در گفتوگو با شفقنا رسانه مطرح شد؛
شعارها تأییدکننده «بی علاقگی فزاینده نسبت به احزاب سنتی است»
شیوهی پردازش پیام مهم است، نه خود رسانه
هدفگیری پیام دکتر روحانی، چندان مناسب نبود
اهمال رسانه ملی، زمان طلایی را در اختیار رسانههای رقیب قرار داد
گفتمان خبری صداوسیما عمدتا فاقد چندصدایی و غافل از لایههای پنهان است
شفقنا رسانه- در هفتهی گذشته در مشهد، تهران، شیراز، اصفهان و بعضی از شهرهای کوچک تجمعاتی برگزار شد. پس از آن چهرههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تلاش کردند آنچه اتفاق افتاده را تبیین و تحلیل کنند. این تحلیلها بیشتر بر پایه مسائل سیاسی و بررسی عواملی بود که منجر به اعتراض افرادی در شهرهای مختلف شده است اما آنچه خارج از مسائل سیاسی قرار میگیرد و قابلیت بررسی دارد؛ شیوه بروز این اعتراضها و نقشی است که فضای مجازی در حضور افراد در فضای حقیقی داشت. فقدان خط اعتراضی مشخص، عدم توانایی برای مشخص کردن فرد یا جریانی که بتوان مدعی شد به صورت مشخص اعتراض ها را به سمت و سوی معینی هدایت میکند، از جنبههای جدیدی بود که در این اعتراضها دیده شد. جنبههایی که به نظر میرسد بیش از اینکه در تحلیلهای سیاسی جا داشته باشد، میتوان آنها را در نظریات کاستلز و جامعه شبکهای جست و جو کرد. مانوئل کاستلز که مهمترین اثر پژوهشی خود را در یک دهه اخیر، کتاب «قدرت ارتباطات» برشمرده است، بر بستر جامعه شبکهای به تحلیل روابط قدرت میپردازد و نظریات او در این کتاب میتواند پایهای برای بررسی اتفاقهای اخیر از این منظر باشد. او همچنین در کتاب دیگری با نام شبکههای خشم و امید جنبشهای رخ داده در کشورهای مختلف، مانند تونس، امریکا، ایسلند و … را از این منظر تحلیل میکند.
حسین بصیریان جهرمی، مدرس ارتباطات و مترجم کتاب «قدرت ارتباطات» کاستلز در گفتوگو با شفقنا رسانه در تحلیل ارتباطی برخی تجمعها در روزهای گذشته میگوید: رخدادهای اخیر باعث شده اخبار ایران در صدر اخبار بینالمللی قرار بگیرد که این هم از لحاظ ارتباطات بینالمللی و ارتباطات سیاسی قابل تحلیل است. کاستلز در کتابهای جدید خود با عنوان «شبکههای خشم و امید» و همچنین «قدرت ارتباطات» دربارهی اتفاقات فضای جدید رسانهای تحلیلهایی ارائه کرده است.
بصیریان در این مورد معتقد است: کاستلز در کتاب قدرت ارتباطات در مورد اتفاقهایی که در فضای جدید رسانهای میافتد، نکتههای مهمی را به ما یادآوری میکند و مشخصا در فصل سوم این کتاب با عنوان «شبکههای ذهن و قدرت» موضوع «سیاست باورها» را مطرح کرده است. او سیاست باورها را به سه دسته ارزشها، مواضع گروهی و منافع شخصی و مادی تقسیم میکند. بر این اساس، موضوعی که کاستلز مطرح میکند نه متناظر با یک جنبش اجتماعی، بلکه یک جنبش شبکهای است. کاستلز در این بخش این موضوع را مطرح می کند که «نوعی رویکرد جهان شمول در باب بیعلاقگی فزاینده در قبال احزاب سنتی در اقصی نقاط جهان در حال شکلگیری است» (کاستلز، ۱۳۹۶، ص۲۴۶) که اگر بخواهیم این رویکرد را بومی کنیم میتوانیم به احزاب اصولگرا و اصلاحطلب در فضای سیاسی ایران نیز تعمیم دهیم. حال گر اتفاقهای اخیر را در نظر بگیریم، بر اساس مشاهدات و اخبار منتشر شده میبینیم شعارهایی که بعضی از افراد در این مدت سر دادند و نیز سن اغلب معترضان (۱۸ تا ۲۶ سال)، تایید کننده همین جمله کلیدی کاستلز در مورد «بی علاقگی فزاینده نسبت به احزاب سنتی است».
بر اساس مشاهدات و اخبار منتشر شده میبینیم شعارهایی که بعضی از افراد در این مدت سر دادند و نیز سن اغلب معترضان (۱۸ تا ۲۶ سال)، تایید کننده همین جمله کلیدی کاستلز در مورد «بی علاقگی فزاینده نسبت به احزاب سنتی است»
این مدرس ارتباطات با استفاده از نظر کاستلز، اولین اظهارات رئیس جمهور در مورد اتفاقهای اخیر را این گونه تحلیل میکند: برای باورپذیریِ آنچه در ابتدای صحبتم به عنوان سیاست باورها مطرح کردم، میتوان با استفاده از رسانهها به استمرار آنها تا درونی شدن باورها پرداخت. در این شرایط، به زعم کاستلز اولین اقدام «تعیین دستور کار» یا همان Agenda setting است که در متون ارتباطی عمدتاً به برجستهسازی ترجمه شده است. پس از آن «تعیین اولویت» Priming و در گام آخر، «تعیین چارچوب» یا Framing نامیده میشود.
او اضافه میکند: نسبت این موضوع را میتوانیم با اتفاقاتی که از ابتدای دولت یازدهم تا الان افتاده، بررسی کنیم. در این مدت ما در سیاست خارجی، محیط زیست، انرژی، اقتصاد، فرهنگ، هنر و حقوق شهروندی… دستور کارهای مختلفی تعیین کردیم. اما کدام یک از اینها به اولویت کاری تبدیل شد؟ ببینید، ما در تحلیل عملکرد دولت اول آقای روحانی به دو اولویت میرسیم؛ یکی سیاست خارجی که عمدتا در برجام خلاصه شد و به سرانجام رسید و تلاش برای اصلاح اقتصادی، که در حوزه داخلی پیگیری شد و البته انتقادهایی را نیز برانگیخت. در زمینه برجام و طبق گزارشهایی که دولت داد، شاید موفق بودند.شعار آقای روحانی از ابتدا این بود که میخواهند اقتصاد را نیز از تراز منفی بیرون آورند و خوشبختانه به این هم رسیدند؛ اما رونق اقتصادی به نحوی که مورد مطالبه و انتظار رای دهندگان و آنها که پشت سر جریان اعتدال و تدبیر آمدند، بهویژه برای دولت دوازدهم، خیلی بیشتر از این است و شاید به این سرعت نتوان اقتصاد و چالشهای موجود در ذهن مردم را حل کرد.
بصیریان ادامه میدهد: نکته بعدی تعیین چارچوب توسط رسانهها است که به چارچوبسازی ذهنی و خبری میانجامد؛ رسانهها در این زمینه، بر منافع مشترک ایران با غرب تاکید کردند تا بر اساس آن به یک چارچوب دیپلماتیک، رسانهای و حتی ذهنی و قیاسی برای مردم برسند که جهان سیاست، مبتنی بر «دادن و ستاندن» است و به همین دلیل منافع مشترک شکل گرفت.
کاستلز معتقد است که «تعیین چارچوب» از طریق قدرت تصمیمگیری یا با ساخت معنا، نیز صورت میگیرد. مردم با مفروض قرار دادن نقشها و حقوق خود به عنوان سوژههای قدرت برتر، تبدیل به شهروندان جامعه میشوند و پس از آن قدرت خود را به نمایندگانی واگذار میکنند که در برابر حقوق شهروندیشان پاسخگو باشند.
رسانهها در این زمینه، بر منافع مشترک ایران با غرب تاکید کردند تا بر اساس آن به یک چارچوب دیپلماتیک، رسانهای و حتی ذهنی و قیاسی برای مردم برسند که جهان سیاست، مبتنی بر «دادن و ستاندن» است و به همین دلیل منافع مشترک شکل گرفت
این مدرس ارتباطات به کنش دیگری نیز اشاره میکند که در فضای رسانهای جدید امکان شکلگیری دارد: ما کنش شبکهسازی هم داریم که در کنار اینها اتفاق افتاد و در زمینه اتفاقهای اخیر قابل مطرح شدن است. در اینجا سیاستهای رسانهای باعث شد تا به تعبیر کاستلز «پیام، رسانه بودگی خود را افشا کند، نه اینکه به تعبیر مک لوهانی آن، رسانه، پیام باشد». این بدان معناست که ما از عصری که صرفا مبتنی بر رسانههای جمعی و «ارتباط جمعی» بود، گذشتهایم و به عصر «ارتباط جمعی خودانگیز» یا mass-self communication رسیده ایم. کاستلز «پیام را رسانه می داند» چون آنچه میخواهیم ارائه کنیم نوع پیام، با دامنهای از امکانات و قابلیتهای اجرایی تمام رسانههای میانجی است، و در واقع شیوهای اهمیت دارد که ما پیام را برای یک رسانه یا ارتباط پردازش میکنیم، نه خود آن رسانه.
بصیریان با اشاره به این فضا به نقد اولین صحبتهای رئیس جمهور در مورد اعتراضها و مواردی که در این صحبتها مورد اهمیت قرار گرفت، میپردازد: من این صحبتها را به این گزاره نزدیک میکنم که همه آنچه دکتر روحانی گفت و ما شنیدیم، همه آنچه انتظار داشتیم نبود و به آن انتقادات ارتباطی، بینالمللی و تحلیل گفتمانی وارد است. او از آنچه کاستلز میگوید دوری کرد. کاستلز میگوید «پیامهای سیاسی باید بر مشکل اصلی برای دستیابی به اذهان شهروندان متمرکز شوند» (کاستلز، ۱۳۹۶، ص۳۲۶). وقتی این جمله را در نظر داشته باشیم، می توانیم بگوییم که در اولین صحبت های رسانه ای شده رییس جمهور، تأکید کردن بر ترامپ و توئیت او در مورد اتفاقات اخیر ایران، چندان مسموع نیست. انتقاد از کسی که آخرین میخ را به تابوت لیبرال دموکراسی زده و تاریخ را با تحریف نام خلیج فارس و جغرافیا را با تلاش برای تغییر پایتخت رژیم صهیونیستی به بیت المقدس، به مسلخ کشیده و بر این اساس حرفهایش از عقلانیت ارتباطی به دور افتاده است، و به نظرم نزد مردم ما خیلی شنونده ندارد.
کاستلز «پیام را رسانه می داند» چون آنچه میخواهیم ارائه کنیم نوع پیام، با دامنهای از امکانات و قابلیتهای اجرایی تمام رسانههای میانجی است، و در واقع شیوهای اهمیت دارد که ما پیام را برای یک رسانه یا ارتباط پردازش میکنیم، نه خود آن رسانه
او می افزاید: بنابراین نیازی نبود که به مسائل فرعی پرداخته شود و در این شرایط آقای روحانی میتوانست از آنچه قبلا در زمان رأی گیری مطرح کرده بود، صحبت کند و از مطالبههایی سخن به میان آورد که درست میداند. چون به نظر میرسد بخشی از این تحولات به خاطر مسائل اقتصادی رخ داده باشد و از همین رو مردم میخواستند حداقل بخشی از صحبتها نیز به این موضوع اختصاص داده شود. مثلا رئیس جمهور در گذشته گفته بود، «انگشت وزیر ارتباطات به روی دکمه فیلترینگ نخواهد رفت»، ولی در این چند روز دیدیم که محدودیتهایی انجام شد و این مسئله بسیار مورد توجه مردم قرار گرفت تا جایی که حتی جوکهای زیادی در رابطه با این محدودیت ها و قطع شدن تلگرام و اینستاگرام ساخته شد. در این شرایط رئیس جمهور باید در مورد این مسائل صحبت میکرد. مردم و کنشگران سیاسی که میخواهند در رابطه با پیامهای سیاسی حرف تازهای را بشنوند، به دنبال اینها هستند. بنابراین به نظر میرسد، هدفگیری پیام دکتر روحانی، چندان مناسب نبود.
این پژوهشگر ارتباطات در مورد این ادعا که صحبتهای رئیس جمهور در صدا و سیما سانسور شده بود نیز میگوید: ممکن است پیامهایی از طرف دولت یا منتقدان وضعیت موجود بیایید که صداوسیما حرفهای روحانی را سانسور کرده است، ولی این هم پاسخ و هم راهکار عملیاتی دارد. آقای روحانی مشاور رسانهای حرفهای دارد یا خیر؟ اگر از این مشاوران بهرهمند است، چرا به توصیههای آنان عمل نمیکند؟ اگر هم بهرهمند نیست، که این امر نیازمند بازنگری در بخش اطلاع رسانی و تبلیغات دولتی است. مثلا شاهد بودیم که امکان گذاشتن کامنت در صفحه اینستاگرام آقای روحانی نزدیک به دو ماه بسته شده بود و این در «علم ارتباطات» یعنی پاک کردن صورت مسئله. مگر قرار نیست بدترین، زشتترین و شاید ناخوشایندترین پیامها را نیز از این طریق مشاهده کنیم؟ چه اشکالی دارد بگذاریم (به قول خود ایشان) این فضا باز باشد. پس در اینجا نیز به گونهای راه «کنش ارتباطی» و «حوزه عمومی آنلاین» بسته میشود. همچنین سایت شخصی رییس جمهور به نشانی www.president.ir و www.rouhani.ir میتواند همواره در فضای مجازی بهروز رسانی شود و نقش آگاهیبخشی و اطلاعرسانی را ایفا کند، که متأسفانه ایشان به ندرت، به عنوان یک منبع دست اول اطلاعات، از این پایگاههای اطلاعرسانی بهره گرفتهاند.
مردم و کنشگران سیاسی که میخواهند در رابطه با پیامهای سیاسی حرف تازهای را بشنوند، به دنبال اینها هستند. بنابراین به نظر میرسد، هدفگیری پیام دکتر روحانی، چندان مناسب نبود
او در مورد ویژگیهای اعتراضهای اخیر و تفاوتهای آن با سایر اعتراضها تحلیل میکند: من این اتفاقات در ایران را جنبش شبکهای مینامم و جنبش اجتماعی نمیدانم. دربارهی ویژگیهای این جنبشهای جدید گفته میشود که کمتر سلسله مراتبی و بیشتر مشارکتی هستند. جنبشهایی بیرهبر و از شبکههای افقی و خودمختار و حتی با همبستگی بیزمینه هستند. کاستلز معتقد است این جنبشها در شبکههای اجتماعی اینترنتی آغاز میشود و در دنیای ارتباطات از طریق پلتفرمهای مختلف میتواند استمرار داشته باشد و مثل گلوله برفی سرایت میکند. البته کاستلز میگوید فقط فقر و بحران اقتصادی و فقدان دموکراسی هم این شورشهای چند وجهی را ایجاد نمیکند، بلکه در درجه اول احساس حقارت ناشی از بدبینی و خودبینی صاحبان قدرت اعم از قدرت مالی، سیاسی و فرهنگی در این مناسبات است که مردم را گرد هم میآورد تا ترس را به خشم و شاید خشم را به امید برای توسعه و انسان بهتری شدن یا تغییرات اجتماعی تبدیل کنند.
من این اتفاقات در ایران را جنبش شبکهای مینامم و جنبش اجتماعی نمیدانم. دربارهی ویژگیهای این جنبشهای جدید گفته میشود که کمتر سلسله مراتبی و بیشتر مشارکتی هستند. جنبشهایی بیرهبر و از شبکههای افقی و خودمختار و حتی با همبستگی بیزمینه هستند
بصیریان جهرمی با اشاره به بعضی تجربیات جهانی دربارهی کارکرد شبکههای اجتماعی و از جمله فیسبوک در فضای واقعی توضیح میدهد: کاستلز میگوید این جنبشها فقط در فضای مجازی باقی نمیمانند و فضای شهری و ساختمانهای نمادین را هم درگیر میکنند؛ مثلا در تهران عمدتا مکانهایی مانند دانشگاه تهران و خیابان انقلاب محل اعتراضها میشود و اگر به شهرستانها هم نگاه کنیم، خیابان ها و میدان های اصلی به فضاهای نمادین و محل حضور معترضان تبدیل شده است. به یاد می آوریم که در ماجرای جنبشهای جهانی مثلا تسخیر وال استریت در نیویورک، وال استریت خیابانی بود که بورس نیویورک در آن قرار داشت. در سقوط مبارک و جنبش سیاسی در مصر نیز، میدان التحریر، به مکانی نمادین برای خواستههای این جنبش مجازی تبدیل شد. البته برخی، بعدها به کاستلز انتقاد کردند که در آن زمان فقط ۳۰ درصد جامعه مصر از این شبکههای اجتماعی مجازی برخوردار بودند؛ اما از سال ۲۰۰۸ ریشههای این حرکت اجتماعی شکل گرفت یعنی همان صفحه فیسبوکی محله الکبری که تشکیل شد و بعدها فراخوان تجمع حرکتهای کارگری، دانشجویی، اصناف مختلف در حوزه حمل و نقل و … در آن اعلام گردید و گروهی از آن به «انقلاب۲» تعبیر کردند. در برزیل قبل از جام جهانی ۲۰۱۴، جنبشی به نام Free fare movement یا جنبش حمل و نقل رایگان، علیه افزایش هزینه های حمل و نقل به راه افتاد و اینها جنبشهایی بودند که طبیعتا مکانهای شهری را نیز به خود اختصاص می دادند. البته در ایران هم برخی جنبشهای اجتماعی نظیر جنبش کمک به کودکان کار به راه افتاد که خوشبختانه با کنشگران آن برخورد سیاسی و امنیتی نشد. مثلا آنهایی که زیر پل پارک وی تهران با کودکان کار در پاک کردن شیشهها سهیم شدند تا نظر متولیان و سیاستگذاران عرصه های اجتماعی مثل بهزیستی را به این مسئله جلب کنند. پس کاستلز میگوید پیوند دو فضای سایبر و شهری این فضای دوگانه را ایجاد میکند و اجتماعات فوری که از نهاد تکنولوژیکی و فرهنگی برای اقدامات دگرگون کننده شکل میگیرد، ماحصل تلاقی این دو فضا است.
این مدرس ارتباطات ادامه میدهد: البته کاستلز این جنبشها را بر اساس نظریه داده بنیان نیز تحلیل میکند. ولی ریشه اصلی این وضعیت، فراهم شدن بستری است تا از طریق گوشیهای هوشمند و دسترسی برخط ما به جامعه شبکهای در یک رویکرد امروزی که به نام ارتباط جمعی خودانگیز می خوانیم، دنبال کنیم. این رویکرد، هم جمعی است چون توده و عموم کاربران و مردم را فرا میگیرد و هم فردی، میان فردی و تعاملی است و همچنین خودانگیزی آن در تولید محتوا، توزیع و مدیریت در انتقال و نشر پیام و برخوردار بودن از قابلیت خودگزینی در دریافت است. کاستلز در کتاب «قدرت ارتباطات» به این اشاره کرده که هرجا قدرت وجود دارد، پادقدرت هم وجود دارد. بنابراین ظرفیت کنشگران اجتماعی برای به چالش کشیدن قدرت، جای نهادهای رسمی جامعه و آن نهادهایی که باید وظیفه نمایندگی مردم را انجام دهند، گرفته است. در این اعتراضها نسبت به ۱۰ سال قبل، افراد از نظر سنی عمدتا ۱۸ تا ۲۶ ساله و جوانتر بودند و وارد فضای مطالبهگری شدند. مطالبات آنها گوناگونتر و سطح انتظارات آنها متفاوتتر است. همچنین تغییر در سبک زندگی و سیاست باورها را بر اساس دیدگاه کاستلز شاهد هستیم و این بار اعتراضها به شهرهای کوچک نیز تعمیم یافت.
کاستلز میگوید این جنبشها فقط در فضای مجازی باقی نمیمانند و فضای شهری و ساختمانهای نمادین را هم درگیر میکنند؛ مثلا در تهران عمدتا مکانهایی مانند دانشگاه تهران و خیابان انقلاب محل اعتراضها میشود و اگر به شهرستانها هم نگاه کنیم، خیابان ها و میدان های اصلی به فضاهای نمادین و محل حضور معترضان تبدیل شده است
بصیریان جهرمی در ادامهی تحلیل خود اظهار میکند: این بیرهبر بودن و خودمختاری، همزمان به کاربر و کنشگر اجازه میدهد تا بیشتر مشارکت کند و کمتر سلسله مراتبی رفتار کند که در این اتفاق بیش از گذشته شاهد آن بودیم.
او به میزان کاربردی شدن فضای مجازی در زندگی افراد و نقشی که در مطالبهگر شدن دارند، اشاره می کند: کاستلز پیشتر نیز گفته بود که «قدرت جریانها بر جریان قدرت غالب میشود». لذا وقتی مدارس هوشمند شد، سواد رسانهای ارتقاء یافت و جوانان و نوجوانان ما نیز توانستند از طریق این ابزارها و رسانهها تعامل بیشتر و بهتر با جهان برقرار کنند، مقایسهپذیری نیز برآمد و ماحصل آن خواهد شد و همین مقایسهپذیری، ناخوادآگاه مطالبهگری را هم بالا میبرد. لذا وقتی این مقایسهپذیری در عرصه های سیاسی، اجتماعی و حتی رسانهای، به عنوان مثال با کشورهای منطقه نظیر ترکیه، امارات متحده، عربستان و… پیش میآید، کاربر ایرانی نیز، این نیاز و اعتراض را مطرح میکند. به هرحال باید سیاستگذاریهای جدید صورت گیرد و این نیازجویی و مطالبهگری به تغییر رویکردها و رویهها منجر شود.
این مدرس ارتباطات توضیح میدهد: ما افرادی را میشناسیم که در همین فضای تلگرام و اینستاگرام کسب و کار میکنند و مثلا هر پست آنها در اینستاگرام، برایشان ۱۰ تا ۱۵ میلیون تومان آورده مالی دارد. همچنین سبک زندگی، سبک تحصیل، نوع مالکیت و… دگرگون شده است. بنابراین قدرت جریانها و دستآویزیشان به فضاهای مختلف مطالبهگری ایجاد میشود و بر جریان قدرت، بر اساس تعریف کاستلز از قدرت که آن را «ظرفیتی رابطهای میداند که به طور ناهمسنگ بر تصمیم بازیگران و کنشگران اجتماعی تأثیر میگذارد»، سایه میافکند.
قدرت جریانها و دستآویزیشان به فضاهای مختلف مطالبهگری ایجاد میشود و بر جریان قدرت، بر اساس تعریف کاستلز از قدرت که آن را «ظرفیتی رابطهای میداند که به طور ناهمسنگ بر تصمیم بازیگران و کنشگران اجتماعی تأثیر میگذارد»، سایه میافکند
این مدرس ارتباطات دربارهی آنچه رسانههای رسمی میتوانند در زمان چنین بحرانهایی در ابعاد کوچک و بزرگ انجام دهند، توضیح میدهد: صداوسیما (در جایگاه نهادی که خود را رسانه ملی و رسمی میخواند)، شایسته است در گام نخست، از پرداختن به این قبیل موضوعات هراسی نداشته باشد و بر اساس نظریه استفاده و رضامندی، به نیازجویی مخاطبانی پاسخ دهد که خود امروزه به کاربران و کنشگران عرصههای اطلاعرسانی تبدیل شدهاند. در مرحله دوم و به تعبیر آلتوسری از آنچه فراخوانی و استیضاح قدرت خوانده میشود، استقبال کند و به عنوان مثال با دعوت از نخبگان سیاسی و اجتماعی (از موافقان و مخالفان) وضعیت را به گونهای برای مخاطبان تشریح کند که تنها به گفتمان مرجح و هژمونیک نظام تبدیل نشود. در مرحله سوم نیز، رویکرد آرامسازی یا آرامشبخشی را در مواجهه با افکار عمومی اتخاذ کند و این قبیل اعتراضهای مدنی و حتی شورشهای خیابانی را به مثابه امری جهانشمول و عادی برای مخاطبان تبیین کند که هرچند میتواند محرک بیرونی داشته باشد، اما نیازمند تحلیل و کارشناسی همه جانبه است.
بصیریان همچنین در ارزیابی عملکرد رسانهها در هفتهی اخیر از جمله صداوسیما بیان میکند: عملکرد صدا و سیما در اعتراضات و تحولات چند روز اخیر از چند جنبه قابل بررسی است. از لحاظ زمانی، در سرعت اطلاعرسانی و ورود به موضوع، فارغ از هر دلیل سازمانی یا محذوریت فراسازمانی، تأخیر معنادار داشته و قابل قبول ارزیابی نمیشود. چراکه اهمال و کوتاهی رسانه ملی، بهویژه در روزهای نخست، فرصت و زمان طلایی در اختیار رسانههای رقیب خارجی و رسانههای اجتماعی مجازی قرار داد.
اهمال و کوتاهی رسانه ملی، بهویژه در روزهای نخست، فرصت و زمان طلایی در اختیار رسانههای رقیب خارجی و رسانههای اجتماعی مجازی قرار داد
از منظر گفتمان خبری رسانهای نیز عمدتا فاقد چندصدایی و غافل از لایههای پنهان متن به نظر میرسد؛ چون در ابتدا نتوانست تفکیک گفتمانی بین مطالبات صحیح و منطقی مردم و گروه اندکی که قصد تخطی از قانون داشتند، انجام دهد
او تأکید میکند: از منظر گفتمان خبری رسانهای نیز عمدتا فاقد چندصدایی و غافل از لایههای پنهان متن به نظر میرسد؛ چون در ابتدا نتوانست تفکیک گفتمانی بین مطالبات صحیح و منطقی مردم و گروه اندکی که قصد تخطی از قانون داشتند، انجام دهد. اما عملکرد صداوسیما از حیث اختصاص یک برنامه تحلیلی که بنده شاهد آن بودم، نسبتا قابل قبول میرسد. برنامه نخبهساخت، گفتگو محور و زنده «زاویه»، که با طرح موضوع «ماهیت و پیامدهای جامعهشناسی و حقوقی رویدادهای اخیر» (در روز چهارشنبه ۱۳ دی۹۶) و با مناظره آقایان دکتر حسن محدثی (استاد جامعهشناسی) و دکتر هادی صادقی (معاون قوه قضاییه) از شبکه چهار سیما پخش شد، نشاندهنده ظرفیت نقدپذیری رسانهای و وضعیت کلامی نسبتاً ایدهآل، تلقی میشود.
این مدرس ارتباطات میگوید: من سعی کردم از دیدگاه کاستلز مسائل و تحولات امروز ایران بپردازم؛ هر چند که ممکن است خودم نیز انتقاداتی را به نظریات کاستلز در این حوزهها وارد بدانم؛ اما تحلیل شرایط و پدیدههای سیاسی و اجتماعی، امروزه یک رهیافت میان رشتهای تلقی میشود که نیازمند تعامل همه متخصصان و نخبگان سیاسی و اجتماعی است.
این اعتراضها باید به مثابه فرصتی برای بازشناسی یک راه و روش تلقی شود که در آن مردم نشانههایی را بر مبنای شیوهی تصمیمگیریشان، برای خود، سیاستمداران و جهانی که در آن ذینفع هستند، پردازش می کنند
بصیریان جهرمی معتقد است: این اعتراضها باید به مثابه فرصتی برای بازشناسی یک راه و روش تلقی شود که در آن مردم نشانههایی را بر مبنای شیوهی تصمیمگیریشان، برای خود، سیاستمداران و جهانی که در آن ذینفع هستند، پردازش می کنند. به همین خاطر اگر به معضلات اجتماعی و اقتصادی، وضعیت محیط زیست، نظام سلامت، لایحهی بودجه و… انتقاد میشود، در این راستا است. دولت، خود میتواند به مثابه یک سیستم عقلانی اجتماعی و بر اساس «اصل ۲۷ قانون اساسی» که تشکیل اجتماعات و راهپیماییها بدون حمل سلاح را مجاز دانسته، به عنوان مثال فضاهایی عمومی را در شهر، برای جلوگیری از انباشت اعتراض عمومی و تخلیه روانی سرخوردگیهای مدنی با نظارت نیروی انتظامی در نظر گیرد تا معترضان از این امکان برخوردار شوند.