شفقنا رسانه- حسین افخمی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامهطباطبایی در چهارمین نشست از سلسله نشستهای «روابط عمومی؛ علم تا عمل» با انتقاد از وضعیت شفافیت در رسانهها و سازمانها گفت: کارهای اساسی باید شکل بگیرد و روابط عمومی در این بستر میتواند رشد بکند. اما در بستری که همه توپها را به زمین هم میاندازیم و هیچ کدام در حقیقت به همدیگر پاسخگو نیستیم، این رشد به وجود نمیآید.
به گزارش شفقنا رسانه، افخمی در ابتدای سخنان خود با انتقاد از برخی گفتهها درباره روابط عمومیها توضیح داد: این خبر را به شما بدهم که ما پنجاه سال است آموزش دورهی کارشناسی روابط عمومی را شروع کردهایم. ده سال اول خیلی خوب رفتیم و سالهای بعدی لنگان لنگان! حتماً برنامهریزی ما خوب نبوده است. اما باید ببینیم از دید ما روابط عمومیها مشکل کار کجا است؟
او با نقد استفاده از پسوند «چی» برای فعالان روابط عمومی در بخشی از یک کلیپ به نمایش درآمده تأکید کرد: از ماست که برماست. میگویند روابط عمومی علم نیست. تا چه وقت میتوانیم این بازیهای کلامی را دنبال کنیم. من میخواهم چندگلایه را مطرح کنم. ما از سال ۸۶ تا الان داریم تلاش میکنیم که فوق لیسانس روابط عمومی را به ایران وارد کنیم، هنوز نتوانستیم. برای همین نباید بگوییم از حرف تا عمل! و این باید معکوس بشود از عمل تا حرف.
سؤالات اساسی در فرایند برنامهریزی چیست؟
افخمی با اشاره به این که درس برنامهریزی از کجا به روابط عمومی آمده است، گفت: یادداشتی را از اسکات کاتلیپ (یکی از متخصصان آموزش روابط عمومی در آمریکا) نگاه میکردم. کاتلیپ سه محور را برای کار روابط عمومی میگذارد: میگوید تغییر، عمل و ارتباطات. ۱۰ سال بعد خودش یک ارزیابی هم به آن اضافه میکند که ما این را در حوزهی مدیریت با عنوان چرخهی دمینگ میشناسیم.
به گزارش شفقنا رسانه، او با اشاره به کارایی برنامهریزی داشتن ادامه داد: حداقل میتوانم بگویم ۶ کتاب مرتبط در حوزه برنامهریزی را من در کلاس به دانشجویان همیشه معرفی میکنم و در قفسه کتابخانهام بیش از ۵۰ کتاب دربارهی برنامهریزی فرهنگی، برنامهریزی روابط عمومی، برنامهریزی تحقیقات و امثال آن وجود دارد. کجا میخواهیم برنامهریزی بکنیم، برای چه کسی میخواهیم برنامهریزی کنیم. اینها سؤالات اساسی است که در فرایند برنامهریزی شروع میشود. من نسبت به برنامهریزی روابط عمومی کمی بدبین هستم. بنابراین اجازه بدهید استدلالم را در این زمینه بگویم. اینجا کلاس آموزشی نیست که فرایند را بگویم. اما یک بخش از جلسهی امروز ما جلسهی انتقاد از خود و همسایه است.
مدیرگروه روابط عمومی دانشکده ارتباطات با بیان وضعیت برنامهریزی در دیگر کشورها از جمله روسیه و چین دربارهی ساز و کارهای اجرای این برنامهریزیها توضیح داد و با اشاره به تجربیات مشابه در ایران گفت: در دورهای یکی سازمان برنامه را در کشور منحل کرد، یکی آن را بازسازی کرد اما نگفتیم ریشه آن کجاست. افخمی با بیان تجربههای کشورهای با نظام چند حزبی دموکراتیک تأکید کرد: برنامهریزی آنها برای احزاب است و زمان انتخابات به رأی گذاشته میشود و بعد از رأی آوردن اجرا میشود.
او با اعتقاد به اینکه شیوهی برنامهریزی کلان کشور همچنان در تلاطم است، ابراز عقیده کرد: تعارضها را نمیخواهیم ببینیم. کمی چشمها را باز کنیم. این شکافها آشکار است. برنامهها را یک عده تکنوکرات تحصیلکرده فرهیخته مینویسند، عدهای سیاستمدار در مجلس آن را بالا و پایین میبرند. وقتی دورهی انتخاباتی اینها تمام میشود، رئیسجمهور بعدی میآید که از نظر رأی با اینها هیچ هماهنگی ندارد.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی با توضیح برخی تجربههای گذشته برنامهریزی در کشور آن را نوعی سیکل تعارض خواند که نتیجهی آن تعارض برنامه میشود. او ادامه داد: این تعارض برنامه در حالت اجرایی باعث ایجاد دو نقش برای ما میشود. یک نقش استراتژیک که این برنامه را در جامعه جا بیندازیم و معرفی و ترویج کنیم، و یک نقش که از آن دفاع کنیم که خودمان هم ممکن است در تعارض قرار بگیریم. وقتی مدیر روابط عمومی با رأی به آموزش دولتی بر کرسی نشسته است، نمیتواند برنامهای را ترویج کند که با تصمیم رأی به آموزش خصوصی بالا آمده است. مدیر هم در تعارض قرار میگیرد. بیثباتی را ساختاری نگاه کنیم. تکنیک، سواد و مدرک بهانه است. بنابراین من ایراد را ساختاری و ناشی از فقدان نظام حزبی و رابطهی دوگانه مجلس و قوهی مجریه میدانم. سوم، بوروکراتیک بودن نظام برنامهریزی است. برنامهریزی افکار عمومی که ما با آن سر و کار داریم، کجاست؟
چرا مطبوعات تیراژشان را اعلام نمیکنند؟
افخمی تصریح کرد: روابط عمومی در دنیای معاصر فقط اخلاقیات و نصایح الملوک نیست. در تاریخ، ما از این موارد زیاد داشتیم. چه وسایل ارتباط جمعی سنتی، رادیو تلویزیون، مطبوعات و چه رسانههای جدید به مفهوم اینترنت، رسانههای اجتماعی، دنیای جدیدی را خلق کردند که ما در روابط عمومی بدون اینها اصلاً نمیتوانیم وجود داشته باشیم. در واقع ما بخشی از آن سازمان و آن مجموعه هستیم که شبکهای به وجود آمده است. سؤالهایی هست که باید به آنها پاسخ داده شود. چرا مطبوعات ما نمیخواهند تیراژشان را اعلام کنند؟ چرا اعلام تیراژ برای اروپاییها و کشورهای دیگر از سال ۱۹۰۰ اجباری بوده است؟ چرا آنها باید ماهانه یک کتاب درباره تیراژشان منتشر کنند و روزنامهها گزارش کنند که ۱۰ درصد تیراژشان کاهش یافته، ۲۰ درصد افزایش یافته یا مشابه آن. چه طور آگهیدهنده میتواند قیمتی را حساب کند در حالی که نمیداند تیراژ آن روزنامه چهقدر است؟ اینها بدیهیات است اما کو گوش شنوا.
او ادامه داد: چرا همه باید شفاف درآمدشان را بگویند، اما معلوم نباشد درآمد رسانههای نظارتکننده بر شفافیت از کجا میآید؟ از کجا پول میگیرند؟ سهم آگهیهای روزنامه چه قدر است؟ چند خبر با پول چاپ میشود؟ این فاجعه است. در این شرایط چه انتظاری از روابط عمومی داشته باشیم؟ این نوع فعالیت روابط عمومی از مردهشوری هم بدتر است. چون او میتواند بگوید برای من فرقی نمیکند چه کسی باشد اما وجدان روابط عمومی نمیتواند این را بگوید.
این مدرس روابط عمومی گفت: یک نکته دربارهی رسانهها و مخاطبها وجود دارد. این همه فوقلیسانس ارتباطات چه کار میخواهد بکند؟ چقدر آمار در روزنامههای ما چاپ میشود که برنامهی شماره ۳ تلویزیون چهل درصد مخاطب دارد، یا چند میلیون نفر میشود؟ این روزنامه چند مخاطب دارد؟ مخاطب با فروش در روزنامه فرق میکند. من به عنوان کارشناس روابط عمومی که از سال ۶۱ وارد کار عملی روابط عمومی شدم، میخواهم دربارهی نمایشگاه مطبوعات یک جمله بگویم. نمایشگاه مطبوعات دکهی روزنامهفروشی است، آن هم اگر مشتریانی پیدا شوند که پول خرد برای خرید روزنامه داشته باشند. جامعه اگر میخواهد شفاف بشود باید اینها را بداند.
برنامه نوشته میشود ولی اجرا نمیشود
افخمی تأکید کرد: کارهای اساسی باید شکل بگیرد و روابط عمومی در این بستر میتواند رشد بکند. اما در بستری که همه توپها را به زمین هم میاندازیم و هیچ کدام در حقیقت به همدیگر پاسخگو نیستیم، این رشد به وجود نمیآید. من باید ۱۰ سال در انتظار تصویب یک دورهی فوق لیسانس باشم که هنوز هم تصویب نشده است؟ نتیجه این میشود که در حوزهی آموزش شما میتوانید من را متهم کنید که آموزش غلط است، کتاب کهنه است و … . در مقابل من هم میتوانم خیلی نکات دیگر را بگویم.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامهطباطبایی ادامه داد: بعضی از برنامهریزیها به خاطر عدم شفافیت، مشخص نبودن ساختارها و یک سری زیرساختهای اجتماعی و فرهنگی که باید در آنها سهیم باشیم و سهیم نیستیم، بیهوده خواهد بود. یعنی برنامهای نوشته میشود ولی در کاغذ، اجرا نمیشود. آقای دکتر ساروخانی نکات خوبی را مطرح کردند. بدون تشکل حرفهای روابط عمومی این حرفه نمیتواند وجود داشته باشد. تشکل حرفهای که میگویم ساز وکار میخواهد. از این ساز و کار ما صد سال عقب هستیم. پنجاه سال آموزش داریم اما نتوانستیم آن را پیاده کنیم. فلسفهی روابط عمومی، فلسفهی روابط اجتماعی است. روابط عمومی یک حوزهی علمی آکادمیک است.
چهارمین نشست از سلسله نشست های «روابط عمومی؛ علم تا عمل» با موضوع «ارتقاء جایگاه روابط عمومی در ایران» دوشنبه یکم آبان ماه ۹۶ در تالار ایوان شمس تهران با سخنرانی میرزا بابا مطهری نژاد، رئیس انجمن روابط عمومی ایران؛ امیر خجسته، نایب رئیس فراکسیون روابط عمومی و رسانه مجلس شورای اسلامی؛ محمد باقر ساروخانی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران؛ مونا رحمانی پژوهشگر و دکترای ارتباطات و حسین افخمی، مدیر گروه روابط عمومی دانشکده ارتباطات دانشگاه علامهطباطبایی برگزار شد.