در گفتوگو با شفقنا رسانه مطرح شد:
وابستگی اولیه تلویزیون در آمریکا به سرگرمی مزیت نسبی شد
بعد از اینترنت، کارکرد سیاسی تلویزیونها هم تغییر کرد
سمنها و تشکلهای صنفی هم باید به تلویزیون دسترسی داشته باشند
دسترسی به تلویزیون را به نسبت نتایج انتخابات اخیر همگانی کنیم
هزینههای تلویزیون حزبی را هواداران حزب باید بپردازند
تلویزیون در ایران به چه کسی پاسخگو است؟
تلویزیون را جدا از سایر رسانههای چاپی، دیجیتال و فراملی نبینیم
جای تأسف است تلویزیون موضع ضدروزنامهای میگیرد
احزاب سیاسی برای آینده تلویزیون مانیفست بنویسند
شفقنا رسانه- سمیرابختیار-سمیرا سلطانی: معتقد است با همین نظام تلویزیون در ایران میتوان طرحی را با توجه به نتایج آرای انتخابات ریاست جمهوری اخیر اجرا کرد که بدون خصوصی یا حزبی کردن تلویزیون آن را از حالت تک صدایی خارج کرد. در گفتوگوی شفقنا رسانه با حسین افخمی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامهطباطبایی با نگاهی تاریخی، تجربههای مدیریت تلویزیون در کشورهای مختلف جهان را بررسی کردهایم؛ از مدل تجاری و عمومی تا حزبی. سهم تبلیغات سیاسی در مدلهای مختلف و نحوهی اطلاعرسانی دربارهی ارکان قدرت در جامعه هم از مباحث مهم این گفتوگو بود. افخمی معتقد است از همین حالا آن دسته از احزاب سیاسی که در سودای تصاحب صندلی های قدرت سیاسی هستند چه نمایندگی مجلس و چه ریاست و صدارت و وزارت، باید برای آینده تلویزیون یک مانیفست بنویسند و در کنار سایر وعدههای سیاسی و اجتماعی مطرح کنند. متن کامل این پرسشها و پاسخها را در ادامه میخوانید:
برای شروع بهتر است دربارهی ادارهی تلویزیون در کشورهای دیگرتوضیح دهید که این شیوهها چگونه به آنها کمک میکند تا مخاطب خود را حفظ کنند؟
با نیم نگاهی به تاریخچهی تلویزیون ملاحظه میکنید که اختراع آن در سال ۱۹۳۲ در انگلستان بوده است، ولی به علت وقوع جنگ جهانی دوم این فناوری نتوانست در اروپا به ثمر برسد و رشد و توسعه یابد. تلاشهای مشابهی هم در کشورهایی مانند ایتالیا، آلمان، روسیه و فرانسه که تا قبل از جنگ جهانی دوم شروع شده بودند، در عمل عقیم ماندند. البته در آمریکا به موازی این کوششها در زمینه تلویزیون تلاشها به بار نشست. اولین شبکه تلویزیونی این کشور از سال ۱۹۳۴ آغاز شد و بدون وقفه و تهدیدات جنگ رشد کرد. به طوری که با پایان جنگ در ۱۹۴۷ در دو زمینه خبر و تولید برنامه در آمریکا گامهای بلندی برداشته شده بود ولی در سایر نقاط جهان هنوز تلویزیون متولد نشده بود.
سیاستمداران در ابتدا بااحتیاط با آن برخورد میکردند و نقش اصلی آن بیشتر جنبه سرگرمی-تفریحی داشت. به همین علت بیشتر به تولیدات هالیوود، تله فیلم و سریالهای تلویزیونی وابسته بود. البته همین وابستگی برای امریکا یک مزیتی نسبی در تولید برنامههای سرگرمکننده تلویزیونی شد
علاوه بر پیشتازی این کشور از نظر تاریخی، حضور شرکتهای فناوری در امر سرمایهگذاری برای تأسیس شبکههای تلویزیونی تجاری (خصوصی) است از جمله میتوان به جنرال الکتریک و وستینگ هاوس اشاره کرد. پس از مدتی کوتاه شبکه عمومی هم شکل گرفت. در واقع طی پنچ سال اول در ردیف اولین کشور است که دو شبکه تجاری و عمومی فعالیت میکنند. سیاستمداران در ابتدا بااحتیاط با آن برخورد میکردند و نقش اصلی آن بیشتر جنبه سرگرمی-تفریحی داشت. به همین علت بیشتر به تولیدات هالیوود، تله فیلم و سریالهای تلویزیونی وابسته بود. البته همین وابستگی برای امریکا یک مزیتی نسبی در تولید برنامههای سرگرمکننده تلویزیونی شد که هنوز هم این کشور در این زمینه دست بالایی را دارد. بهطوریکه تا سال ۱۹۸۰میلادی سهم آمریکاییها به تنهایی در تولید برنامههای سرگرمی تلویزیونی به ۸۰ درصد تولید جهانی میرسید. از رقم ۲۰ درصد بقیه نیز نزدیک به ۱۵ درصد آن سهم ژاپن و اروپا بود و ۵ درصد بقیه به سایر جهان اختصاص داشت. سهم کشورهای خاورمیانه هم در حد دو صدم درصد بود. به عبارتی اغلب کشورها وارد کننده و مصرف کننده کالاهای فرهنگی تلویزیونی بودند.
اغلب کشورها وارد کننده و مصرف کننده کالاهای فرهنگی تلویزیونی بودند
بنابراین، تجاری- دولتی دو مدل اداره و کنترل تلویزیون -که مدلهای آغازین بود- در عرصه سیاست اثرات متفاوتی داشت. اما بعد از جنگ جهانی دوم مدلی جدید شکل گرفت که انگلستان پایهگذار است و قبلا در مورد رادیو آن را به کار گرفته بود یعنی مدل اداره و کنترل تلویزیون خدمت عمومی که قبلا سیستم مشابه آن در رادیو تجربه شده بود. لازم به توضیح است که در این کشور ابتدا طی سالهای ۲۸-۱۹۲۲ رادیو در مدل تجاری (خصوصی) اداره می شد.
در سالهای پس از جنگ و پس از تثبیت نظام رادیو- تلویزیون خدمت عمومی که همزمان است با روی کار آمدن دولتهای رفاه ملی، نظام تجاری هم پذیرفته میشود. برای مثال از سال ۱۹۵۵ در انگلستان ابتدا شبکه عمومی به دو شبکه یک و دو گسترش مییابد. از سال ۱۹۵۷ میلادی اولین شبکه تجاری راهاندازی میشود که میتوان گفت جزء اولین شبکههای تجاری در اروپا است. کشور ما در همین سالها اولین شبکه تجاری را تأسیس میکند که پس از دو سال به شبکه تلویون دولتی تبدیل میشود.
تحولات نظامهای تلویزیونی تحت تأثیر ورود ماهوارهها از سالهای ۱۹۵۹، شکلگیری خبرگزاریهای تلویزیونی در دهه ۱۹۶۰ و تجاریسازی شرکتهای مخابراتی از جمله ماهوارهها تا دهه ۱۹۸۰ ادامه پیدا میکند. این تجاری (خصوصی) سازیها ابتدا از امریکا شروع شد و بعد به کشورهای اروپایی رسید. یعنی شرکتهای مخابراتی که سهام ماهوارهها را داشتند، خصوصی میشوند و از سال ۱۹۸۰ میلادی این امکان به وجود میآید که اشخاص حقیقی و حقوقی مالک ماهواره بشوند. بنابراین وقتی دنیای تلویزیون به مخابرات راه دور گره میخورد، فضایی را به وجود میآورد که ما امروز شاهد آن هستیم. در اروپا فرانسویها از دهه ۱۹۸۰ تجاری سازی تلویزیون را آغاز میکنند.
پس معتقدید در ابتدا جنبه سرگرمی-فرهنگی تلویزیون بر جنبه سیاسی آن غالب بوده است؟
بله، به این صورت بوده است. باز هم امریکا اولین کشوری است که در تلویزیون مناظره انتخاباتی برگزار میکند. آنچه سالها قبل در رادیو شروع شده بود. اغلب دولتها در استفاده سیاسی از تلویزیون با احتیاط عمل کردند. با وجود داشتن نظام حزبی در رقابتهای سیاسی باز هم جرئت نمیکردند تلویزیون را در سیاست وارد کنند. اروپاییها با چند سال فاصله تلویزیون را وارد عرصه سیاست کردند. اولین پژوهش در این زمینه در انگلستان در سال ۱۹۵۹ صورت گرفت و نتیجه آن به صورت کتابی با عنوان «تلویزیون در سیاست» توسط بلاملر و مک کوئیل منتشر شد. نسبت به کارکرد و کژکارکرد آن تردید وجود داشت.
باز هم امریکا اولین کشوری است که در تلویزیون مناظره انتخاباتی برگزار میکند. آنچه سالها قبل در رادیو شروع شده بود. اغلب دولتها در استفاده سیاسی از تلویزیون با احتیاط عمل کردند. با وجود داشتن نظام حزبی در رقابتهای سیاسی باز هم جرئت نمیکردند تلویزیون را در سیاست وارد کنند
از اواسط دهه ۱۹۶۰دو خبرگزاری تلویزیونی هم شکل گرفت به نامهای «دابلیو.آی.تی.ان» و «ویزنیوز» که وظیفه پشتیبانی اخبار و گزارشهای جهانی را به عهده داشتند و دفتر اصلی هر دو در لندن قرار داشت و با سرمایهگذاری شبکههای تلویزیونی آمریکا، کانادا، استرالیا و انگلستان. اولی با مشی تجاری و دومی با مشی عمومی پایهگذاری شدند.
انحصار تولید اخبار بین المللی تلویزیونی تا اوایل سالهای ۱۹۸۰ در دست این دو خبرگزاری تلویزیونی بود. سایر کشورها هم توان مالی و هم نیروی ورزیده تولید خبر تلویزیونی در عرصه جهانی را نداشتند. محدودیتهای تکنولوژیک را نیز میتوان به آن افزود. مسئله آموزش هم یکی از آنها بود که با تلاشهای یونسکو و فشارهایی که از جانب بلوک شرق و کشورهای غیرمتعهد وارد شد، نوعی تعادل نسبی ایجاد شد؛ هرچند مرجع و منشأ بسیاری از اخبار همچنان کشورهای اروپای غربی و آمریکا باقی ماند.
به دنبال سیاست مقرراتزدایی در حوزه مخابرات که از آمریکا آغاز شد، امکان پخش ماهوارهای مستقیم و توسعه شبکههای تجاری فراملی به وجود آمد و تلویزیونهای فرامرزی شکل گرفت. با تجاری شدن ماهوارهها؛ شبکه خصوصی «سی.ان.ان اینترنشنال» تأسیس شد و و توانست امکان پخش فرامرزی را بگیرد. در آغاز «سی.ان.ان» میتوانست کشوهای مختلف را در حد هتلهایشان پوشش دهد. به موازی آن شبکهی انگلیسی «اسکای نیوز» در عرصه بین المللی وارد شد که بر پایه مدل تجاری قرار داشت. اولین اثرات این دو شبکه رقابت آنها با خبرگزاریهای تلویزیونی «دبلیو.آی.تی.ان» و «ویزنیوز» بود. بنابراین اینها برای مدتی منبع خبر بینالمللی شدند چون برای این شبکهها امکان پخش زنده رویدادها فراهم شد. میزان وابستگی شبکههای تلویزیونی جهان به کارتلهای خبری و گسترش چندصدایی با ورود اینترنت به طور ساختاری تغییر کرد. بنابراین کارکرد سیاسی تلویزیون هم تغییر کرد.
میزان وابستگی شبکههای تلویزیونی جهان به کارتلهای خبری و گسترش چندصدایی با ورود اینترنت به طور ساختاری تغییر کرد. بنابراین کارکرد سیاسی تلویزیون هم تغییر کرد
با توجه به عمومی و خصوصی شدن تلویزیونها که توضیح دادید، آیا مدل بینابینی هم مثل تلویزیونهای نیمهرسمی یا نیمهخصوصی وجود دارد؟
بله، دو شکل دیگر هم وجود دارد. کشوری مانند بلژیک از سالهای دهه ۱۹۷۰شبکه تلویزیون حزبی راهاندازی کرد. اولین کشوری است که در این حوزه پیشقدم بود. برخی از کشورها از این الگو استفاده میکنند. نوع چهارم شبکههای دولتی است. البته مواردی وجود دارد که ترکیبی از هر سه نوع است.
بحث دیگر دربارهی قدرت و سیاست است که در اخبار یا تفسیر و پوششهای خبری نهفته است. چه در حالت عادی باشد مثل اخبار مجلس و عملکرد دولت یا در شرایط خاص مانند کارزار انتخاباتی انتظار میرود تلویزیون عناصر درگیر در خبر را به صورت متوازن پوشش خبری بدهد.
رقیب سر سخت خبر در تلویزیون، آگهیها هستند که به صورت تبلیغات تجاری، تبلیغات سیاسی یا تبلیغات خدمت عمومی پخش میشوند. در حالی که در انواع مدلهای تلویزیون کم و بیش اخبار پخش میشود ولی در مورد تبلیغات این عمومیت وجود ندارد. مدلهای عمومی تلویزیون آگهی تجاری پخش نمیکنند. اما در شرایط کارزار انتخاباتی آگهیهای سیاسی تحت شرایط خاصی پخش میشوند. تفاوت عمده مدل تلویزیون تجاری در آمریکا و اروپا در نوع پرداخت هزینههای تبلیغات انتخابات است که در یکی رایگان و در دیگری غیر رایگان است.
مدلهای عمومی تلویزیون آگهی تجاری پخش نمیکنند. اما در شرایط کارزار انتخاباتی آگهیهای سیاسی تحت شرایط خاصی پخش میشوند
این کار را رسانههای عمومی انجام میدادند؟
این کار برای تلویزیونهای تجاری یا خصوصی بود. البته رسانههای عمومی در زمان انتخابات حتی در امریکا زمان مجانی به صورت نسبی یعنی به میزان پایگاه رأی نامزدها در اختیار احزاب سیاسی قرار میدهند تا در تلویزیون عمومی برنامههایشان را در قالب آگهی به اطلاع مردم برسانند. آن قسمتی هم که به صورت خبر است یا حالت مناظره دارد، در رسانه خصوصی یا عمومی چندان فرقی نمیکند و محدویت خاصی هم وجود ندارد.
در کشورهای اروپایی صورت بندی دیگری وجود دارد. تلویزیون چه در بخش خصوصی و چه در بخش دولتی در عرصه سیاست نمیتواند آگهی سیاسی با دریافت هزینه پخش کند. احزاب سیاسی در دو شکل میتوانند برنامههایشان را در قالب آگهی/ تیزر تبلیغ کنند. یکی در زمان کارزار انتخاباتی است، دوم در زمان حکمرانی یک دولت بین دو انتخابات است. که اولی را «تبلیغات انتخاباتی» و دومی را «تبلیغات سیاسی» تلویزیونی میگویند و پیشینهای نزدیک به ۷۰ سال دارد. زمانبندی و نحوه تخصیص مدت زمان تبلیغات برای هر دو حالت براساس میزان رأی کسب شده در انتخابات و هویتهای حزبی است.
زمانبندی و نحوه تخصیص مدت زمان تبلیغات برای هر دو حالت براساس میزان رأی کسب شده در انتخابات و هویتهای حزبی است
از این طریق جریان اندیشه سیاسی خارج از مجلس یا دولت هم میتواند هر چند کوچک از رسانهها برای بیان دیدگاههای خود استفاده کند. در اینجا نکته قابل توجه در حوزه خبر رعایت تعادل در انتشار اخبار و اطلاعات است. وقتی تلویزیون در یک نظام حزبی قرار میگیرد، قدرت سیاسی در چند حزب سیاسی تعریف شده است که دولت و مجلس را در اختیار دارند یا منتظرالخدمت هستند؛ روزنامهنگار موظف است در خبر تعادل را رعایت کند. برای مثال در خبری مثل موضوع «یارانهها» در بیان اخبار فقط اطلاعیه دولت دربارهی قطع شدن یارانهها یا کم شدن آن کافی نیست. نظر کارشناسان اقتصاددان در دو سوی طیف موافق و مخالف و حتی بینابینی را هم باید بیان کرد.
وقتی تلویزیون در یک نظام حزبی قرار میگیرد، قدرت سیاسی در چند حزب سیاسی تعریف شده است که دولت و مجلس را در اختیار دارند یا منتظرالخدمت هستند؛ روزنامهنگار موظف است در خبر تعادل را رعایت کند
البته به نظر میرسد در این تلویزیونهای بینالمللی از نظر تحلیل و تفسیر این تعادل کمتر رعایت میشود. چه نکات دیگری علاوه بر شنیدن صدای موافق و مخالف باید در نظر بگیرند؟
تلویزیونهای اروپایی بهندرت رویدادها را تفسیر میکنند؛ بیشتر تحلیل میکنند یعنی گزارش میدهند. ولی در شبکههای داخلی انتشار اخبار بیشتر تفسیر همراه است. میزگردهای تلویزیونی اگر با چند صدای سیاسی یا صنفی-کارفرمایی برگزار شود میتواند به تحلیل کمک کند. مصاحبه هم که به صورت نوبتی انجام میشود مشروط بر این که خبرنگار به نمایندگی مردم سؤال کند و مرعوب دولتمرد نشود، میتواند بر وزن تحلیل بیفزاید.
تلویزیونهای اروپایی بهندرت رویدادها را تفسیر میکنند؛ بیشتر تحلیل میکنند یعنی گزارش میدهند. ولی در شبکههای داخلی انتشار اخبار بیشتر تفسیر همراه است
برای مثال همه میدانیم مسئلهی آلودگی هوا وجود دارد. کمتر کسی می تواند در مدح آن سخن بگوید. اما این که راههای مبارزه با آن چیست، بحثانگیز است. ممکن است یکی گازسوز کردن خودروها، یکی طرح زوج و فرد، یکی مالیات بر سوخت، و دیگری ممنوعیت شماره گذاری و … را پیشنهاد کند. خبرنگار این راهحلها را بررسی میکند و با پرسش از مجریان آن را در معرض قضاوت افکار عمومی میدهد.
در نظریه برجستهسازی خواندهایم؛ که جایی دولتمرد دستور کارها را تعیین میکند، یکجا رسانهها دستور کارها را تعیین میکنند، و جایی دیگر مردم دستور کار را تعیین میکنند. مردم گاه از طریق احزاب سیاسی که وضعیت اپوزیسیون دولت هستند، این کار را انجام میدهند. مردم یا عابران در خیابان با اعلام نظرشان نمیتوانند جندان مؤثر باشند ولی با تشکل و قدرت جمعی میتوانند بیشتر تأثیر بگذارد.
آنچه در دنیای رسانهای شده امروز مشاهده میشود؛ تلویزیون خود را با این تحولات تطبیق داده و بهتدریج رشد کرده است. با تحول در تلویزیون، احزاب سیاسی، تشکلهای صنفی و سمنهای اجتماعی هم تغییر کردهاند. سمنها و تشکلهای صنفی کمتر از احزاب سیاسی نیستند و باید به تلویزیون دسترسی داشته باشند، همان طور که تشکلهای کارفرمایی، حرفههایی مانند پزشکان، مهندسان و نخبگان دانشگاهی یا صاحبان صنایع این دسترسی را دارند. باز هم تأکید میکنم احزاب و تشکلها هر کدام جای خود را دارند.
با تحول در تلویزیون، احزاب سیاسی، تشکلهای صنفی و سمنهای اجتماعی هم تغییر کردهاند. سمنها و تشکلهای صنفی کمتر از احزاب سیاسی نیستند و باید به تلویزیون دسترسی داشته باشند، همان طور که تشکلهای کارفرمایی، حرفههایی مانند پزشکان، مهندسان و نخبگان دانشگاهی یا صاحبان صنایع این دسترسی را دارند
مهمترین نقدها دربارهی صداوسیما، آن را رسانهای انحصاری میدانند که تعادل در انتشار خبر در آن رعایت نمیشود. به همین دلیل بعضی معتقدند اگر زمینه برای پذیرش تلویزیون خصوصی از طرف حاکمیت نیست؛ تلویزیون نیمهخصوصی ایجاد شود که تا حدی بتواند این انحصار را بشکند و بحران افکار عمومی را حل کند. این ایده را تا چه حد اجرایی میدانید؟
آرزوی چنین تغییری خیلی خوب است ولی شدنی نیست. قبل از رسیدن به تلویزیون خصوصی یا تلویزیون حزبی، حداقل یک روزنامه حزبی یا تجاری را به من نشان بدهید که دخل وخرج آن بدون کمک دولت صورت میگیرد. یعنی کسی حاضر است در صنعت مطبوعات یا انتشار روزنامه آن هم روزانه سرمایه گذاری کند. مطبوعات معاصر به سرمایههای کلان نیاز دارند. چنین وضعیتی الآن وجود ندارد. اگر توانستیم و در روزنامهنگاری بدون وابستگی به دولت به یک ثبات دوساله برسیم؛ آن موقع میتوان گفت بخش خصوصی میتواند در حوزه تلویزیون سرمایهگذاری کند. حالت دیگر این است که تلویزیون حزبی داشته باشیم. تلویزیون حزبی هم وقتی قابلیت اجرایی پیدا میکند که حزب از پشتیبانی مالی مردم برخوردار باشد یعنی بینیاز از بودجه عمومی اداره شود. حزب مالک تلویزیون هم ابتدا باید در مطبوعات حضور داشته باشد. هم در مجلس حضورداشته باشد و هم عرصه رقابت سیاسی را پذیرفته باشد. سهم قدرتش هم مشخص باشد چون در هیچ کشوری قدرت یک حزب صد در صد نخواهد بود و اگر چنین بود دیگر رقابتی نخواهد بود.
قبل از رسیدن به تلویزیون خصوصی یا تلویزیون حزبی، حداقل یک روزنامه حزبی یا تجاری را به من نشان بدهید که دخل وخرج آن بدون کمک دولت صورت میگیرد
اگر توانستیم و در روزنامهنگاری بدون وابستگی به دولت به یک ثبات دوساله برسیم؛ آن موقع میتوان گفت بخش خصوصی میتواند در حوزه تلویزیون سرمایهگذاری کند
فرض کنید پس از انتخابات اخیر ایران بخواهیم در تلویزیون «تبلیغات سیاسی» داشته باشیم. با همین نظام تلویزیون موجود چه میتوان کرد؟ به نظر من میتوان در هر هفته زمانی را به تبلیغات سیاسی اختصاص داد و به نسبت رأی نامزد پیروز، رقیب اصلی، رقبای فرعی و جمعیت شرکت نکرده در انتخابات (که بالفعل بیننده تلویزیون هستند و بالقوه رأی دهندهاند) دسترسی به تلویزیون را همگانی کنیم. در این حالت میتوان تلویزیون را بدون آن که خصوصی کنیم یا حزبی کنیم از حالت تک صدایی خارج کنیم.
این کار باعث چندصدایی یا حداقل دوصدایی تلویزیون میشود. اگر توانستیم این مرحله را با موفقیت اداره کنیم، میتوانیم بگویم فرصت برای تأسیس مدلهای دیگر یعنی تجاری یا حزبی به تدریج فراهم خواهد شد. هزینههای تلویزیون حزبی را هواداران حزب باید بپردازند و نوع تجاری را تبلیغات تأمین میکنند.
به نظر من میتوان در هر هفته زمانی را به تبلیغات سیاسی اختصاص داد و به نسبت رأی نامزد پیروز، رقیب اصلی، رقبای فرعی و جمعیت شرکت نکرده در انتخابات (که بالفعل بیننده تلویزیون هستند و بالقوه رأی دهندهاند) دسترسی به تلویزیون را همگانی کنیم
بدین ترتیب اینطرف هم یعنی تلویزیون فعلی، تکلیفش مشخص میشود. یک شبکه تلویزیونی نمیتواند هم آگهی بگیرد، هم از دولت پول بگیرد، هم بودجه غیر قابل شمول داشته باشد و حتی غیر پاسخگو هم باشد. به همین دلیل است که من نظام تلویزیون ایران را در عمل نظام ملغمهای یا ترکیبی از همهچیز می بینم. نه دولتی است چنانکه در کشورهای مارکسیستی میبینیم؛ نه عمومی است، آنطور که در ژاپن و آلمان و اروپا میبینیم؛ نه خصوصی است، آنطور که در آمریکا میبینیم.
اما تلویزیون در ایران به چه کسی پاسخگو است؟ در همه جای دنیا تلویزیون باید به جایی پاسخگو باشد، یعنی به کدام قوه و نیرو پاسخگو است؟ به مردم یا به مجلس پاسخگو است؟ اگر پاسخگو است چرا هر سال یکبار گزارشی منتشر نمیکند که وضعیت مالی آن شفافیت داشته باشد؛ چه قدر درآمد دارد؟ چه قدر آگهی داشته است؟ چه قدر در این مدت هزینه داشته است؟ در عمر بالغ بر ۶۰ سال تلویزیون شاهد رشد سازمانی هستیم که بیشتر عرضی رشد کرده است. جمعیت کثیری نیروی انسانی دارد که با هیچ بنگاه تلویزیونی ملی و بینالمللی قابل مقایسه نیست. در همین عمر طولانی هنوز حرفه خبرنگاری تلویزیونی که از خود تشکل صنفی داشته باشد و در کنار سایر خبرنگاران قرار بگیرد هیچ تعریفی وجود ندارد.
یک شبکه تلویزیونی نمیتواند هم آگهی بگیرد، هم از دولت پول بگیرد، هم بودجه غیر قابل شمول داشته باشد و حتی غیر پاسخگو هم باشد. به همین دلیل است که من نظام تلویزیون ایران را در عمل نظام ملغمهای یا ترکیبی از همهچیز می بینم
دربارهی اهمیت پاسخگویی صداوسیما و نظارت بر آن صحبت کردید؛ علاوه بر آنچه مطرح کردید نقدهایی حتی از سوی اعضای پیشین شورای نظارت بر این سازمان دربارهی نحوهی فعالیت این بخش وجود دارد. فکر میکنید چه طور این نواقص را میتوان برطرف کرد؟
از نقدهای دیگران اطلاع چندانی ندارم. منظورم از پاسخگویی، شفافیت در دخل و خرج است. تطبیق برنامهها و خط مشی است. با مردم بودن و برای مردم بودن با توجه به خواست عمومی به طوری که وابستگی رسانهای جامعه به شبکههای غیرداخلی در سطح حداقلی باشد. نکته دیگر این که نظارت بر صدا وقتی معنیدار میشود که نمایندهای از صنوف حرفههای تلویزیونی به صورت انتخابی و نمایندگان احزاب قدرتمند در شورای نظارت شرکت داشته باشند. چنین شرایطی در زمان جنگ غیرممکن است ولی در زمان حال اجتناب ناپذیر است.
منظورم از پاسخگویی، شفافیت در دخل و خرج است. تطبیق برنامهها و خط مشی است. با مردم بودن و برای مردم بودن با توجه به خواست عمومی به طوری که وابستگی رسانهای جامعه به شبکههای غیرداخلی در سطح حداقلی باشد
بهتازگی طرحی دربارهی اداره و نظارت بر صداوسیما در کمیسیون فرهنگی بررسی میشود که البته از متن آن هنوز اطلاع دقیقی در دست نیست. فکر میکنید برای شروع این تغییر و تحولات چه نکاتی باید رعایت شود؟
از جزئیات این طرح بیخبرم. اما فکر میکنم باید از پایه شروع کنیم. فضای رسانهها و کشور را از هم جدا نکنیم. نمیتوانیم در کشوری باشیم که وزیر ارشاد مسئولیت سینما، موسیقی، مطبوعات، تبلیغات، خبرگزاری و به طور کلی امور فرهنگ را به عهده داشته باشد ولی مسئولیت تلویزیون با همهی مشابهتها در مدیریت دیگری خلاصه شود. مسئولیت را نمیتوان تقسیم کرد. گرچه وظیفه را میتوان تفکیک کرد. وقتی به مباحث تلویزیون میرسد، نماینده دولت در کنار ایستاده و تلویزیون هم راه خودش را میرود. این انتظار از تلویزیون وجود دارد که بیطرفی و حفظ تعادل در انتشار اخبار صحیح، بهروز و برنامههای با کیفیت را رعایت کند و لازم است حقوق سه قوه و رکن چهارم یعنی مطبوعات و افکارعمومی (مردم) را رعایت کند.
نمیتوانیم در کشوری باشیم که وزیر ارشاد مسئولیت سینما، موسیقی، مطبوعات، تبلیغات، خبرگزاری و به طور کلی امور فرهنگ را به عهده داشته باشد ولی مسئولیت تلویزیون با همهی مشابهتها در مدیریت دیگری خلاصه شود
با رعایت اصل خبر یک امر مقدس و تفسیر آزاد است، باید منافع عمومی را در نظر بگیرد. تلویزیون نباید ابزار دولت حاکم باشد و باید بدانیم چه کار کنیم تا این تلویزیون صرفا سخنگوی رئیس دولت نباشد و دو قوه دیگر را هم در نظر بگیرد.
قانون مطبوعات و روزنامهنگاری را طوری بنویسیم که همه رسانهها را شامل شود. قانون تبلیغات را هم باید فراگیر تعریف کنیم. حقوق روابط عمومیها را هم که در تبلیغات خدمت قابل تعریف است، باید زنده کنیم. مشکل این است که میخواهیم تلویزیون را جدا از سایر رسانههای چاپی، دیجیتال و فراملی ببینیم.
علاوه بر مشابهت در حقوق عمومی روزنامهنگاران، در انواع رسانهها باید حقوق صنفی آنها هم را در چارچوبی مشابه قانونمند کنیم. نگوییم خبرنگار تلویزیون از خبرنگار خبرگزاری یا مطبوعات جداست. جای تأسف است که گاه و بیگاه تلویزیون در ایران موضع ضدروزنامهای میگیرد.
مشکل این است که میخواهیم تلویزیون را جدا از سایر رسانههای چاپی، دیجیتال و فراملی ببینیم
علاوه بر مشابهت در حقوق عمومی روزنامهنگاران، در انواع رسانهها باید حقوق صنفی آنها هم را در چارچوبی مشابه قانونمند کنیم
جای تأسف است که گاه و بیگاه تلویزیون در ایران موضع ضدروزنامهای میگیرد
نامزدهای انتخابات یکبار هم از طرحی برای مطبوعات و رادیو و تلویزیون سخن بگویند. در این حالت جایگاه کارشناسان فرهنگی، رسانهای و اساتید ارتباطات هم در کنار دهها صاحبنظر اقتصادی و اجتماعی مشخص میشود
از این بحث میتوان این پیشنهاد را مطرح کرد؛ از هم اکنون آن دسته از احزاب سیاسی که در سودای تصاحب صندلی های قدرت سیاسی هستند چه نمایندگی مجلس و چه ریاست و صدارت و وزارت برای آینده تلویزیون یک مانیفست بنویسند. آن را در لیست برنامههایشان مطرح کنند و اگر رأی آورد آن را اجرایی کنند. در کنار سایر وعدههای سیاسی و اجتماعی، وعده فرهنگی هم میتواند مطرح شود. نامزدهای انتخابات یکبار هم از طرحی برای مطبوعات و رادیو و تلویزیون سخن بگویند. در این حالت جایگاه کارشناسان فرهنگی، رسانهای و اساتید ارتباطات هم در کنار دهها صاحبنظر اقتصادی و اجتماعی مشخص میشود. آنها هم میتوانند طرح پیشنهادی بدهند. بگذاریم به جای ستارهسازی و رأی به ستارهها در عرصه عمومی و رسانهای به اندیشههای خلاق هم فرصت مطرح شدن داده شود. سالهاست جمعی تحقیق میکنند، مطالعه تطبیقی انجام میدهند، کتاب مینویسند، پروژه تعریف میکنند و بعد همه اینها خاک میخورند. باز هم در فکر اختراع چرخ هستیم، در حالی که از چهار چرخ و شش چرخ هم گذشته ایم! حتی بالگرد سوار میشویم.