در گفتوگو با شفقنا رسانه مطرح شد
غیرحرفهای دیدن رویدادها دلیل سانسورها و ترجمههای غلط است
نباید در آگاهی مخاطب تردید کنیم
آیا با سانسور کردن دشمن به او ضربه میزنیم؟
شفقنا رسانه- زهرا حکیمی: در پوشش سخنان چهرههای بینالمللی گاهی شاهد ترجمه نادرست یا حذف بخشهایی از سخنانشان در رسانههای داخلی اعم از سایتها، خبرگزاریها و از همه مهمتر صداوسیما هستیم که مصداق این ادعا را در حذف بعضی بخشهای سخنان سید حسن نصرالله (اینجا) یا عدم پوشش سخنان ترامپ و ترجمه نادرست سخنانش و… میتوان یافت. با چنین رویکردی سرنوشت اعتماد مخاطب چه میشود؟ برای پوشش این سخنرانیها چه نکاتی را باید رعایت کرد؟
احمد میرعابدینی مدرس ارتباطات سیاسی در گفتوگو با شفقنا رسانه معتقد است چنین مسائلی در رسانههای مختلف اتفاق میافتد. اگرچه رسانههای ما ظاهراً یکدست به نظر می رسند، اما یکدست نیستند و هر کدام رویکرد متفاوتی دارند ولی در مجموع در عملکردشان یک رویکرد مشترک وجود دارد و آن توجه کمتر به اصل خبر است. یعنی به عنوان مثال بعضی رسانهها وقتی میخواهند خبر یک چهره بینالمللی را منتشر کنند، از همان اول بنا را بر هدایت، ارشاد ، دخل و تصرف در سخنان او میگذارند. به همین ترتیب، میخواهند در هر جایی این سخنان را تغییر مسیر دهند و چون به منبع دسترسی ندارند و منبع هم در اختیار و تحت هدایت آنها نیست، خود به خود آن را بر روی گفتههایش انجام میدهند و حرف های شخصیت ها را کم و زیاد می کنند، که این تحریف است.
چون به منبع دسترسی ندارند و منبع هم در اختیار و تحت هدایت آنها نیست، خود به خود آن را بر روی گفتههایش انجام میدهند و حرف های شخصیت ها را کم و زیاد می کنند، که این تحریف است
این مدرس ارتباطات سیاسی به بیان علت دستکاری در اخبار یا جلوگیری از انتشار آن میپردازد: این قضیه علتهای متعددی دارد. علت اصلی به نگرانی درونی ما به عنوان مدیر یا نیروی تحریریه رسانه برمیگردد. نگرانی از این که مخاطب نابالغ باشد و نفهمد قضیه چیست و ما در آگاهی مخاطب خود تردید کنیم یا نگران باشیم که مخاطب ما جذب سخنان او شود و به عنوان یک طرفدار از دست ما برود. یعنی رسانه همیشه این نگرانی را دارد که مردم برداشتی غیر از برداشت مورد نظر او داشته باشند. دوم این که ما میدانیم مردم به طور نسبی آگاهیهایی دارند و اگر به جای مخاطب بخواهیم تصمیم بگیریم، این کار ما توهین به خواننده تلقی میشود. بنابراین، باید برای مخاطب هم اصل خبر و هم نظرها را بگوییم. مسئله دیگر هم این است که ما یک طرفه به قاضی میرویم و این از جهت عدالت، انصاف و اخلاق هم جای اعتراض دارد که ما چرا تنها به قاضی میرویم و قبل از شنیدن سخنان فرد از پیش مانع انتشار آن میشویم که این عمل ما به گونه ای سانسور تلقی میشود. بنابراین، جنبههای متعدد اخلاقی و حقوقی وجود دارند که با این کار آن را زیر پا گذاشتهایم و نادیده گرفتهایم.
علت اصلی به نگرانی درونی ما به عنوان مدیر یا نیروی تحریریه رسانه برمیگردد. نگرانی از این که مخاطب نابالغ باشد و نفهمد قضیه چیست و ما در آگاهی مخاطب خود تردید کنیم
او ادامه میدهد: بخش عمدهای از این کار به سیاست رسانه برمیگردد. به عقیده من سیاست چنین رسانه ای یک سویه و یک طرفه است و تصورش هم احتمالا از این سیاستگذاری زیاد درست نیست، چرا که احتمالا مخاطب را لوح خامی تصور می کند که با یک تزریق خبر ترامپ به شیوه خود، از این رو به آن رو میشود. یعنی سیاست رسانه تزریقی و گلوله جادویی است و معتقد است که انتشار هر حرفی مساوی است با تأثیر آن سخن و این اشتباهی اساسی است. ممکن است رسانه فکر کند هر پیامی که به طور مستقیم به مخاطبش میدهد و او آن را دریافت می کند حتما به آن عمل می نماید. بنابراین این شیوه به نحوه تفکر و عملکرد رسانه برمیگردد. چراکه به همین ترتیب رسانه میخواهد از انتشار سخنان دیگران جلوگیری کند. ضمن آنکه یک دلیل مهم دیگر هم غیرحرفهای دیدن رویدادها است.
یک دلیل مهم دیگر هم غیرحرفهای دیدن رویدادها است
با وجود گسترش شبکه های اجتماعی و انتقال اطلاعات در کسری از ثانیه، طبیعتاً مخاطب اطلاعاتی در مورد آن خبر به دست میآورد و متوجه حذف یا سانسور خبر از جانب رسانه خاص میشود. در اینجا سرنوشت اعتماد مخاطب چه میشود؟ میرعابدینی میگوید: طبیعتاً مخاطب اعتمادش را از دست میدهد و ما هم میدانیم که مهمترین سرمایه یک رسانه اعتماد مخاطب به آن رسانه است. در انجام معامله ها و به طور کلی در اقتصاد و سیاست هم این گونه است. یعنی اگر اعتماد طرف مقابل نسبت به ما از بین برود، رابطه مان به هم میخورد.
او توضیح میدهد: میتوان دو دسته مخاطب را در اینجا مد نظر قرار داد. دسته اول مخاطبانی هستند که ابتدا به واسطه رسانههای دیگر از خبر اطلاع پیدا کردهاند. این افراد قبلاً ذهنشان شکل گرفته است و تنها میخواهند نظر رسانههای داخلی را بدانند. دسته دوم هم مخاطبانی هستند که تنها به رسانههای داخلی دسترسی دارند و انگارهای را دریافت میکنند که رسانه در اختیارشان میگذارد. اگرچه گروه دوم هم به گونهای دیگر ذهنشان شکل گرفته است، ولی به هر حال آنها هم معیارهای مقایسهای دارند. حتی اگر اخبار را هم مقایسه نکنند، جنبههای دیگر اجتماعی را میبینند. به عبارتی، مخاطب معیارهای زیادی دارد.
امروز جزیرهای فکر کردن غیرممکن است. یعنی شما به شکلهای مختلف، جنبههای تأثیر را میبینید و این امکان برای مخاطب وجود دارد که مقایسه کند
این مدرس ارتباطات ادامه میدهد: امروز جزیرهای فکر کردن غیرممکن است. یعنی شما به شکلهای مختلف، جنبههای تأثیر را میبینید و این امکان برای مخاطب وجود دارد که مقایسه کند. مخاطب چشم و گوش بسته مورد نظر ما اخبار متفاوت را به هر صورتی که شده میبیند و به این ترتیب دیگر نمیتوان با سانسور اعتمادش را جلب کرد چراکه دچار تردید و شک میشود. به همین دلیل این ارتباط بین مخاطب و رسانه سراسری بهم میخورد و اعتماد مخاطبان اسیب میبیند و ما میدانیم ترمیم اعتماد از دست رفته ساده نیست.
میرعابدینی با بیان این که رسانهها با سانسور یا حذف خبر علاوه بر ضربه زدن به اعتماد مخاطب به اهداف و سیاست سازمان هم ضربه میزنند، میگوید: اصلا آیا با سانسور کردن دشمن به او ضربه میزنیم؟ اصلا آیا دشمن بیاعتبار میشود؟ شما یک نمونه در دنیا ندارید که در بلندمدت این کارها فقط باعث آسیب رساندن به دشمن شده باشد. این بیشتر به خود دروغگو آسیب می رساند. کجای دنیا ممکن است من دروغی بگویم و این فقط به دیگری آسیب بزند؟ رسانههای بزرگ اگر خطای کوچکی از رسانههای ما ببینند آن را تعمیم و نشر میدهند. علاوه بر این، نباید بهانهای به دست آنها داد. ضمن این که از طریق رعایت اصول حرفهای هم بهتر میتوان روشنگری کرد. امروز با وجود این همه امکانات دسترسی به وسیله های ارتباطی، روزگار صداقت و شفافیت است و هدف رسانه های حرفه ای نیز باید روشنگری ،صداقت و شفافیت باشد، نه پنهان کاری.
از طریق رعایت اصول حرفهای هم بهتر میتوان روشنگری کرد. امروز با وجود این همه امکانات دسترسی به وسیله های ارتباطی، روزگار صداقت و شفافیت است و هدف رسانه های حرفه ای نیز باید روشنگری ،صداقت و شفافیت باشد، نه پنهان کاری
او ادامه میدهد: مشکل اساسی این است که ما به جای رویکرد ارتباطی با جهان، تحریف را انتخاب میکنیم و با تغییر کلمه، عبارت و جمله و در واقع تحریف سخنان دیگران و یا با انتشار ندادن نظر آنها، کار اشتباهی میکنیم. تحریف رویکردی تبلیغی است. به عبارتی ما خبر را دستکاری و سانسور میکنیم. یعنی ما هم زمان دو خطا انجام میدهیم؛ در درجه اول ارتباط درست برقرار نمیکنیم و در مرحله دوم یک فن تبلیغی را به کار می بریم که منسوخ است و جای حمایت ندارد. یعنی نه کار ارتباطی میکنیم و نه کار تبلیغ در واقع این یک ضد تبلیغ است و چه بسا آثار ناخوشایند آن به خود ما بازگردد و این بزرگترین خطایی است که انجام میدهیم و طبیعتاً این کار به منافع ملی ما نیز آسیب میرساند. به عنوان مثال دنیایی که برجام را تایید میکند، از طریق ارتباط درست، دیپلماسی و تبلیغ سیاسیِ بجا و مناسب ایجاد شده است نه با تبلیغ نادرست محض.
باید تا حد امکان عین خبر منتشر شود و به دنبال آن تفسیر و تحلیل گفته شود و مهمتر از همه اینکه باید بین رویکرد رسانههای خارجی و رسانههای داخلی از طریق تحلیل ها تمایزگذاری کرد نه با دستکاری خبرها
رسانهها برای پوشش سخنان چهرههای بینالمللی چه اصولی را باید رعایت کنند؟ این مدرس ارتباطات پاسخ میدهد: رسانهها باید اصول اخلاقی، حقوقی و حرفهای روزنامهنگاری را رعایت کنند. فرقی نمیکند طرف چه کسی است، یک آواره یا مسئولی در کاخ سفید. باید خبر مربوط به آن تا حد امکان با رویکرد عینی مطرح شود. ضمن این که باید آگاهانه و مسئولانه خبر را انعکاس دهیم تا بعد درباره آسیبها و بازتاب آن نظر بدهیم. ما قالبهای روزنامهنگاری را به این علت استفاده میکنیم که خبر جایگاه ویژه و محوری دارد و باید تا حد امکان عین آن بیان شود. باید شرایط و موقعیت و نیز مواضع مختلف افراد را بیان کنیم تا مخاطب بتواند آگاهانه تر تصمیم بگیرد. اینگونه عمل کردن تاثیر بهتر و بیشتری دارد. رعایت انصاف و صداقت از مسائل مهم اخلاقی و حرفه ای روزنامه نگاری هستند. پس باید تا حد امکان عین خبر منتشر شود و به دنبال آن تفسیر و تحلیل گفته شود و مهمتر از همه اینکه باید بین رویکرد رسانههای خارجی و رسانههای داخلی از طریق تحلیل ها تمایزگذاری کرد نه با دستکاری خبرها تا جایگاه رسانه مشخص و متمایز شود.