حادثه تروریستی اهواز من برآورد دقیقی ندارم اما به نظر میرسد آنجا که یک نظامی بچهای را بغل کرده و او را از تیررس دور میکند یک نوع همدلی را به تصویر میکشد که انتشار این قبیل تصاویر مشکلی ندارد.
.
اگرچه در حادثه تروریستی اهواز عکسهای خوبی منتشر شد و عکاسان توانستند عمق این فاجعه را به تصویر بکشند. اما در روزنامهها و رسانههای خارجی تصاویری از نیروهای نظامی و سربازان منتشرشده که بر روی زمین افتاده بودن و نوعی شلختگی و دستپاچگی را به تصویر میکشید و عدهای انتشار این تصاویر را کار درستی نمیدانند. نظر شما چیست؟
بله انتشار این قبیل عکسها خوب نیست. اشاره کردم، تصاویر باید بهگونهای گرفته شود که نشان دهد نیروهای نظامی و مسئولان بر اوضاع اشراف دارند و مسلط هستند. چون در هر صورت نباید اعتماد مردم به نیروهای نظامی و امنیتی حداقل در ساعات اولیه حادثه خدشهدار شود. این نیروها میخواهند مدیریت میدان کنند و احتمال حمله تروریستی در ساعات اولیه وجود دارد بنابراین اهداف ملی ما اقتضا میکند نیروهایی که شلخته و غافلگیر هستند و یا روحیه خود را از دست دادهاند را نشان ندهیم. اگرچه ممکن است در روزها و ساعات مناسب دیگری آنها را بازتاب دهیم ولی در ساعات ابتدایی اصلاً نباید این کار انجام شود و این خلاف اخلاق، تعهد ملی و مسئولیت ملی ما است اما متأسفانه میبینیم که نشان میدهند.
یک نظامی وقتی صدای تیراندازی میشنود اگر بخواهیم بر اساس تاکتیکها و اصول مسلم نظامی او را هنگام دراز کشیدن نشان دهیم موردی ندارد اما اگر نشان دهیم که این افراد مستأصل، غافلگیر و شلخته هستند و دست و پای خود را گمکردهاند کاری بسیار غیراخلاقی و غیرمسئولانه است و باعث میشود اعتماد مردم به دستگاههای اطلاعاتی و نظامی ضعیف شود، امنیت روحی و روانی مردم را به خطر بیندازد و اگر بار بعد اتفاق مشابهی رخ داد مردم دیگر به نظامیان و نیروهای امنیتی اعتماد نکنند. بنابراین اگر اشکالی وجود دارد باید در یک زمان مناسب و به صورت تخصصیتر با حضور خود نیروهای نظامی این مسئله بررسی و تحلیل شود.
در کشورهای غربی هم ضعف وجود دارد. در این کشورها اقدامات تروریستی زیادی صورت میگیرد. حمله با اسلحه به مدارس آمریکا تقریباً جزء حوادث روزانه آنجا شده است ولی در تصاویری که از آنها منتشر میشود معمولاً اقتدار پلیس را نشان میدهد و تصاویر شات هوایی از بالا هستند.
یعنی اینها تاکتیکهایی هستند که عکاسان و خبرنگاران در زمان بروز حوادث باید درنظر بگیرند؟
عکاسان و خبرنگاران حاضر در صحنه وظیفه دارند آنچه اتفاق میافتد را به سردبیران و دبیران خود مخابره کنند و یک دروازهبانی اولیه انجام دهند. اما درنهایت باید دبیران سرویس، سردبیران سرویس ، مدیران خبر و آنهایی که دروازهبانان نهایی هستند حواسشان به این تاکتیکها باشد و این مسائل را مدیریت کنند.
عکاسان و خبرنگاران حاضر در صحنه وظیفه دارند آنچه اتفاق میافتد را به سردبیران و دبیران خود مخابره کنند و یک دروازهبانی اولیه انجام دهند. اما درنهایت باید دبیران سرویس، سردبیران سرویس ، مدیران خبر و آنهایی که دروازهبانان نهایی هستند حواسشان به این تاکتیکها باشد و این مسائل را مدیریت کنند.
در مواردی خبرنگار ممکن است اطلاعاتی از عاملان و علتهای دقیق حمله داشته باشد، باید از خود بپرسد انتشار این اطلاعات به ضرر امنیت ملی نیست؟ در چنین شرایطی ما بر اساس تاکتیک هزینه از سرمایه عمل میکنیم. به بیان سادهتر اعتماد مخاطب مهمترین سرمایه رسانه است. رسانه باید تلاش کند تا این اعتماد را در مخاطب بیشتر کند . این یعنی هزینه برای سرمایه. بعضی مواقع شما اطلاعاتی را منتشر میکنید که ممکن است به ضرر رسانه هم باشد اما اعتماد مخاطب را به دست میآورید تا بتوانید ادامه حیات دهید. اعتماد مخاطب باعث میشود تا شما به لحاظ اقتصادی و معنوی سرمایه را کسب و انباشته کنید. حال سرمایه را که اعتماد مخاطب است به دست آوردید. این سرمایه را باید در جاهایی هزینه کنید. یعنی جایی که منافع ملی شما و انسانیت اقتضا میکند.به عنوان مثال در حمله به سفارت انگلیس تصاویری منتشر شد که واقعاً خلاف امنیت ملی ما بود. این تصاویر نشان میداد که سربازان درحال خندیدن هستند و در مقابل مهاجمان به سفارتخانه هم در حال خندیدن هستند و گویی با هم هماهنگی دارند.
در این حادثه ممکن است عکاسان عکسهای خوبی بگیرند که نشان دهند نیروهای امنیتی ما مستأصل هستند، ضعف دارند و یا عکسهای خیلی خشن بگیرند اما برای اینکه امنیت ملی و روانی مردم حفظ شود آن عکسها را مخابره نمیکنند حتی اگر مخاطبشان کم شود.
به همین دلیل شما یک وقت میبینید که اطلاعات فوقالعاده مهمی دارید و میگویید اگر من این را منتشر کنم مخاطبانم بیشتر میشوند، اما آیا به لحاظ امنیت ملی میتوانید بگویید چون مخاطب زیادی به دست میآورم این را منتشر میکنم؟ بر اساس تاکتیک هزینه از سرمایه شما ضرر میکنید و ممکن است بعضی از مخاطبان خود را از دست بدهید اما برای حفظ منافع ملی آن اطلاعات را منتشر نمیکنید. در اینجا هم عکاسان ممکن است عکسهای خوبی بگیرند که نشان دهند نیروهای امنیتی ما مستأصل هستند، ضعف دارند و یا عکسهای خیلی خشن بگیرند اما برای اینکه امنیت ملی و روانی مردم حفظ شود آن عکسها را مخابره نمیکنند حتی اگر مخاطبشان کم شود.
شما در بحرانهایی مثل یازده سپتامبر و یا سایر بحرانها میبینید که رسانههای آمریکایی از این تاکتیکها استفاده کردند. مثلاً خبرنگار CNN میگوید من باید ماسک بزنم تا این تصاویر را منتشر کنم و چون آمریکاییها بهاندازه کافی ناراحت هستند این کار را نمیکنم و دوربین را به سمت امدادرسانی میبرد و یا خبرنگار با ماسک گزارش نمیدهد، یا در جایی که باید نشان دهد تروریستها دقیقاً به کجای پنتاگون زدند ولی اینها را نشان نمیدهد و میگوید اگر این کار را بکنیم تروریستها سوءاستفاده میکنند و… .
پس بر اساس تاکتیک هزینه از سرمایه حتی اگر رسانه مخاطب خود را از دست بدهد باید منافع و امنیت ملی و روانی مردم را در اولویت قرار دهد. اما متأسفانه در کشور ما این مسئله رعایت نمیشود و افراد برای جذب مخاطب بیشتر بیمحابا اطلاعاتی را مخابره میکند که مغایر با امنیت ملی کشور و امنیت روحی و روانی مردم است.