شفقنا رسانه- سمیرا بختیار: بازخوانی تجربههای خبرنگاران اعزامی به مناطق زلزلهزده کرمانشاه میتواند دید بهتری به خبرنگاران و افرادی بدهد که در این شرایط نبودهاند. در روزهای گذشته، تلاش کردیم با عکاسان و خبرنگاران رسانههای مختلف که از ساعات اولیه یا در مواردی چند روز بعد از زلزله برای تهیه گزارش و اطلاعرسانی به این مناطق رفته بودند، مصاحبههایی داشته باشیم که فایل صوتی چکیده روایت آنها یا متنی از مهمترین تجربیات را میتوانید در لینکهای زیر ببینید. در متن پیشِ رو، اصغر خمسه، عکاس «مهر» از تجربه عکاسیاش در این مناطق به شفقنا رسانه میگوید.
روایتهای خبرنگاران و عکاسان از زلزله کرمانشاه:
+عطا طاهر کناره، عکاس خبرگزاری فرانسه
+ زهرا جعفرزاده، خبرنگار روزنامه «شهروند»
+حمید حاجیپور، معاون گزارش روزنامه «ایران»
+سید مصلح پیرخضرانیان، عکاس «ایرنا» از سنندج
+ آزاده مختاری، خبرنگار «برنا»
اصغر خمسه، عکاس خبرگزاری مهر با اشاره به وضعیت عکاسی در منطقه زلزلهزده به شفقنا رسانه میگوید: از روز پنجم به من گفته شد به این منطقه بروم. بهمحض رسیدنم به فرودگاه کرمانشاه، چند هواپیما را دیدم که مشغول خالی کردن چادر هستند. من همان موقع یک گزارش تصویری از مردمی گرفتم که به صورت داوطلبانه لباس هلالاحمر پوشیده بودند و این چادرها را به دست مردم دیگر میرساندند. نیروهای بسیجی هم در آنجا حضور داشتند. بعد از آن به سرپل ذهاب رسیدیم و بهقدری در آنجا غم و اندوه زیاد بود که واقعا آدم مستأصل میشد از کجا باید برای عکاسی شروع کند.
او ادامه میدهد: طبق برنامه شروع به کار کردن روی موضوعات کردم که از من خواسته بودند. مردم بسیار از کار ما استقبال میکردند. چون ما به عنوان رسانه میتوانیم وضعیت و غم آنها را منتقل کنیم و فضا طوری نبود که کسی بگوید از من یا وضعیتم عکس نگیر.
خمسه تأکید میکند: مهمترین نکته در بحرانها این است که خیلی سخت ما را اعزام میکنند. با وجود این که در حال حاضر اثربخشی و نفوذپذیری یک عکس بسیار بالاتر از یک متن طولانی است ولی نمیدانم چرا در روزهای اول راغب نیستند عکاسان به آن منطقه اعزام شوند.
او دربارهی شرایط کار در آن مناطق توضیح میدهد: ما عکاسها به خاطر این که تجهیزات زیادی را برای گرفتن و ارسال عکس با خود حمل میکنیم، خیلی نمیتوانیم وسایل شخصی را با خود ببریم. این یک مسئله مهم است، مثلا یکهفتهای که من در سرپل بودم نتوانستم به حمام بروم یا لباس گرم با خود نبرده بودم. اما از روزنامه همشهری تشکر میکنم که با استقرار یک چادر امکاناتی را برای خبرنگاران فراهم کردند. برای همین خیلی از مشکلات ما حل شد. در واقع اسکان و پاتوق ما بود و امکاناتی مثل پتوی تازه، بخاری و از همه مهمتر کامپیوتر و اینترنت داشت.
خمسه درباره حس همذات پنداری مخاطب با عکسها بیان میکند: به نظرم این حس به تجربه آن عکاس برمیگردد. هر چه قدر آن تجربه بالاتر باشد میتواند آن حس و فاجعه و درد را بهتر انتقال بدهد. پیشینه عکاسی در این امر خیلی تأثیرگذار است. اما پیشنهادم برای عکاسان در چنین مواقعی این است که از هر چیزی عکس نگیرند چون مناسب نیست. منِ نوعی نباید همهچیز را فقط اسکن کنم. عکاس باید حس را منتقل کند وگرنه تصویربردار میتواند تمام فجایع را در چند ثانیه و دقیقه منتقل کند. اما مثلا حس یک نفر که با حالتی غمگین نشسته را یک عکاس میتواند بهتر با یک فریم منتقل کند.
او با توضیح درباره یکی از عکسهای خود برای انتقال حس به بیننده میگوید: تمام تلاشم این بود که این حس را منتقل کنم. روز بارندگی عکسی را گرفتم که برخی از روزنامهها آن را کار کردند. یک خانواده همراه با فرزندشان در یک چادر پلاستیکی محو تماشای باران بودند و من زیر باران این فریم را گرفتم طوری که ارتشیها به من میگفتند الآن سرما میخوری بیرون نیا و فعلا عکاسی نکن. ولی به نظرم باران و برف نمیتواند مانع عکاسی باشد و عکاس باید وظیفهاش را انجام دهد و در چنین مواقعی باید از خیلی چیزها بگذرد.